نجيب الدين سمرقندي و الاسباب و العلامات او
نجيب الدين سمرقندي و كتاب الاسباب و العلامات سمرقند یکی از شهرهای ایران قدیم به شمار میرود که شکوه و عظمت تمدن آن زبانزد تاریخنگاران دورة اسلامی است. دورة شکوفایی سمرقند از زمان سامانیان شروع شد و تا روزگار اسماعیل بن احمد سامانی مرکز حکومت سامانی به شمار میرفت و از جمله بندرهای تجاری و بازرگانی فرارود بود. نیاکان این دودمان ایرانینژاد از دیرباز بر زادبوم خود در حوزة سامان در سمرقندفرمانروایی کردند و به نام آنان در سمرقند سکّه ضرب میشده است. در دورة سامانیان در سمرقند نهادهای آموزشی فراوانی همچون مساجد، گذرها، دکان ورّاق، سرایها، مدرسهها و خانقاهها وجود داشته که از مراکز اصلی آموزشی این شهر به شمار میرفته است. از قیامهای مذهبی- فرهنگی سمرقند در این دوره شورش محمد بن مسعود عیاشی سمرقندی (از دانشمندان شیعه در سدة سوم و چهارم هجری)، بود که برای گسترش تشیع در سمرقند به پا میخاستند. در سال 617 ق. چنگیز خان مغول سمرقند را شهربندان و پس از محاصرة طولانی شهر را تصرف کرد و ساکنین آن را قتل عام نمود. یکی از هزاران شهید این شهر، دانشمند شهیر و حکیم طبیب نجیبالدین سمرقندی بود. پس از مرگ چنگیز (624ق) فرمانروایی سمرقند و اطراف آن به جغتای رسید. در این دوره سمرقند اوضاع آشفتهای داشت. امیر تیمور گورکانی (736-807ق) سمرقند را مرکز حکومت خود قرار داد و جمعیت سمرقند در دوران حکومت وی به صد و پنجاه هزار تن رسید. امیر تیمور هر جایی را که فتح میکرد، بهترین مردان و دانشمندان آنجا را برای سکونت در سمرقند تشویق میکرد و به این ترتیب دانشمندان و هنرمندان بسیاری از ملیتهای گوناگون در سمرقند گرد آورد. پس از تیمور، فرزندان وی حکومت سمرقند را در دست داشتند و به علما و دانشمندان این سرزمین توجه فراوان میورزیدند. الغ بیگ (850-853ق)، نوة تیمور و پسر شاهرخ میرزا، چهل سال (1409-1449م.) در سمرقند حکمرانی کرد و این شهر را مرکز علم و فن قرار داد و برای شکوفایی فرهنگی و بازرگانی آن کوشش فراوان کرد و بزرگترین رصدخانۀ آن روزگار را در سمرقند ساخت. از این شهر عالمخیز ایرانزمین، دانشمندان بسیاری برخاستند که موجب افتخار ایرانیان و اعجاب دیگرانند؛1 نجیبالدین سمرقندی، پزشک بزرگ سدههای ششم و هفتم هجری از آن جمله است. ابوحامد محمد بن علي بن عمر سمرقندي، ملقّب به نجيب الدين، از اطبّا و داروشناسان مشهور دورة خوارزمشاهي و معاصر امام فخر رازي بود. وی در گيرودار فتنة مغول و محاصرۀ هرات در سال 618 ق. توسط لشکریان مغول به شهادت رسید2. نجیب الدین سمرقندی تأليفات بسياري در زمينة پزشكي و داروشناسي داشته است. 3 امّا در تاریخ پزشکی دورۀ اسلامی بیشتر با کتاب الاسباب و العلامات معروف شده است. آثار او در سراسر دنياي اسلام شهرت فراوان داشته و كتاب الاسباب و العلامات او دستكم تا پنج قرن از شهرت فراوان برخوردار بوده است. اين كتاب دربارة بيماريهاي جزئي و علت و علامت و علاج آنها تأليف شده و هيچ يك از بيماريهايي كه تا آن زمان شناختة روزگار بود، در آن ناگفته نمانده و دربارة درمان هر يك از آنها خلاصهاي از كتب معتبر طبّی نقل شده است. نجيبالدين سمرقندي در تأليف الاسباب و العلامات از درمانهاي بقراط و قانون ابن سينا بهره گرفته است. این کتاب به سبب شرح استواري كه برهانالدين نفيس بن عوض كرماني، از پزشكان نامي زمان الغبيگ، در تاريخ 827 ق. بر آن نوشته، بسی معروفتر شده است. شرح نفيس بن عوض كرماني بر الاسباب و العلامات بسيار مشهور است و در ايران به چاپ رسيده است. شرح نفيسي خود اساس كتاب طبي فارسي دیگری به نام طب اكبري، تأليف شاه محمد ارزاني قادري شيرازي قرار گرفت. اسباب و علامات را عباس بن محمّد نیز به دستور حاجی میرزا اسدالله موسوی، معروف به آقا کوچک، به سال 1310ق. در 27 باب و 407 فصل به فارسی ترجمه کرده است. اسباب و علامات حکیم سمرقندی، مشتمل بر نوآوریها و اکتشافاتی نیز بوده است؛ چنانکه محمّد قاضی در مقالۀ خود در مجلّۀ الضیاء، تحت عنوان «المساهمة الاسلامیّة فی الطبّ» نوشته است: «... امّا بیماری ورم کلیه پس از آن که توسط ریچارد برایت در قرن هجدهم میلادی کشف گردید و به این بیماری، «برایت» گفته شد، ماهیت این بیماری قرن ها پیش از او به وسیلۀ یک پزشک مسلمان به نام نجیب الدین سمرقندی کشف گردیده بود».4 از ديگر آثار نجيبالدين سمرقندي، الفرق بين الامراض المشكله است. در اين كتاب امراض متشابه را از يكديگر تمیيز داده و نحوة بازشناختن هر يك را از ديگري روشن نموده است. سمرقندي در اين كتاب، به روش پرسش و پاسخ، از بيماريهاي گوناگون مربوط به سر و چشم و گوش و بيني و دندان و دستگاه گردش خون و سينه و پهلو و شكم و احشاء، همچنين از تبها و آماسها و زخمها و از نبض و بول سخن گفته و پس از ذكر هر دردي به بيان موارد تشابه بعضي از آنها با بعضي ديگر پرداخته است. دو كتاب ديگر وی اصول التراكيب يا اصول ترکیب الادويه و قرابادين، در عيون الانباء تحت دو عنوان قرابادين صغير و قرابادين كبير آمدهاند و از لحاظ جامعيت در رديف کتابهایی چون قرابادين قلانسي قرار دارند. دیگر آثار او عبارتند از: ابدال الادویه؛ ادویة مفرده؛ الاطعمه الأصحاء؛ الاطعمه للمرضی؛ قرابادین صغیر؛ قرابادین کبیر؛ قوانین ترکیب الادویه القلبیه؛ مداواه وجع المفاصل؛ مقاله فی کیفیه ترکیب طبقات العین؛ الاغذیه و الاشربه للاصحاء؛ اغذیه المرضی؛ الصناعه؛ غایه الاغراض فی معالجه الامراض.5 از آثار سمرقندی، پنج اثر با عنوان الخمسه النجیبیّه معروف شده که عبارتند از: «الاسباب و العلامات، اصول الترکیب، اغذیه المرضی، الادویه المفرده المسهله فی کلّ مرض من الامراض المختار استعمالها فی اکثر البلاد، القرابادین المرتبه علی نهج وقوع الامراض من الرأس الی القدم». نجیب الدین سمرقندی علّت انتخاب الاسباب و العلامات را آن دانسته است که پیش از آن جز اشارات مختصر بقراط، هیچ یک از بزرگان علم طب متصدی تشریح و توضیح امراض جزئی نشدهاند.6 كتاب الاسباب و العلامات از جهات ذیل اهميت خاص و ويژه دارد: چنانکه میدانیم، پیش از سمرقندی، اطبای بزرگی چون اهوازي، رازی، جرجاني و ابن سينا میزیستهاند که به طور قطع وي بعد از خواندن كتب آن اساتيد اثر خویش را پديد آورده است؛ لذا به جرأت ميتوان گفت که اين كتاب خلاصهای مفيد و كامل و ضروري از تمام كتب قبل به اضافة تجربيات و نظريات شخصی خود مؤلف می باشد. زبان كتاب اگر چه عربي میباشد، ولي آسان و بسیار روان و ساده است و در نسخ معتبر آن (از جمله نسخة اساس ما در تصحیح حاضر) اغلب لغات مشكل در حاشيه معني شدهاند. الاسباب و العلامات خلاصۀ مفید و کاربردی کلّ طبّ در بالین یک بیمار است؛ زیرا در ابتدا تمام بیماریها را جزء به جزء، از سر تا قدم ذکر میکند، سپس بیماریهایی که مربوط به کلّ اعضا میباشد، بیان میکند و در ادامه به مباحث زیبایی، جراحات، شکسته بندی و مسمومات پرداخته است و این یعنی خلاصهای از کلّ مباحث کاربردی طبّ. در این کتاب هر بیماری ابتدا تعریف میشود، سپس علل مختلف بروز آن عارضه و عوارض مختلف ناشی از آن بررسی و بیان میشود. نکتۀ جالب آنکه مؤلف در قسمتهای مختلف در مورد این که چگونه یک سبب موجب به وجود آمدن یک علامت میشود، توضیح کافی و لازم میدهد و قبل از بیان درمان یک عارضه، تشخیصهای افتراقی مهم بیماریها را بیان میکند و در قسمت درمان نیز ضمن بیان درمان، محدودیت و ممنوعیت و خطرات بعضی از درمانهای نامناسب را میآورد. خوانندگان آن به این نتیجه خواهند رسید که این کتاب، طبیب را در کمترین زمان به سمت صحیح درمان بیمار خویش هدایت میکند. در یک کلام آنکه این کتاب براي دانشجويان و افرادي كه در ابتداي خواندن طب سنتي هستند مفيد است چون براي درك كلي ازمطلب علمي بهتر است دانشجو در ابتدا تصوري از كليت مطلب داشته باشد و اين كتاب به علت كامل و خلاصه بودن اين فرصت را براي دانشجو مهيا ميكند كه در اندك زماني به اين هدف برسد و بداند تنظيم بندي مطالب طب چگونه است و هرمطلب در كجا قرار دارد . این کتاب براي قشر متخصص فن پزشکی امروز نيز قابل استفاده است چون به علت حجم كمي كه دارد در مدت زمان اندكي ميتوان تمام ان را خواند و دانسته هاي قبلي را مرور كرد؛ همچنین به عنوان کتاب همراه که مختصر و شامل است، میتوان از آن یاد کرد. رسالۀ فی تشریح العین: در میان آثار نجیب الدین، رسالهای بسیار مختصر، با عنوان فی تشریح العین وجود دارد که در اغلب منابع جزو آثار نجیبالدین ذکر نشده است و به ندرت در چند فهرست نامی از آن آمده است. وی در این رساله به تشریح طبقات و رطوبات چشم پرداخته است. البته در کتب فهارس، عناوین دیگری چون «کیفیه ترکیب طبقات العین» و یا «تشریح العین و تعیین طبقاتها و رطوباتها» نیز بر این رساله متذکر شده اند. این رساله که در نسخ موجود از آن، از یک تا سه صفحه به چشم می خورد، حاوی تصویری از تشریح چشم است که از نظر تاریخ علم پزشکی این گونه تصاویر بسیار ارزشمند و قابل توجه هستند. مؤلّف، در این رساله نخست به بیان رطوبات چشم و سپس به بیان طبقات آن پرداخته و هر یک را با تقدیم و تأخیر خود، به ترتیب برشمرده است. 1. جهت اطلاع بیشتر، نک: دانشنامة ادب فارسی، ج1، صص 511-520. 2 . رک: تاریخ پزشکی ایران، ص345؛ فهرست نسخه های خطّی مجلس سنا، ج1، ص191. 3. دربارة نجیبالدین و آثارش میتوان به منابع زیر مراجعه کرد: آرام، احمد، علم در اسلام، تهران، سروش،1366ش، ص191-198؛ اصلاح عرباني، ابراهيم، و ديگران، كتاب گيلان، تهران، گروه پژوهشگران ايران، 1374ش، ج3، ص503؛ اقصي، رضا، دائرهالمعارف فارسي، تهران، فرانكلين، 1356ش./1983م، ج 1، ص 1336؛ الحسني، عبدالحي، الثقافه الاسلاميه في الهند، دمشق، 1403ق؛ الزركلي، خيرالدين، الاعلام، دارالعلم للملايين، بيروت، ج7، ص169؛ الگود، سيريل، تاريخ پزشكي ايران از دورة باستان تا سال1934 ، تهران، اقبال، 1352ش، ص437؛ حقيقت، عبدالرفيع، تاريخ علوم و فلسفة ايراني از جاماسب حكيم تا حكيم سبزواري، تهران، كومش، 1372ش، ص236-237؛ دانشنامة ادب فارسي، به سرپرستي حسن انوشه، تهران، مؤسسه فرهنگي و انتشاراتي دانشنامه،1375ش، ج1، ص876؛ رضايي، عبدالعظيم، فرهنگ 3000 تن از بزرگان و ناموران ايران، تهران، اقبال، 1383ش، ص 1056-1057؛ روستايي، محسن، تاريخ طب و طبابت در ايران، تهران، سازمان اسناد كتابخانه ملي جمهوري اسلامي ايران، 1382ش، ج2، ص592؛ سارتون، جورج، مقدمه بر تاريخ علم، ترجمة غلامحسين صدري افشار، تهران، وزارت علوم آموزش عالي، دفتر انتشارات علمي، 1355ش، ج 2، ص1100؛ صدري افشار، غلامحسين، و ديگران، فرهنگ فارسي اعلام، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1383ش؛ صفا، ذبيحالله، تاريخ ادبيات ايران، تهران، ققنوس، 1374ش؛ مدرس، محمدعلي، ريحانهالادب في تراجم المعروفين بالكنيه و اللقب، تبريز، چاپخانة شفق، ج 3، ص 72-73؛ دهخدا، علیاکبر، لغتنامه، تهران، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، 1373ش، ج8، ص 12129؛ منزوي، احمد، فهرست نسخههاي خطي فارسي، تهران، نشرية شمارة 14 مؤ سسه فرهنگي منطقهاي، 1348ش، ج 1، ص47 و ج3، ص772؛ مير، محمدتقي، پزشكان نامي پارس، شيراز، انتشارات دانشگاه شيراز، 1368ش، ج 2، ص853؛ نوايي، عبدالحسين، اثرآفرينان، تهران، مؤسسه چاپ و انتشارات دانشگاه تهران، 1380ش، ج 6، ص30؛ و... . 4. پزشکان برجسته در عصر تمدن اسلامی، ص 15. 5. نک: معجم المولفین، ج11، ص31؛ معجم المطبوعات العربیه و المعربه، ص1047-1048؛ الاعلام زرکلی، ج6، ص280. 6. فهرست نسخههای خطی کتابخانة مرکزی دانشگاه تهران، ج20، ص115؛ نیز، نک: فهرستوارۀ مشترک نسخه های خطی پزشکی، ص605.