نجيب الدين سمرقندي و الاسباب و العلامات او


  نجيب الدين سمرقندي و كتاب الاسباب و العلامات سمرقند یکی از شهرهای ایران قدیم به شمار می‌رود که شکوه و عظمت تمدن آن زبانزد تاریخ‌نگاران دورة اسلامی است. دورة شکوفایی سمرقند از زمان سامانیان شروع شد و تا روزگار اسماعیل بن احمد سامانی مرکز حکومت سامانی به شمار می‌رفت و از جمله بندرهای تجاری و بازرگانی فرارود بود. نیاکان این دودمان ایرانی‌نژاد از دیرباز بر زادبوم خود در حوزة سامان در سمرقندفرمانروایی کردند و به نام آنان در سمرقند سکّه ضرب می‌شده است. در دورة سامانیان در سمرقند نهادهای آموزشی فراوانی همچون مساجد، گذرها، دکان ورّاق، سرای‌ها، مدرسه‌ها و خانقاه‌ها وجود داشته که از مراکز اصلی آموزشی این شهر به شمار می‌رفته است. از قیام‌های مذهبی- فرهنگی سمرقند در این دوره شورش محمد بن مسعود عیاشی سمرقندی (از دانشمندان شیعه در سدة سوم و چهارم هجری)، بود که برای گسترش تشیع در سمرقند به پا می‌خاستند. در سال 617 ق. چنگیز خان مغول سمرقند را شهربندان و پس از محاصرة طولانی شهر را تصرف کرد و ساکنین آن را قتل عام نمود. یکی از هزاران شهید این شهر، دانشمند شهیر و حکیم طبیب نجیب‌الدین سمرقندی بود. پس از مرگ چنگیز (624ق) فرمانروایی سمرقند و اطراف آن به جغتای رسید. در این دوره سمرقند اوضاع آشفته‌ای داشت. امیر تیمور گورکانی (736-807ق) سمرقند را مرکز حکومت خود قرار داد و جمعیت سمرقند در دوران حکومت وی به صد و پنجاه هزار تن رسید. امیر تیمور هر جایی را که فتح می‌کرد، بهترین مردان و دانشمندان آن‌جا را برای سکونت در سمرقند تشویق می‌کرد و به این ترتیب دانشمندان و هنرمندان بسیاری از ملیت‌های گوناگون در سمرقند گرد آورد. پس از تیمور، فرزندان وی حکومت سمرقند را در دست داشتند و به علما و دانشمندان این سرزمین توجه فراوان می‌ورزیدند. الغ بیگ (850-853ق)، نوة تیمور و پسر شاهرخ میرزا، چهل سال (1409-1449م.) در سمرقند حکمرانی کرد و این شهر را مرکز علم و فن قرار داد و برای شکوفایی فرهنگی و بازرگانی آن کوشش فراوان کرد و بزرگترین رصدخانۀ آن روزگار را در سمرقند ساخت. از این شهر عالم‌خیز ایران‌زمین، دانشمندان بسیاری برخاستند که موجب افتخار ایرانیان و اعجاب دیگرانند؛1 نجیب‌الدین سمرقندی، پزشک بزرگ سده‌های ششم و هفتم هجری از آن جمله است. ابوحامد محمد بن علي بن عمر سمرقندي، ملقّب به نجيب الدين، از اطبّا و داروشناسان مشهور دورة خوارزمشاهي و معاصر امام فخر رازي بود. وی در گيرودار فتنة مغول و محاصرۀ هرات در سال 618 ق. توسط لشکریان مغول به شهادت رسید2. نجیب الدین سمرقندی تأليفات بسياري در زمينة پزشكي و داروشناسي داشته است. 3 امّا در تاریخ پزشکی دورۀ اسلامی بیشتر با کتاب الاسباب و العلامات معروف شده است. آثار او در سراسر دنياي اسلام شهرت فراوان داشته و كتاب الاسباب و العلامات او دست‌كم تا پنج قرن از شهرت فراوان برخوردار بوده است. اين كتاب دربارة بيماريهاي جزئي و علت و علامت و علاج آنها تأليف شده و هيچ يك از بيماريهايي كه تا آن زمان شناختة روزگار بود، در آن ناگفته نمانده و دربارة درمان هر يك از آنها خلاصه‌اي از كتب معتبر طبّی نقل شده است. نجيب‌الدين سمرقندي در تأليف الاسباب و العلامات از درمان‌هاي بقراط و قانون ابن سينا بهره گرفته است. این کتاب به سبب شرح استواري كه برهان‌الدين نفيس بن عوض كرماني، از پزشكان نامي زمان الغ‌بيگ، در تاريخ 827 ق. بر آن نوشته، بسی معروف‌تر شده است. شرح نفيس بن عوض كرماني بر الاسباب و العلامات بسيار مشهور است و در ايران به چاپ رسيده است. شرح نفيسي خود اساس كتاب طبي فارسي دیگری به نام طب اكبري، تأليف شاه محمد ارزاني قادري شيرازي قرار گرفت. اسباب و علامات را عباس بن محمّد نیز به دستور حاجی میرزا اسدالله موسوی، معروف به آقا کوچک، به سال 1310ق. در 27 باب و 407 فصل به فارسی ترجمه کرده است. اسباب و علامات حکیم سمرقندی، مشتمل بر نوآوری‌ها و اکتشافاتی نیز بوده است؛ چنان‌که محمّد قاضی در مقالۀ خود در مجلّۀ  الضیاء، تحت عنوان «المساهمة الاسلامیّة فی الطبّ» نوشته است: «... امّا بیماری ورم کلیه پس از آن که توسط ریچارد برایت در قرن هجدهم میلادی کشف گردید و به این بیماری، «برایت» گفته شد، ماهیت این بیماری قرن ها پیش از او به وسیلۀ یک پزشک مسلمان به نام نجیب الدین سمرقندی کشف گردیده بود».4 از ديگر آثار نجيب‌الدين سمرقندي، الفرق بين الامراض المشكله است. در اين كتاب امراض متشابه را از يكديگر تمیيز داده و نحوة بازشناختن هر يك را از ديگري روشن نموده است. سمرقندي در اين كتاب، به روش پرسش و پاسخ، از بيماريهاي گوناگون مربوط به سر و چشم و گوش و بيني و دندان و دستگاه گردش خون و سينه و پهلو و شكم و احشاء، همچنين از تب‌ها و آماس‌ها و زخم‌ها و از نبض و بول سخن گفته و پس از ذكر هر دردي به بيان موارد تشابه بعضي از آنها با بعضي ديگر پرداخته است. دو كتاب ديگر وی اصول التراكيب يا اصول ترکیب الادويه و قرابادين، در عيون الانباء تحت دو عنوان قرابادين صغير و قرابادين كبير آمده‌اند و از لحاظ جامعيت در رديف کتابهایی چون قرابادين قلانسي قرار دارند. دیگر آثار او عبارتند از: ابدال الادویه؛ ادویة مفرده؛ الاطعمه الأصحاء؛ الاطعمه للمرضی؛ قرابادین صغیر؛ قرابادین کبیر؛ قوانین ترکیب الادویه القلبیه؛ مداواه وجع المفاصل؛ مقاله فی کیفیه ترکیب طبقات العین؛ الاغذیه و الاشربه للاصحاء؛ اغذیه المرضی؛ الصناعه؛ غایه الاغراض فی معالجه الامراض.5 از آثار سمرقندی، پنج اثر با عنوان الخمسه النجیبیّه معروف شده که عبارتند از: «الاسباب و العلامات، اصول الترکیب، اغذیه المرضی، الادویه المفرده المسهله فی کلّ مرض من الامراض المختار استعمالها فی اکثر البلاد، القرابادین المرتبه علی نهج وقوع الامراض من الرأس الی القدم». نجیب الدین سمرقندی علّت انتخاب الاسباب و العلامات را آن دانسته است که پیش از آن جز اشارات مختصر بقراط، هیچ یک از بزرگان علم طب متصدی تشریح و توضیح امراض جزئی نشده‌اند.6 كتاب الاسباب و العلامات از جهات ذیل اهميت خاص و ويژه دارد:  چنان‌که می‌دانیم، پیش از سمرقندی، اطبای بزرگی چون اهوازي، رازی، جرجاني و ابن سينا می‌زیسته‌اند که به طور قطع  وي بعد از خواندن كتب آن اساتيد اثر خویش را پديد آورده است؛ لذا به جرأت مي‌توان گفت که اين كتاب خلاصه‌ای مفيد و كامل و ضروري از تمام كتب قبل به اضافة تجربيات و نظريات شخصی خود مؤلف می باشد. زبان كتاب اگر چه عربي می‌باشد، ولي آسان و بسیار روان و ساده است و در نسخ معتبر آن (از جمله نسخة اساس ما در تصحیح حاضر) اغلب لغات مشكل در حاشيه معني شده‌اند.  الاسباب و العلامات خلاصۀ مفید و کاربردی کلّ طبّ در بالین یک بیمار است؛ زیرا در ابتدا تمام بیماری‌ها را جزء به جزء، از سر تا قدم ذکر می‌کند، سپس بیماری‌هایی که مربوط به کلّ اعضا می‌باشد، بیان می‌کند و در ادامه به مباحث زیبایی، جراحات، شکسته بندی و مسمومات پرداخته است و این یعنی خلاصه‌ای از کلّ مباحث کاربردی طبّ. در این کتاب هر بیماری ابتدا تعریف می‌شود، سپس علل مختلف بروز آن عارضه و عوارض مختلف ناشی از آن بررسی و بیان می‌شود. نکتۀ جالب آنکه مؤلف در قسمت‌های مختلف در مورد این که چگونه یک سبب موجب به وجود آمدن یک علامت می‌شود، توضیح کافی و لازم می‌دهد و قبل از بیان درمان یک عارضه، تشخیص‌های افتراقی مهم بیماری‌ها را بیان می‌کند و در قسمت درمان نیز ضمن بیان درمان، محدودیت و ممنوعیت و خطرات بعضی از درمان‌های نامناسب را می‌آورد. خوانندگان آن به این نتیجه خواهند رسید که این کتاب، طبیب را در کمترین زمان به سمت صحیح درمان بیمار خویش هدایت می‌کند. در یک کلام آنکه این کتاب براي دانشجويان و افرادي كه در ابتداي خواندن طب سنتي هستند مفيد است چون براي درك كلي ازمطلب علمي بهتر است دانشجو در ابتدا تصوري از كليت مطلب داشته باشد و اين كتاب به علت كامل و خلاصه بودن اين فرصت را براي دانشجو مهيا ميكند كه در اندك زماني به اين هدف برسد و بداند تنظيم بندي مطالب  طب چگونه است و هرمطلب در كجا قرار دارد . این کتاب براي قشر متخصص فن پزشکی امروز نيز قابل استفاده است چون به علت حجم كمي كه دارد در مدت زمان اندكي  مي‌توان تمام ان را خواند و دانسته هاي قبلي را مرور كرد؛ همچنین به عنوان کتاب همراه که مختصر و شامل است، می‌توان از آن یاد کرد. رسالۀ فی تشریح العین: در میان آثار نجیب الدین، رساله‌ای بسیار مختصر، با عنوان فی تشریح العین وجود دارد که در اغلب منابع جزو آثار نجیب‌الدین ذکر نشده است و به ندرت در چند فهرست نامی از آن آمده است. وی در این رساله به تشریح طبقات و رطوبات چشم پرداخته است. البته در کتب فهارس، عناوین دیگری چون «کیفیه ترکیب طبقات العین» و یا «تشریح العین و تعیین طبقاتها و رطوباتها» نیز بر این رساله متذکر شده اند. این رساله که در نسخ موجود از آن، از یک تا سه صفحه به چشم می خورد، حاوی تصویری از تشریح چشم است که از نظر تاریخ علم پزشکی این گونه تصاویر بسیار ارزشمند و قابل توجه هستند. مؤلّف، در این رساله نخست به بیان رطوبات چشم و سپس به بیان طبقات آن پرداخته و هر یک را با تقدیم و تأخیر خود، به ترتیب برشمرده است. 1. جهت اطلاع بیشتر، نک: دانشنامة ادب فارسی، ج1، صص 511-520. 2 . رک: تاریخ پزشکی ایران، ص345؛ فهرست نسخه های خطّی مجلس سنا، ج1، ص191. 3. دربارة نجیب‌الدین و آثارش می‌توان به منابع زیر مراجعه کرد: آرام، احمد، علم در اسلام، تهران، سروش،1366ش، ص191-198؛ اصلاح عرباني، ابراهيم، و ديگران، كتاب گيلان، تهران، گروه پژوهشگران ايران، 1374ش،  ج3، ص503؛ اقصي، رضا، دائره‌المعارف فارسي، تهران، فرانكلين، 1356ش./1983م، ج 1، ص 1336؛ الحسني، عبدالحي، الثقافه الاسلاميه في الهند، دمشق، 1403ق؛ الزركلي، خيرالدين، الاعلام، دارالعلم للملايين، بيروت، ج7، ص169؛ الگود، سيريل، تاريخ پزشكي ايران از دورة باستان تا سال1934 ، تهران، اقبال، 1352ش، ص437؛ حقيقت، عبدالرفيع، تاريخ علوم و فلسفة ايراني از جاماسب حكيم تا حكيم سبزواري، تهران، كومش، 1372ش، ص236-237؛ دانشنامة ادب فارسي، به سرپرستي حسن انوشه، تهران، مؤسسه فرهنگي و انتشاراتي دانشنامه،1375ش، ج1، ص876؛ رضايي، عبدالعظيم، فرهنگ 3000 تن از بزرگان و ناموران ايران، تهران، اقبال، 1383ش، ص 1056-1057؛ روستايي، محسن، تاريخ طب و طبابت در ايران، تهران، سازمان اسناد كتابخانه ملي جمهوري اسلامي ايران، 1382ش، ج2، ص592؛ سارتون، جورج، مقدمه بر تاريخ علم، ترجمة غلامحسين صدري افشار، تهران، وزارت علوم آموزش عالي، دفتر انتشارات علمي، 1355ش، ج 2، ص1100؛ صدري افشار، غلامحسين، و ديگران، فرهنگ فارسي اعلام، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1383ش؛ صفا، ذبيح‌الله، تاريخ ادبيات ايران، تهران، ققنوس، 1374ش؛ مدرس، محمدعلي، ريحانه‌الادب في تراجم المعروفين بالكنيه و اللقب، تبريز، چاپخانة شفق، ج 3، ص 72-73؛ دهخدا، علی‌اکبر، لغتنامه، تهران، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، 1373ش، ج8، ص 12129؛ منزوي، احمد، فهرست نسخه‌هاي خطي فارسي، تهران، نشرية شمارة 14 مؤ سسه فرهنگي منطقه‌اي، 1348ش، ج 1، ص47 و ج3، ص772؛ مير، محمدتقي، پزشكان نامي پارس، شيراز، انتشارات دانشگاه شيراز، 1368ش، ج 2، ص853؛ نوايي، عبدالحسين، اثرآفرينان، تهران، مؤسسه چاپ و انتشارات دانشگاه تهران، 1380ش، ج 6، ص30؛ و... . 4. پزشکان برجسته در عصر تمدن اسلامی، ص 15. 5. نک: معجم المولفین، ج11، ص31؛ معجم المطبوعات العربیه و المعربه، ص1047-1048؛ الاعلام زرکلی، ج6، ص280. 6. فهرست نسخه‌های خطی کتابخانة مرکزی دانشگاه تهران، ج20، ص115؛ نیز، نک: فهرستوارۀ مشترک نسخه های خطی پزشکی، ص605.

فهرست كتب سنگي مراغه

 

 


فهرست نسخ چاپ سنگی و سربی

کتابخانۀ عمومی مراغه

 

نگارش:

یوسف بیگ باباپور

 

مقدّمه

 

کتابخانۀ عمومی مراغه، معروف به کتابخانۀ ملک، به عنوان اوّلین کتابخانۀ عمومی شهر مراغه، در سال 1334 هجری شمسی با 1200 جلد کتاب شروع به کار کرد. بانی آن حاج مسیب موسوی فرزند حاج میرحسین، از شخصیت های نامدار مراغه بود. شهرت حاج مسیب بیشتر در عالم تجارت می باشد؛ چرا که از تجّار بنام مراغه بود. در مراغه به دنیا آمد و تحصیلات مقدّماتی را در زادگاه خود به موفّقیت پشت سر گذاشت. با درایت و کاردانی که داشت تئانست سرمایه ای فراهم آورد و در کار تجارت به نام و آوازه ای برسد. لقبش ملک النجّار بود و در بین عامّه به حاج ملک معروف بود. از آثاری که از آن مرحوم به جا مانده می توان از مسجد موسوی (مسجد کربلا) واقع در میدان خواجه نصیر مراغه، تجارتخانۀ بزرگ موسوی، پل سنگی حاج ملک در راه گذر ارتباطی بر روی صوفی چای، و کتابخانۀ حاج ملک نام برد.

کتابخانۀ ملک به عنوان اوّلین کتابخانۀ عمومی شهر که در داخل تجارتخانه قرار داشت، به نام حاج ملک، کتابخانۀ ملک نام گذاشته شده بود؛ این کتابخانه حاصل رنج چندین سالۀ ملک التجّار بود که در سفرهای مختلف کتابهایی را خریداری می کرد و در کتابخانۀ خود جمع می نمود. هرچند که تأسیس کتابخانه بعد از مرگ حاج ملک، توسط اولادش (میر ابراهیم، میر اسحاق، میرصالح، میر احمد، سید رضا، ملوک الحاجیه و عزّت الحاجیه) صورت گرفت.

حاج مسیّب موسوی، معروف به حاج ملک به سال 1320 هـ. ش. در اثر سکتۀ قلبی دار فانی را وداع گفته و جنازۀ آن مرحوم در کربلا مدفون است.

امروز بخش خطّی کتابخانۀ عمومی مراغه حاوی حدود 200 جلد کتاب خطّی و حدود 650 جلد کتب چاپ سنگی و سربی می باشد که غالباً متعلّق به کتابخانۀ ملک التجّار سابق بود. کتب خيی آن قبلاً توسط آقای محمود طیّار مراغی فهرست و در سال 1379 در قم، نشر آل علی(ع) در 312 صفحه به چاپ رسیده است. در بین کتب خطی نسخ نفیسی به چشم می خورد؛ از آن جمله:

کتبی که به خطّ مؤلفین است: التبیان فی شرح القاموس، ترجمۀ جنّه الواقعه کفعمی، الاربعون حدیثاً کرمانی، اصول الفقه تبریزی، نزهه اللباب و تحفه الاحباب، شرح القصائد الاحسائی، عین الحیاه علامه مجلسی، قرّه العین، منهاج البصیره و الیقین حکیم مراغی، مشکاه الحکمه و مصباح البیان.

و کتب نفیس: ترجمۀ السبعین فی مناقب امیرالمؤمنین(ع)، قسطاس المستقیم، شرح الفصول بقراط، توضیح الارشاد، شرح حدیث الغمامه.

و کتب کهن و عتیق: شرح الجمل فی النحو، مجمع البیان طبرسی، معالم التنزیل بغوی، شرح منازل السائرین خواجه عبدالله انصاری، سرّالعالمین غزالی، زهرالکلام فی قصه یوسف(ع)، تهذیب الاحکام شیخ طوسی.

در میان کتب چاپ سنگی و سربی نیز بسیاری از کتب نادر و کمیاب، چاپ ایران و کشورهای مختلف به چشم می خورد که هم اکنون فهرست آن خدمت دوستداران فرهنگ اصیل ایرانی اسلامی تقدیم می شود.

در نهایت بر خود فرض می دانم که از الطاف ریاست محترم کتابخانۀ عمومی مراغه، جناب آقای سعید اصغری قدر دانی نمایم که زمینه را برای فهرست برداری مهیّا فرمودند؛ و از همۀ دوستان و آشنایانی که بنده را در این راه یاری نمودند.

 

 

                                                                            والسلام علیکم

یوسف بیگ باباپور

مراغه / مهر 1388

/متن كامل فهرست منتشر شده در: دفتر اول جنگ انجمن فهرستنگاراننسخه‌هاي خطي، 1389/

زيج ايلخاني


زيج ايلخاني

خواجه نصیرالدین طوسی: از تأسیس رصدخانه تا تألیف زیج ایلخانی

پس از آن كه راه حكومت براى هولاكو هموار شد، خواجۀ طوس نخستين اقدامات سازندگی خود را شروع نمود و درخواستى را كه در نظر هولاكو به خوبى آراسته بود، مطرح كرد، مبنى بر قصد برپا سازى يك رصدخانه در ايران و در شهر مراغه؛ و همين كه به تأسيس آن پرداخت، هولاكو و بعد از وى اباقاخان با كمك مالى عظيمى به ياريش پرداختند كه بخشى از آن موقوفه‌هايى انبوه و گسترده بود كه براى نصيرالدّين فرصت فراهم‌سازى بسيارى از كتابها و ابزارها را فراهم آورد. همچنين به او امكان داد تا از دانشمندان، آسوده خاطر كمك بجويد، تا كار زيج مراغه را به انجام برساند.(نعمان فرحات، اندیشه های فلسفی...، ص34-35) طوسى كتابهاى وقفى بسيارى را كه در بغداد موجود بودند، به رصدخانه انتقال داد و يك «دارالحكمه» ساخت و فيلسوفان را در آن‌جا سازماندهى كرد و براى آنان مقرّرى، از قرار هر نفر در هر شبانه روز سه درهم، برقرار ساخت. يك دارالطب نيز داير ساخت و براى هر پزشك در روز دو درهم مستمرى مقَرّر كرد. يك مدرسه نیز ساخت كه در آن براى هر فقيه در روز يك درهم مستمری در نظر گرفت و به هر محدّث نيم درهم در روز مواجب مى‌پرداخت.(ابن كثير، ج 13، ص 215.)  همچنين خواجه، به گفته ابن الفُوَطي: «از عراق كتابهاى بسيار را به خاطر رصدگرى گرد آورد».( ابن الفُوَطي، الحوادث...، ص 350) و معروف است كه طوسى ابن الفُوَطي را به رياست كتابخانه‌اش برگزيده بوده است؛ صفدى و نيز ابن شاكر كُتُبى چنين آورده‌اند كه: «طوسى در مراغه مجموعۀ ساختمانى شامل: گنبدى و رصدخانه‌اى عظيم بساخت و در آن مجموعه، خزانه‌اى بزرگ و بسيار گسترده ساخت كه آن را از كتابهايى پر كرد كه از بغداد و شام و جزيره به يغما رفته بودند، به طورى كه در آن خزانه كتب بيش از چهارصد هزار جلد كتاب گرد آمد».( صفدى، ص 179؛ ابن شاكر كتبى، ص 186.)  خواجه علاوه بر مقام علميش به فرهنگ ايرانى ـ اسلامى، دو خدمت بزرگ به انجام رسانيده است: يكى اين كه او تلاش چشمگيرى براى پاسدارى از كتابها و آثار نفيس به عمل آورد تا آنها را از گزند نابودى مغولان در امان نگهدارد. اين تلاشها بدو فرصتی فراهم آورد كه کتابخانه ای بسازد که داراى چهارصد هزار جلد كتاب بود؛ دوم، او قدرتمندى خود در نزد هولاكو را به خدمت گرفت تا انبوهى از دانشمندان و فرهيختگان را از هلاكت برهاند. (يادنامه، ص 102.) بنابراين، خواجه رصدخانه مراغه را دانشسراى بزرگى گردانيد؛ زيرا كه افزون بر اين كه كتابهاى كمياب و مجموعه‌هاى نفيس را در خود جا مى‌داد، نخستين فرهنگستان علمى در معناى جديد آن بود، و اوّلين دانشگاه حقيقى بود كه طوسى در ساختن و معماريش تلاش ورزيد و آن را گواه خويش در دوران وزارتش قرار داد. خواجه با تأسيس رصدخانه مى‌خواست آثار علم را شناسايى كند و مراكز آن را استوار گرداند و آثار آن را در جهان پراكنده سازد. از اين رو هولاكو را راضى كرد كه سرپرستى اوقاف اسلامى را بدو بسپارد، تا آن را بر طبق صلاحديد خود، در موارد مصرفش هزينه كند و هولاكو موافقت كرد(الامين، ص 24) همچنین هولاکو او را در سال 662 ق به مقام وزارت خويش برگزيد، و آن‌طور كه ابن كثيراز طرف هولاكو به بغداد اعزام گرديد تا اوقاف و نيز اوضاع شهر را تحت نظارت خود درآورد؛ و او كتابهاى بسيارى از همه مدرسه‌ها برگرفت و آنها را به رصدخانه‌اش كه در مراغه ساخته بود، انتقال داد و سپس به واسط و بصره رفت(ابن كثير، ج 13، ص 242)  و از نقاط مختلف كتابهاى بسيار براى رصدخانه گرد آورد.(ابن الفُوَطي، الحوادث الجامعه، ص350) صَفدى گفته است: «نصيرالدّين در هر شهرى پيشكارى داشت كه اوقاف را مورد استفاده قرار مى‌داد و يك دهم آنها را مى‌گرفت و به خواجه مى‌رسانيد، تا آن را به مصرف مقرّريهاى اشخاص مقيم در رصدخانه و در تدارك و تهيّه هرآن‌چه در كارهاى رصدگرى بدان نياز مى‌افتد، برساند. و مسلمانان به ويژه شيعيان و علويان و حكيمان از او بهره‌مند شوند، و او در حقّ آنان نيكى مى‌كرد و گرفتاريهايشان را برطرف مى‌ساخت و اوقافشان را پاس مى‌داشت.»(الوافي بالوفيات، ج 1، ص 182.) نصيرالدّين عظمت كار رصدخانه را براى هولاكو روشن ساخت و به او فهمانيد كه از وى، به تنهايى، هيچ كارى ساخته نيست، به طورى كه او حتّى نخواهد توانست در آن بناى عظيم سنگى بر روى سنگ ديگرى بگذارد و البتّه، وى به ناگزير، بايد دستياران با كفايتى نظير خود داشته باشد كه در به انجام رسانيدن اين وظيفه خطيركنند، و او بر آنان اتّكا كند. و ناگزير است شمارى از برگزيدگان مردم را، چه در شهرهاى اشغال شده باشند و چه در بيرون از آنها، گرد آورد، و هولاكو بر آن امر موافقت كرد. و نصيرالدّين در پى موافقت وى، به موظّف ساختن پيكى فرزانه رو آورد كه عبارت بود از فخرالدين لقمان فرزند عبداللّه مراغى، و اين وظيفه را بدو سپرد كه: «در شهرهاى اسلامى بچرخد و به دانشمندان و گريختگان اعلان امان كند و آنان را به بازگشتن به شهرهايشان فرا بخواند. و سپس هر كس را از ميان دورى ناگزيدگان، در كار و خردش با كفايت و نظير طوسى ديد، دعوت به كار كند».(الامين، ص 27) پس فخرالدين به نيكوترين روش براى انجام دادن مأموريتش روان شد، و آهنگ شهرهاى اربل و موصل و جزيره و شام كرد. در نتيجه گريختگان بازگشتند و ديگران نيز بدين فراخوان بيامدند؛ و اين دانشمندانِ برگشتۀ نخبه: «مجموعه‌اى بسيار بسيار ارزشمند را تشكيل مى‌دادند، و از ايشان انجمن كيهان‌شناسى بزرگى تأسيس شد که به کمک يكديگر به پژوهشهاى فلكىِ رياضى و جز آن پرداختند.»( نعمه، ص 483) و بجز نصيرالدّين طوسى، برخى از ايشان عبارت بودند از: 1. كمال‌الدين عبدالرزّاق، معروف به ابن الفُوَطي شَيْبانى بغدادى حَنْبَلى، كه رياست مخزنهاى كتابخانه رصدخانه را داشت و از شاگردان طوسى و كليددار رصدخانه بود؛(نک: يادنامه، ص 102؛ نعمه، ص 484) 2. فخرالدين مراغى، ابوليث محمّد فرزند عبدالملك بن ابى حارث بن مسيح مراغى، مهندس رصدى كه به دانشهاى رصدها و هندسه و كتاب اصول اقليدس دانا بود، و بسيارى از كتابهاى رياضى را به خطّ خود نوشت. وى به خودش مى‌پرداخت و به كارش رو مى‌آورد و توجّه مى‌كرد، و با هيچ يك از يارانش، اگر درست باشد كه يارانى داشته، نشست و برخاست نمى‌كرد و برج مسين مراغه را براى سلطان هولاكو، در سه طبقه بساخت؛( ابن الفُوَطى، تلخيص معجم الألقاب، ج 4، ص 264.) و او به غير از فخرالدين احمد بن عثمان مراغى است. (نك: يادنامه، ص 103)  3. فخرالدين اخلاطى، ابوالفضل عبدالعزيز فرزند عبدالجبّار بن عمر، حكيم بود و از فرزانگانى بود كه هولاكو به اشاره و پيشنهاد نصيرالدّين طوسی فراخوانده بود. او در دانش پزشكى مهارت داشت و فقه مى‌دانست و برجسته بود و به تصوّف نيز گرايش داشت و در موصل به كار طبابت مى‌پرداخت؛(نک: ابن الفُوَطى، ج 4، ص 256؛ كتبى، ص 189؛ صفدى، ص 182.) 4. مؤيّدالدين عُرْضى، المؤيّد فرزند بُرَيْك بن مُبارك مصرى عامِرى، به عُرض يكى از شهرهاى شام واقع در ميان تَدْمُر و رصافه منسوب بود. خواجه نصيرالدّين خود در زيج ايلخانى، گفته است: «من براى ساخت رصدخانه جماعتى از حكيمان را گرد آوردم كه از جمله ايشان مؤيّد عُرْضى از دمشق بود، و فخر مراغى كه در موصل به سر مى‌برد، و فخر خلاطى كه در تفليس مى‌گذرانيد، و نجم دبيران قزوينى و... و در سال ششصد و پنجاه و هفت در جمادى يكم در مراغه، كار ساخت آن را آغاز كرديم.»(صفدى، ج 1، ص 182) عُرْضى هم در ديباچۀ رسالۀ خويش كه آن را به عنوان: تأليف كرده، گفته است: «... آن همه كار انجام پذيرفت به رهنمود سرور معظّم خودمان، امام اعظم، عالم با فضيلت، پژوهندۀ كامل، پيشواى دانشوران و سالار فرزانگان، فاضل‌ترينِ دانشمندان مسلمانان، بلكه همۀ پيشينيان، و او كسى است كه خداى سبحان در شخص وى، همه فضيلتها و منقبتهاى ستوده و منشهاى نيكو را كه در زمان ما در همگان پراكنده‌اند، در وى يكجا گرد آورده است. پس او دانشمندان را به سوى خويش گرد آورد و با بخششهاى فراوانش، پراكندگان ايشان را گرد هم آورد، و نسبت به آنان از پدر به فرزند دلسوزتر بود، و ما در سايه‌اش ايمن و با ديدارش شادمان بوديم. وه كه چه روزهايى خدايى بودند، آن روزهايى كه ما را در خدمتش گرد مى‌آوردند و از بهره‌هايش خرّممان مى‌ساختند! هرچند كه آن روزها ما را از ميهن ها و خاندان و فرزندان دور ساخته بودند، امّا حضور او جاى خالى همۀ آن‌ها را پر مى‌كرد و هر كس كه او را مى‌يافت، هيچ كمبودى احساس نمى‌كرد، و هر كس او را نمى‌يافت، همه چيز را از دست داده بود. پس مبادا كه خدا ما را بى او بگذارد، و بادا كه همواره از طول عمرش بهره‌مندمان گرداند.»(نک: العرفان، ج 47، ص 330؛ امين عاملى، ج 46، ص 12؛ نعمه، ص 485.) 5. شمس‌الدين شيروانى؛ 6. كمال‌الدين ايجي (ايكى / ايژه‌اى)؛ 7. حسام‌الدّين شامى، شمس‌الدّين جزرى از حكيم حسن بن احمد نقل كرده كه او گفته است: «به مراغه سفر كردم و در رصدخانه آن‌جا گردش كردم و... و با شمس‌الدين محمّد بن مؤيّد عُرْضى... و استاد كمال‌الدّين ايكي و حسام‌الدّين شامى برخوردم و در آن‌جا از ابزارهاى رصدى مقدار زيادى ديدم، از آن جمله: ذات الحِلَق بود، و آن پنج دايره ساخته شده از مس بود: اوّلى دايرۀ نصف‌النهار كه بر روى زمين استوار شده بود، و ديگرى دايرۀ معدّل النهار، و دايرۀ مِنْطَقه البروج، و دايرۀ عرض، و دايرۀ ميل. نيز در آن‌جا دايرۀ خورشيدى را مشاهده كردم كه به وسيلۀ آن سمت اختران شناخته مى‌شد؛ و همچنين اسطرلابى ديدم كه وسعت قطرش يك ذراع بود و نيز اسطرلابهاى بسيار ديگر و كتابهاىِ بس فراوان»؛( صفدى، ص 182) 8. نجم‌الدين على بن عمر بن على كاتبى قزوينى، معروف به دبيران كه علّامه ابن مطهّر حلّى درباه‌اش گفته است: «از فاضلان روزگار، و داناترين ايشان به علم منطق بود كه تأليفهاى بس فراوان دارد. او خوش خوى بود...».(يادنامه، ص 104؛ نعمه، ص 483.)  9. محيى‌الدين مغربى، ابوشُكْر يحيى بن محمّد بن ابى الشُّكْر بن حميد مغربى تونسى مهندس. او از ياران الملك الناصر اصغر، يوسف ايّوبى، حاكم دمشق و حلب بود و هنگامى كه هولاكو در سال 658 ق. تصميم به كشتن الملك الناصر و يارانش كه با او بودند، گرفت، محيى‌الدين مغربى فرياد برآورد و به خاطر اين كه مى‌گفت: «من مردى عارف به دانش آسمان و اختران و ستاره‌شناسى هستم» از مرگ رهايى يافت. او مى‌گويد: «چون به ايشان چنين گفتم، مرا گرفتند و در پيش روى هولاكو حاضر ساختند، و او پيشنهاد كرد كه مرا به خواجه نصيرالدّين تسليم كنند»؛(ابن العبري، تاريخ مختصرالدول، ص 489) 10. نجم‌الدين احمد بن على بن الفرج، معروف به ابن بوّاب بغدادى دبير حسابدان. خوانسارى در روضات از او چنين ياد كرده است: «در بخشهاى رياضى و هندسه و علم رصد فاضل بود. خوشنويس تصويرگرى بود و از خوش‌خوترين مردمان»؛( خوانسارى، ص 610) 11. فريدالدين ابى الحسن على بن حيدر طوسى حكيم كه در 657 ق. به آهنگ محضر نصيرالدّين به مراغه آمد و در هنگام بنيان نهادن رصدخانه در خدمت او بود و طوسى در كارهايش از او كمك مى‌گرفت و بر وى اعتماد مى‌كرد؛(ابن الفُوَطي، تلخيص معجم الألقاب، ج 4، ص 284) 12. كريم‌الدين ابوبكر بن محمود سلماسى مهندس، كه به نصيرالدّين ابزارهاى رصدى كمك كرده بود. او در فراهم سازى آرده كاغذ و خمير درست كردن از آن، صاحب نظر بود، و از آن خمير، آلتها و ابزارها مى‌ساخت. نيز همو براى طوسى با رصدگرى، يك كرۀ زمين تو خالى درست كرده بود كه بر روى آن شكل اقليمهاى زمين را به تصوير كشيدند؛(همو، ج 5، شرح حال شماره 29 (حرف كاف).) 13. كاتبى قزوينى؛ 14. ركن‌الدين استرآبادى؛ 15. قطب‌الدين شيرازى؛ 16. نجم‌الدين اسطرلابى؛ 17. قومنجى (تومه جه) چينى، داراى لقب: (سينك سينك)، يعنى: عارف مرشد؛ 18. خواجه شمس‌الدين بن محيى‌الدين بن عربى؛ 19. صدرالدين على بن نصيرالدّين، كه جوانى فاضل در علم نجوم و احكام نجوم بود و به زبان فارسى، فاضلانه، شعر مى‌سرود؛(صفدى، ص 182.) 20. اصيل‌الدين حسن بن نصيرالدّين طوسى.(در ارتباط با شماره‌هاى 13 ـ 20، نك: عزاوي، تاريخ علم الفلك في العراق، بغداد، 1958 م، ص 32ـ39، به اختصار؛ نقل از: نعمان فرحات، اندیشه های فلسفی...، صص35-42)  با هميارى اين انجمن بزرگ علمى كار ساخت رصدخانه در سال 672 ق. پايان يافت. درست در همان سالى كه نصيرالدّين در آن درگذشت. هولاكو هم كه در سال 663 ق. درگذشته بود؛ لذا گشايش رصدخانه را كه ساختنش پانزده سال به طول انجاميد، نديد. البتّه طوسى زيج خود را كه به زيج ايلخانی استخراج كرد و در كتاب ويژه‌اى انتشار داد كه: «جدولها و راه حلهاى حسابى جديدى در آن وجود داشت كه آنها پيش از آن شناخته نشده بودند؛ از اين رو، اين زيج در اروپا در عصر رنسانس مأخذى مورد اعتماد بود.»(نعمه، ص 484) در امور ساختمانى رصدخانۀ مراغه پول هنگفتى هزينه شد؛ به طورى كه اين امر اعتراض هولاكو را در مورد بهاى تمام شده علمى و مادّى رصدخانه برانگيخت، امّا طوسى او را به لزوم به پايان رسانيدن كار قانع ساخت و از هولاكو به سبب ساختن اين رصدخانه، آن قدر بودجه گرفت كه: «جز خدا آن را به شماره درنمى‌تواند آورد، و كمترين مبلغى كه پس از فراغت از ساخت رصدخانه، فقط براى ابزارها و بازسازى آنها از وى گرفت، بيست هزار دينار بود، به جز آن چه براى مستمريها و مقرّريهاى حكيمان و كاركنان دريافت كرده بود.»(صفدى، ص 182) هلاکو فرمان داده بود که هر چند مال برای تهیة اسباب و آلات رصدخانه در کار باشد، از خزانه و اعمال ممالک او بدهند. به علاوه اوقاف کلّ ممالک محروسه را به اختیار خواجه نهاده بود تا اعشار آن را گرفته، در وجه مخارج رصد صرف کند، و بر حسب درخواست خواجه جمعی از علمای ریاضی و ماهران در فن نجوم را از اطراف بلاد نیز بخواست تا خواجه را دستیار باشند؛ از جمله مؤید الدین عُرضی دمشقی را که در علم هندسه و آلات رصد متبحّر بود از دمشق، و نجم الدین دبیران کاتبی را که در حکمت و کلام و منطق فاضل بود از قزوین، و فخرالدین (محیی الدین) اخلاطی مهندس و متبحّر در علوم ریاضی را از تفلیس، و فخرالدین مرغه‌ای را که طبیب و در علوم ریاضی استاد بود از موصل، و نجم الدین کاتب بغدادی که در اجزای علوم ریاضی و هندسه و علم رصد مهارت داشت و کاتب صور نیز بود از بغداد بخواست، و با محیی الدین مغربی که مهندس و در علوم ریاضی و اعمال رصد دانا، و قطب‌الدین شیرازی و جمعی دیگر از حکما و دانشمندان مانند شمس‌الدین شروانی و شیخ کمال‌الدین ایجی و حسام‌الدین شامی و نجم‌الدین شامی و نجم‌الدین اسطرلابی و سیّد رکن‌الدین استرآبادی و ابن الفوطی و صدرالدین علی و اصیل‌الدین حسن پسران خواجه و جمعی دیگر عدة آنان تکمیل و با مشورت یکدیگر در طرف شمال غربی شهر مراغه، در بالای تپة بلندی محلّی که به زبان آذربایجانی رصد داغی (کوه رصد) مشهور است، در قسمت مسطح تپه که 137 متر در 347 متر می‌باشد، انتخاب کرده و بنای رصدخانه را به معماری فخرالدین احمد بن عثمانی امین مراغی، در کمال آراستگی در آن جا بنیاد نهادند، (مدرس رضوی، احوال و آثار خواجه نصیر، ص43- 44) و به روایت وصّاف «... تماثیل ممثّلات افلاک و تداویر و حوامل و دوائر متوهّمه و منازل ماه و مراتب بروج دوازده‌گانه چنان ساخته شد که هر روز از برآمدن آفتاب تا فرو شدن آن پرتو خورشید، از سوراخ بالا بر سطح زمین عمارت می‌افتاد، و درجه‌ها و دقیقه‌های حرکت وسط آفتاب و چگونگی ارتفاع در فصل‌های چهارگانه و مقادیر ساعات از آن جا به خوبی معلوم می‌گردید... و بدین ترتیب با حذاقت بسیار و مهمّات فراوان چنان که در فنّ نجوم و در علم هیأت و مجسطی مقرّر است، ارصاد کواکب به جای آوردند». (وصاف الحضره، ص51) و بالاخره در روز سه شنبه چهارم جمادی الاولی سال 657 هجری (1259م.) شروع به بنای رصد نمودند و در سل 660 آلتهای رصدی به اتمام رسید و هر یک از فضلا و دانشمندان به کار خویش پرداختند؛ و ثبت کردن معلومات رصدی که آن را زیج خوانند، در سال 672 قمری انجام یافت. (مدرس رضوی، شرح احوال و آثار خواجه نصیر، ص44) در این میان، خواجه با استفاده از حمایت هلاکو که عشر درآمد مستغلات موقوفات سراسر کشور را برای مخارج ایجاد و ادامة کار رصدخانه تخصیص داده بود، در جوار برج رصدخانه اقدام به بنای یک مدرسة علمی بزرگ و یک کتابخانه که در آن به روایتی چهارصد هزار جلد کتب (نک: ابن شاکر، فوات الوفیات، ج2، ص186) گردآوری شده بود، یک سرای بزرگ برای محل زندگی و فعالیت‌های علمی دانشمندان مقیم محلّی و سایر واحدهای ساختمانی مورد نیز نمود و به این ترتیب به اعتباری بزرگترین مرکز علمی سرزمین‌های اسلامی را در قرن هفتم هجری در مراغه به وجود آورد. رصدخانة مراغه در دنیای کهن معروفیّت و شهرت فراوانی داشت. این شهرت تا قرن هشتم پایدار ماند و زمانی به دست فراموشی سپرده شد که رصدخانة سمرقند در سال 830 هجری براساس طرح و ضوابط علمی رصدخانة مراغه برپا گشت. (نک: موحد اردبیلی، یادنامة نخستین سمینار ستاره شناسی ایران، ص57) قسمت مهم کتاب‌هایی که در رصدخانة مراغه جمع آمده بود، از کتاب‌های شام و بغداد و جزیره بوده که در فتنة تاتاران غارت شده بود. ابن عبری می‌نویسد: در آن کتابخانه، کتاب‌هایی وجود داشت که از منابع مختلف چینی، مغولی، سانسکریت، آشوری و عبری ترجمه و در دسترس طالبان علم و دانشمندان رصدخانه قرار می‌گرفت. کتابخانة رصدخانة مراغه تا سال 736 هجری که سلطان ابوسعید ایلخان وفات یافت، وجود داشته، ولی پس از این تاریخ که قلمرو ایلخانان مغول تجزیه گردید و ترکان آق قویونلو و آل جلایر و دسته‌های مختلف قومی و عشیره‌ای پدید آمدند و هر چند گاه به آذربایجان دست یافتند، به مرور کتابخانة رصدخانة مراغه که با چهار صد هزار جلد کتاب فراهم آمده بود، به تاراج رفت و هر یک از این سلسله‌ها سهمی از آن برگرفتند و آن را نابود کردند. با این توصیفات، بی‌شک خواجه نصیر را باید رهایی‌بخش فرهنگ ایرانی پس از تهاجم مغول به شمار آورد. او احیاگر دو پایگاه معنوی عمده محسوب می‌شود: یکی تشیع که تبلور اندیشة ایرانی بود، طی قرون به دلیل وجود دستگاه خلافت و حکومت‌های سنّی مذهب در ایران در اختفا به سر می‌برد و مجال جولان نمی‌یافت و اینک به پشتیبانی خواجه سر برون کرده و جایگاه مردمی و حتّی سیاسی می‌یافت و پایه‌های خود را در جامعه برای روزی که دین رسمی ایران گردد، استوار می‌ساخت؛ و دیگری تشکیل حوزة علمی و ایجاد کانون علمی- هنری مراغه بود که می‌توان آن را گنجینة علوم و هنرهای ایران از آغاز تا آن زمان نام نهاد. با استقرار این کانون که رشیدالدین آن را «عالی» توصیف می‌کند، نه تنها نمونه‌های تمدن ایرانی را که در شهرهایی که رو به ویرانی نهاده بود، گردآوری، متمرکز و حراست کرد، بلکه افکار جدید شرق و غرب را با تمدن ایرانی ترکیب کرد و نفخة نو و تر و تازه‌ای به آن دمید تا چهره‌ای جهانی به خود گرفت. یکی از پی‌آمدهای عینی این واقعه رصدخانه بود. لبّ کلام آن‌که رصدخانة مراغه نهادی بود از تلفیق اندیشه‌ها و موجودات کرة خاکی از سویی و کلّ کاینات از سوی دیگر، در بلندی گوشة غربی ایران که نور خورشید ابتدا بر قبّة آن می‌تابید و سپس نقاط دیگر را روشنی می‌بخشید. (نک: شیرین بیانی، دین و دولت در ایران عهد مغول، ص404) اندیشه‌های علمای معتبر که از اطراف و اکناف مملکت برای همکاری گرد آمده، هم از فرار مغزها جلوگیری کرد و از مجموع اندیشه‌های دانشمندان گرد آمده، در حوزة علمیّة مراغه و همکاری آنان و فداکاری برخی شاگردان خواجه در کوتاه‌ترین زمان اثرات و نتایج علمی و عملی آن مشهود گردید. (صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ج3، ص216) حوزة علمیة مراغه به برکت وجود مبارک و بی نظیر خواجه، رفته رفته یکی از بزرگترین و بهترین مراکز علوم عقلی گردید و بالأخص علوم ریاضی و نجوم در این مرکز به پیشرفت‌های قابل توجّهی رسید. تأثیر چنین حوزة علمیّه در تمام قرن هفتم و هشتم بی‌تردید فراوان و عمیق بوده است.(همان، ص359) خواجه برای تشویق و حمایت همه‌جانبة خود از علما و دانشمندان، ماهانه برای کسانی که در مکتب علمی مراغه فعالیت می‌کردند، مستمری و حقوق روزانه در نظر گرفته بود. او برای هر یک از فلاسفه روزانه سه درهم معین کرد و برای اطبا دو درهم و برای فقها یک درهم و برای محدثین نصف درهم حقوق می‌داد. به این جهت مردم به دانشکده‌های فلسفه و طب بیشتر از فقه و حدیث هجوم آوردند و در صورتی که قبلاً این علوم در خفا تعلیم می‌شده است. (سپهروند، مراغه در سیر تاریخ، ص187) از میان علمای حوزة علمی مراغه، طبق قراین چهار نفر طراز اوّل بودند. خواجه در مقدّمة زیج ایلخانی از این چهار دانشمند یاد می‌کند که به احتمال زیاد معاونان اوّل او در اوان فعالیت این مرکز علمی بوده‌اند. این چهار نفر عبارتند از: مؤیّدالدین عُرضی دمشقی، فخرالدین مراغی، نجم الدین دبیران و فخرالدین اخلاطی. (ورجاوند، کاوش رصد خانة مراغه، ص273) بعضی از مورّخین بستن رصد مراغه را از ابتکارات و افکار خود خواجه دانند و گویند او سالیان دراز در این اندیشه بود که به هر وقت اقتضا کند و وسایل فراهم گردد، به عمل رصد پردازد. (مدرس رضوی، شرح احوال و آثار خواجه، ص40) بالاخره رصد مراغه، با بهترین وسایل آن روزی مجهز گردید که بعضی از آنها  احتمالاً از بغداد و الموت آورده شده بود. مؤید الدین عرضی در کتابی که در شرح آلات رصد مراغه نوشته، این وسایل را وصف کرده است. (دربارة توصیف این آلات، نک: همان، ص53- 54؛ و نیز: غرنی، ابزار و آلات رصدخانة مراغه، صص 65 به بعد) بسیاری از این ابزار و آلات برای اوّلین بار در مکتب مراغه ابداع و طراحی و ساخته شد.   تعریف زیج در تعریف زیج گفته شده که زیج معرب زیگ است و کتابی است که منجمان احوال و حرکات افلاک و کواکب را از آن معلوم کنند.(برهان قاطع، ذیل: زیج) و نام علمی است در اصول احکام  نجوم و هیئت که تقویم را از آن استخراج کنند و همچنین زیج قانون تنجیم است که در جداول آن اوضاع کواکب و خطوط طولی و عرضی است که در آن مقادیر حرکات، مراکز کواکب باشد و حرکات تدابیر و اوجات را معلوم کند(غیاث اللغات؛ آنندراج، ذیل همین کلمه) و آن کتابی است که از او تقویم استخراج کنند (شرفنامة منیری) معرب زیگ است و برای تعیین احوال و حرکات ستارگان و محاسبة نجومی و جدولی که از آن به حرکات ستارگان و محاسبة نجومی و جدولی که از آن به حرکات سیارات وقوف یابند(لغتنامۀ دهخدا؛ فرهنگ معین) و اصل آن به قولی دیگر «زه»، بوده است(بیرونی در قانون مسعودی)؛ و این احتمال هم داده شده است که «زیگ» صورت قدیمتر «زه» بوده است. به هر حال اصل فارسی کلمة زیج ظاهراً به معنی ریسمان بوده و به تدریج بر سبیل توسع به رشته های موازی که تارهای پارچه از آنها تشکیل می یابد، اطلاق شده و بالاخره به مناسبت مشابهت خطوط یک جدول عددی به رشته تارهایی که کارگاه بافندگی تنظیم می شود، این گونه جداول نیز به همان نام خوانده شده است و عاقبت به مجموعۀ جدولها یعنی زیج اصطلاحی اطلاق شده است. محتمل است که توسعات در زمان ساسانیان انجام یافته باشد (بین سالهای 226 میلادی تا 652) و در متن پهلوی (فارسی میانه) ذکری از زیج شهریار (زیگ شترو ـ ایار) رفته است. اطلاق زیج به یک جدول نیز در دورة اسلامی دیده می شود . لفظ زیج از عربی و یا فارسی به صورت «ززی» وارد یونانی بیزانس و به صورت زیک (یا ازیک) از «ازیج» وارد لاتین قرون وسطی شده است. زیج بزرگ و اساسی ایرانیان، زیج شهریار، یا زیج شهریاران، و یا زیج شاه بوده است که احتمالاً در سال بیست و پنجم سلطنت انوشیروان (555 میلادی) تهیه شده است و در حدود 790 میلادی از پهلوی به عربی ترجمه گردیده است و مانند (سندالهند) پیش از ورود مجسطی نزد مسلمانان تأثیر فراوان داشته است. عدۀ زیج هایی که در هشت قرن اوّل اسلام تنظیم شده است، متجاوز از صد می باشد که حداقل سی و یک عدد از آنها مبتنی بر رصد مؤلفین بوده است. اکثریت عظیمی از این زیجها بر اساس نجوم هندی و یا نجوم ایرانی قبل از اسلام بوده، ظاهراً فقط زیج خوارزمی باقی مانده است. از موارد اصلی که در اغلب زیج ها مندرج است، موارد زیر را می توان نام برد: 1- گاه شماری. 2- جدولهای خطوط مثلثاتی. 3- جدولهای مختصات و تعدیلات و سایر مقادیر نجومی. 4- جدولهای جغرافیایی شامل فهرست بلاد و مختصات جغرافیایی آنها. 5- جدولهای صور نجومی. 6- جدولهایی برای استخراج احکام نجوم. بعضی زیج ها مشتمل بر اثبات قضایا و شرح ارصادی، که در محاسبات به کار رفته است، نیز می باشد (مصاحب، دایره المعارف فارسی، ذیل: زیج). آلفونسو نلّینو در کتاب تاریخ نجوم اسلامی می نویسد : کتابهایی است که تنها برای رفع نیاز حسابگران و رصدکنندگان تألیف شده و به نام «ازیاج» یا «زیجات» و یا «زیجه» نامیده می شود و به معنی تارهای پارچه است که پود در میان آنها بافته می شود. سپس ایرانیان این اسم را به ملاحظۀ شباهت خطهای قایم جداول عددی به تارهای نساجی بر این جداول نهادند.   زیج ایلخانی از دستاوردهای علمی مکتب مراغه: گفته شد که خواجه در روز سه شنبه، چهارم جمادی الاولی سال 657 هجری (1259م.) شروع به بنای رصد نمود و در سال 660 هجری آلتهای رصدی به اتمام رسید و هر یک از فضلا و دانشمندان به کار خویش پرداختند و ثبت کردن معلومات رصدی که آن را زیج خوانند، در سال 672 هجری انجام یافت؛ و زیجی که اکنون به نام زیج ایلخانی مشهور است، از آن رصد استنباط شده که از روی آن حوادث ایام آینده معلوم توان داشت؛ و به واسطۀ اختلاف حرکت اوج آفتاب میان زیج خانی، و زیجهای پیش از آن در طالع سال اختلاف فاحش پدید آمد. این زیج، به فارسی نگاشته شد و مشتمل بر چهار مقاله است، به شرح زیر: مقالة اوّل: در معرفت تواریخ. مقالة دوم: در معرفت روش کواکب و مواضع آنها در طول و عرض و توابع آن. مقالة سوم: در معرفت اوقات. مقالة چهارم: در بقیة اعمال نجومی. خواجه در مقدمۀ زیج ایلخانی پس از ذکر قسمتی از مشاهدات خود راجع به جانشینان چنگیزخان می گوید: «منکوقاآن از جمله نیتهای نیکو که فرمود، برادر خویش هلاکو از آب جیحون به این جانب فرستاد، و از هندوستان تا بدانجا که آفتاب فرو شود به او سپرد؛ و چون او به مبارکی بدین طرف رسید، اوّل ملحدان را قهر کرد و ولایتها و قلعه های ایشان بستد. فداییان ایشان را نیست کرد و بعد از آن بغداد بگرفت، و خلیفه را برداشت. و بعد از آن به شام شد و به حد دمشق و مصر رفت و کسانی را که یاغی بودند، نیست کرد. و کسانی را که ایل شدند سیورغامیشی فرمود، و هنرمندان را در همه انواع بنواخت و بفرمود تا هنرهای خویش ظاهر کردند و رسمهای نیکو بنهاد. و در آن وقت که ولایتهای ملحدان بگرفت، من بنده کمترین نصیر را که از طوسم و به ولایت ملحدان افتاده بودم، از آنجا بیرون آورد و رصد ستارگان فرمود».(زیج ایلخانی، نسخۀ خطی آستان قدس رضوی، ش5332، مقدمه) گویند که رصد را کمتر از سی سال نمی توان به اتمام رسانید، و همین هم در خیال خواجه بوده، لیکن هلاکو مانند سایر شاهزادگان مغول عجول بود و می خواست که امر رصد به زودی خاتمه یابد؛ از این جهت به خواجه و همکارانش فرمان داد که کار خود را زود به انجام رسانند. خواجه در این باب در مقدمۀ زیج گوید: «رصد به کمتر از سی سال که دور این هفت ستاره تمام شود، نتوان ساخت و اگر بیشتر از سی سال به آن کار مشغول باشد، بهتر و درست تر باشد. و پادشاه ما که بنیاد رصد آغاز فرمود نهادن، فرمود که جهد کنید تا زودتر تمام کنید، و فرمود که مگر به دوازده سال ساخته شود. ما بندگان گفتیم جهد کنیم اگر روزگار وفا کند». چون این مدت (یعنی دوازده سال) رصد جمیع کواکب و حساب دورۀ آنها و تهیۀ جداول تازه امکان نداشت، خواجه به کمک جداول زیجهای سابق و رصدخانۀ جدید به ترتیب زیج پرداخت؛ و در این باره باز در مقدمۀ زیج فرموده: «رصدی که پیش از ما ساخته اند که اعتماد ما بیشتر بر آن است، رصد ابرخس بوده است که از آن تاریخ تا آغاز رصد یک هزار و چهارصد و اند سال بوده است، و دیگر رصد بطلمیوس است که هشتصد و پنج سال بعد از ابرخس است و بعد از ایشان در روزگار مسلمانی رصد مأمون خلیفه بوده است، به بغداد که در آن وقت تا آغاز رصد ما چهارصد و سی سال و اند بوده است، و رصد بتانی بوده است به حدود شام. و در مصر رصد حاکمی، و رصد این اعلم است که نزدیکتر است، و از تاریخ دو رصد تا تاریخ رصد ما دویست و پنجاه سال باشد. و بر جمله در همه رصدهای گذشته نظر کردیم و آنچه یافتم با آنچه از رصد ما معلوم شد، مقابل کردیم. پس آن را نوشتیم. و این زیج بنا بر آنچه معلوم شده است، بساختیم. و اگر خدای تعالی عمر دهد، و دولت پادشاه جهان یاور شود، آنچه بعد از این معلوم شود، هم بسازیم و به بندگی عرض داریم. اما اگر روزگار وفا نکند، آنچه در این تاریخ نوشته ایم، بعد از ما به عمرهای دراز اهل این علم را فایده دهد و نام بزرگوار پادشاهان ما در جهان بماند، چنان که نامهای پیشینگان که در جنب این پادشاهان بس خرد و مختصر بوده است، بمانده است».(همان؛ نیز، نک: مدرس رضوی، احوال و آثار...، ص44-46) زیج خواجه در مشرق زمین و چین بسیار مورد توجه بوده و حتّی پس از انتشار زیج الغ بیگ در 1427م. تا مدّت زیادی از آن استفاده شده است.(مدرس رضوی، احوال و آثار خواجه، ص410) جورج سارتن دربارة زیج‌های شرق و زیج ایلخانی، حاصل کارهای پژوهشی در رصدخانة مراغه، و اهمیّت آن چنین می‌نویسد: «اکنون که از امکانات ریاضی و تجربی منجّمین این عصر تصوّری در دست داریم، قدم بعدی بررسی زیج‌هایی است که رصدهایشان در آنها خلاصه شده است. مسلماً زیج از جدول‌های مثلّثاتی تفکیک ناپذیر بودند. دورۀ زیج نویسی با زیج طلیطلی زرقالی (ح1080م) آغاز می‌شود و با زیج ایلخانی نصیرالدین (ح1272م) پایان می‌یابد. این عصر در اسپانیا آغاز شد و در ایران به پایان رسید. یقین است که در اثنای این دو قرن زیج‌های دیگری تدوین شد، ولی با اهمیتی کمتر، از قبیل زیج مرو در 1115م به وسیلة خازنی. معلوم نشده که آیا زیج ایلخانی نخست به فارسی نوشته شده یا به عربی، ولی در مورد رواج آن در شرق اسلامی و بودایی تردیدی نیست».(سارتن، مقدمه‌ای بر تاریخ علم، ج2، ص1010) زیج ایلخانی به لاتین ترجمه و از سال 1652م. در اروپا منتشر گردید. امّا متأسفانه تا امروز در ایران چاپ علمی و خوبی از آن انجام نیافته است. براساس پژوهش‌ها و اندازه‌گیری‌ها و رصدهای فراوان و تنظیم جدول‌های جدید، جدول‌های زیج‌های گذشته مورد اصلاح قرار گرفتند و تغییراتی در آنها به وجود آمد و اساس کار در رصدخانة مراغه به امر تجربه متکی بر زمینۀ معلومات قبلی استوار گشت و به این ترتیب مرکزیت علمی رصدخانة مراغه نسبت به مراکز علمی یونانی و لاتینی قرون وسطی برتری چشم گیری دارد. باید گفت که به اعتباری بسیاری از اصول پژوهش‌های علمی مورد قبول امروز دنیا، بر فعالیت‌ها و پژوهش‌های رصدخانة مراغه حاکم بود. اصول کار در مراغه به صورت علمی دنبال می‌شد و آن عبارت است از دریافت مجهول از معلوم، مطالعات دقیق حوادث، حرکت از معلول به علّت و تحقیق نمودن قوانین به وسیلة تجارب سالیان درازی سپری شد تا غربیان به این طریقه‌ها آشنا و در اثر آن به ترقّیات و کشفیّات بزرگ نایل شدند. در سال 672 هجری وقتی خواجه، در کاظمین در جوار مرقد امام موسی کاظم (ع) در اثر بیماری دار فانی را وداع می‌گفت، آرزوی راه اندازی و افتتاح و رفع نواقص و اشکالات رصدخانه را در دل می‌پروراند. اندوه بزرگ خواجه در واپسین لحظات حیات پر برکت خویش، بعضی اشتباهات و کاستی‌هایی بود که در استخراج زیج بر اثر شتاب در کار پدید آمده بود. از این رو در واپسین دم زندگی از پسرش خواست که پس از مرگ او با یاری قطب الدین شیرازی که در تکمیل بنای رصد و تنظیم جداول زیج، با خواجه نصیر همکاری و او را یاری کرده بود، آن اشتباهات و نواقص را رفع و اصلاح کند، امّا چون خواجه نصیرالدین در مقدمة زیج ایلخانی به ذکر علمای اربعه که اشاره شد، اکتفا کرده بود و از قطب الدین و دیگران یاد نکرده بود، قطب الدین از غایت غروری که داشت به وصیت خواجه اعتنا و عمل نکرد. از این رو کار اصلح و اتمام زیج ایلخانی ناکرده ماند. این زیج حاوی مطالبی دربارة تقویم‌های هجری، یزدگردی، سلوکی، یهودی، ملکی و چینی- اویغوری است. (نک: کندی، پژوهشی در زیجهای دورة اسلامی، ص161- 167) چند تفاوت عمده در این زیج نسبت به زیج‌های پیشین دیده می‌شود: یکی از جداولی که در این زیج است و در زیج‌های دیگر یافت نمی‌شود، زمان گذشته از طلوع خورشید (یا مانده تا غروب خورشید) را با دقت ثانیه و زاویة استوایی معادل آن را با دقّت ثانیة کم به صورت تابعی برای روز مورد نظر بر حسب درجه معلوم می‌کند. در جداول ستارگان نیز رصد خود خواجه ثبت شده و در عین حال رصدهای بطلمیوس، مقادیر عرض که در این جدول هست، معلوم می‌شود که دست کم برای هجده ستاره رصدهای مستقلی برای تعیین موضع ستارگان در مراغه انجام شده است.(همان، ص165) رصدخانة مراغه بعد از خود الگوی رصدخانه‌های دیگر و به خصوص رصدخانة سمرقند با اندازه‌ای بزرگتر قرار گرفت و حتّی زیج ایلخانی که ناتمام مانده بود، توسط زیج الغ بیگ هم به اتمام رسید و هم شبهات آن رفع گردید. همچنین پژوهش‌های انجام یافته در این رصدخانه، در اروپا نیز تأثیر گذارد؛ چنان که پیدایش رصدخانه‌های اروپایی را بر کنار از تأثیر آن نمی‌توان دانست. (ورجاوند، کاوش رصدخانة مراغه، ص368) زیج ایلخانی را شروح و تلخیصاتی است که برخی به قرار زیر است: 1- کشف الحقایق، تألیف حسن بن محمد نیشابوری، مشهور به نظام اعرج که شرحی است بر زیج ایلخانی. (نک: حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج2، ص15) لازم به ذکر است که این شرح توسط نگارندگان این سطور تصحیح و آمادۀ چاپ شده و به زودی منتشر خواهد شد. 2- توضیح زیج ایلخانی، تألیف حسن به حسین بن حسن شاهنشاه سمنانی منجّم که در سال 795 یا 796 (1392- 1393م) تألیف کرده و نسخه‌ای از آن در کتابخانة لندن موجود است.(نک: مدرس رضوی، احوال و آثار خواجه، ص412؛ ورجاوند، کاوش رصدخانة مراغه، ص352) 3- الزیج الخاقانی تکمیل الزیج الایلخانی، غیاث الدین جمشید بن مسعود کاشانی، مدیر رصدخانة الغ بیگ در سمرقند، زیج ایلخانی را تکمیل کرده و جداولی بر آن افزوده است و در مقدمة کتاب مفتاح‌الحساب خود نیز بدین کتاب اشاره کرده که نسخة اصلی آن در کتابخانة ملی پاریس است.(نک: حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج2، ص15؛ مدرس رضوی، احوال و آثار خواجه، ص412) 4- العمده الخاقانیه، مختصر زیج ایلخانی، از علیشاه بن محمد بن قاسم خوارزمی بخاری، معروف به علاء منجّم، زیج  ایلخانی را اختصار و با بعضی تصحیحات و توضیحات منتشر ساخت. حاجی خلیفه در کشف‌الظنون (همانجا) از آن با عنوان زیج شاهی یاد کرده است. معروف است که اختر شناسان چین در رصدخانة مراغه با خواجه همکاری می‌کردند و حضور آنان سبب تسهیل مطالعة وسیع تقویم‌های چینی و اویغوری از سوی علمای اسلامی گردیده بود. امّا از طریق منابع چینی نیز اطلاعاتی در دست است که به درخواست خان بزرگ قوبیلای قاآن، اخترشناس مسلمانی موسوم به جمال الدین را همراه با طرح‌ها و نمونه‌هایی از آلات نوع مراغه به پکن فرستادند تا در رصدخانة امپراطوری مورد استفاده قرار گیرند. (نک: آبویل، تاریخ ایران کمبریج، ج5، صص640؛ و نیز: مراغه در سیر تاریخ، ص218- 219) به هرحال، رصد مراغه با بهترین وسایل آن روزی مجهز بوده که، چنان که گفته شد، بعضی از آنها احتمالاً از بغداد و الموت آورده شده بود. مؤید الدین عرضی در کتب خود، شرح آلات رصد مراغه، این وسایل را وصف کرده و در مقدمه چنین گوید: «... متقدمین آن چه آلات رصدی ساخته بودند یا محکم نبود و یا ظرافت نداشت و یا به علّت سوء هیئت ساختن آن مشکل بود و نمی‌شد آن چه را که واضع تصوّر کرده از قوّه به فعل آورد؛ لهذا از اغلب آنها صرف نظر شده بود، و ما از آلات قدیمه آن چه را کاملتر و بهتر و نیکوتر بود، انتخاب کردیم و بعضی دیگر هم که ناقص بود، تکمیل نمودیم و بر آنها آلات و ابزاری را که خود اختراع کرده، افزودیم». به طوری که از کتب مزبور مستفاد می‌شود، ادوات مشروحة زیر را هئیت علمیة رصدخانۀ مراغه اختراع یا تکمیل نموده‌اند: 1-   ربع جداری و سُدس فخری: به وسیلة ربع جداری، ارتفاع آفتاب نسبت به افق اندازه گیری می‌شد تا تعیین گردد که خورشید در چه درجه‌ای از مدار قرار دارد؛ زیرا که با دانستن این امر می‌توانستند جدول و زیج شبانه را مطالعه کنند. این دستگاه برای رصد نیمروزی هم به کار برده می‌شد. ربع جداری در حقیقت، سلف دوربین نصف‌النهاری و یا دستگاه «پاساژ» امروزی است که در لحظة «گذر ستاره» ارتفاع آن اندازه گیری می‌شود. ربع جداری و سُدس فخری را که نوعی از آن است، بعضی از منجّمین قدیم ایرانی مانند خجندی و صوفی در ری و شیراز ساخته و مورد استفاده قرار داده‌اند. سدس فخری که در حدود 20 متر ارتفاع داشته و برای رصد ستارگان به کار می‌رفته، ابوحامد خجندی با ساختن این دستگاه ثابت کرد که زاویة میل زمینی با گذشت زمان، کاهش می‌یابد و آهنگ این تنازل 20 دقیقه در هر هزار سال است. در مراغه بزرگترین ربع جداری که تا آن وقت ساخته شده بود، به کار گرفته شد. برای اوّلین بار، خواجه نصیرالدین طوسی، خط عبور خورشید را که به صورت موجی است، به یاری ربع جداری در مراغه تعیین کرد. بعدها «تیکو براهه» (Tycho Brahe)، منجّم دانمارکی، به طور دقیق همان محاسبات خواجه را در رصدخانه اثبات کرد.(ورجاوند، کاوش رصدخانة مراغه، ص196) 2- ذات الحلق: این آلت از پنج حلقه ساخته شده بود، بدین ترتیب: دایرة نصف النهار که به زمین نصف شده بود، دایرة معدل النهار، دایرة منطقه البروج، دایرة عرض، دایرة میل. این آلت از ذات الحلق ششگانة بطلمیوس و نه حلقة ثاون اسکندرانی جامع‌تر بوده است.(مدرس رضوی، احوال و آثار خواجه، ص53) 3-      ذات الجیب و السمت: که برای  تعیین ارتفاع درکلیة جهات مختلف افق به کار برده می‌شد. 4-                  ذات الجیوب و السهم: که آن هم برای جهت یابی ساخته و به کار می‌رفت. 5-                  ذات الربعین: که به جای ذات الحلق استعمال می‌شد. 6-                  ذات الاسطوانتین. 7-                  دائرۀ شمسیه (سمتیه): که با آن سمت کواکب معلوم می‌گردید. علاوه بر این آلات که عُرضی دمشقی نقل می‌کند، وسایل دیگری از قبیل: تدویرات، حوامل دو اثر موهومه، و صور بروج دوازده‌گانه در رصد مراغه نشان داده می‌شد. به طوری که بعضی نوشته‌اند، مخترع آلت تورگت (Turguet) خود خواجة طوسی بوده است، و آن آلتی مرکّب از دو دایرة مدرج بوده که در صفحات متعامد قرار داشته است.(همان، صص53-54) چنان که ذکر شد، از تأسیسات مهم رصدخانة مراغه، واحد دایره شکل شمال غربی برج رصدخانه بری نصب دستگاه سینوسی و آزیموت‌یابی به کار برده شده است؛ و دیگر واحدهای دایره شکل پنج گانه، تالار چهار گوش سکودار و سکوی مدوّر که گویا محل نصب آلتی نجومی بوده است. رصدخانة مراغه خود مجهز به کارگاه ریخته‌گری و ساخت وسایل نجومی بود که در گوشة شمال شرقی آن کورة تنور مانند در حفاری‌ها یافت شده است، (نک: ورجاوند، کاوش رصدخانة مراغه، ص213) و مسئولیت این قسمت به عهدة عُرضی دمشقی بود. (همان، ص214 و نیز دربارة دیگر ابزار آلات رصد مراغه، نک: همان، صص 304- 322؛ سپهروند، مراغه در سیر تاریخ، صص149- 151) کرة فلکی ساخت رصدخانة مراغه، تنها اثر شناخته شده و به جای مانده از ابزار و آلات رصدی ساخته شده در محل رصدخانة مراغه است. این کره که هم اکنون در تالار آثار ریاضی- فیزیک دولتی شهر «درسدن» در آلمان نگهداری می‌شود، در روی آن نام سازنده‌اش یعنی مؤیدالدین عُرضی، نقش بسته که در حدود سال 678 ق. ساخته شده است. (نک: همان منابع)  رصدخانة مراغه از حیث تجهیزات کاملترین رصدخانه‌ای است که تا زمان خود ایجاد شده است، بلکه نخستین رصدخانة مجهز قبل از کشف دوربین به شمار می‌رود و تمام معلومات نجومی که هم اکنون بدون دوربین حاصل می‌شود، در آن جا به دست آمده و تا سیصد سال بعد رصدخانه‌ای به مجهزی آن در غرب به وجود نیامد. ساختن این ابزار و آلات در مقیاس بزرگ و برپا داشتن برج مرکزی و استوار ساختن ربع جداریی در آن، دقّت عمل و اندازه گیری را افزون ساخت و نتایج دقیق‌تری به دست داد که جدول‌های تازه‌ای را به وجود آورد. خواجه نصیر چهرۀ کم نظیری است که در بیشتر زمینه های علمی روزگار خود به پژوهش و تحقیق پرداخته و در جهت تکمیل بسیاری از مباحث علمی و بیان نظریه های جدید توفیق بسیاری یافت. او در زمینه های مختلف علوم از جمله ریاضی و فیزیک به مطالعۀ آثار پیشینیان پرداخت و در بسط و شرح آن اقدامات بسیاری نمود. از جمله در اثر معروف به «شکل القطاع» کلیۀ موفقیتهای گذشتگان خود را در علم مثلثات به تفصیل شرح داده و به بسط و توسعۀ تئوری مناسبات پرداخته و تئوری اشکال کامل یا چهارضلعی را تکمیل نمود و راه حل مثلثهای مسطح و کروی و غیره را شرح نمود.(ورجاوند، کاوش رصدخانۀ مراغه، ص132) خواجه در یکی از بازنویسی های آثار اقلیدس یعنی رسالۀ المناظر اقلیدس به نور شناسی و مسایل مربوط به اُپتیک هندسی و جنبۀ فیزیولوژیکی آن توجه کرده است. همچنین در تجرید الکلام نظریۀ ذره ای نور را که چند قرن بعد به وسیلۀ دکارت و نیوتن عنوان شد، و مورد تایید لاپلاس قرار گرفت، عنوان کرد و اعلام داشت که به زعم بعضی از حکما، نور از اجسام ریزی تشکیل یافته که از یک منبع نورانی جدا شده و به اجسامی که آنها را منور می کند، می رسد. نظام «زمین مرکزی» عالم به صورتی که بطلمیوس در مجسطی توصیف کرده بود، درمیان دانشمندان دورة اسلامی پذیرفته شد، امّا تقریباً از قرن پنجم هجری، نقد مدلها و حتی شیوه‌های رصدی بطلمیوس، در میان علمای دنیای اسلام به صورت سنّت درآمد. در این سنّت بدیع‌ترین مدلهای جایگزین ارائه گردید. مؤید الدین عرضی پیشاهنگ مدل پردازی بطلمیوسی، و خواجه نصیر و دیگران را تالی او دانسته‌اند. چنانکه یاد شد، سازندۀ وسایل رصدخانه مراغه مؤیدالدین عُرضی بود که بیشتر ابزار و آلات رصدخانۀ سمرقند از وسایل موجود رصدخانه مراغه اقتباس شده است. «ساوی جای سنیک» منجّم مهندس هندی، در مقدمۀ زیج خود که به محمد شاه گورکانی (1748- 1719) هدیه کرده است، دربارۀ ابزار آلات رصدخانۀ هند، شرح کوتاهی می‌نویسد و اشاره می‌کند که ابزارهای مزبور را براساس ابزار و آلات رصدخانۀ سمرقند ساخته است و به چند دستگاه که عبارتند از: ذات الحلق، ذات الثغبتان، ذات الثعبتان، سدس فخری و شامله اشاره می‌کند. ملاحظه می‌گردد که با وجود گذشت حدود پنج قرن همچنان اساس دستگاه‌ها و شیوۀ کار رصدخانه‌ها برپایۀ اصولی استوار بوده است که در رصدخان‌ مراغه توسط خواجه نصیر و همکارانش آفریده و انجام می‌گرفته است. لازم به ذکر است که تنها این مشرق زمین نبود که چندین سده تحت تأثیر شدید مکتب مراغه قرار داشت. بلکه در مغرب زمین نیز چنین بود؛ چنان که اساسی‌ترین دستگاه‌های رصدخانه «تیکوبراهه» را نیز ذات الحق و ربع جداری تشکیل می‌دادند. رصدخانۀ مراغه بعدها الگویی با ارزش برای ایجاد دیگر مرکزهای پژوهشی ستاره‌شناسی در شرق و غرب درآمد. جرج سارتن دربارۀ تأسیس رصدخانۀ مراغه و نقش آن در جهان علم زمان چنین سخن می‌گوید: «تأسیس رصدخانه مراغه در 1259م. برای منجمان تجربی و سازندگان ابزاری نجومی فرصت بزرگی فراهم ساخت. از زمان ابن یونس در آغاز سدۀ یازدهم تا روزگار الغ بیک در بیش از چهار قرن بعد، این مهمترین مؤسسه در نوع خود بود. در آنجا گروه بزرگی از منجّمان حضور داشتند که برخی از کشورهای دور دست فراخوانده شده بودند. آنان کتابخانه‌ای بسیار غنی و مجموعه‌ای عالی از ابزارهای نجومی در اختیار داشتند که توسط سازنده‌شان مؤید‌الدین عُرضی دمشقی شامی توصیف شده‌اند». استاد عبدالسلام دانشمند پاکستانی و برندۀ جایزۀ نوبل سال 1979 در رشتۀ فیزیک در ضمن اشاره به معنای رصدخانۀ دهلی براساس سنت رصدخانه‌های ایران، نظیر مراغه و سمرقند، دربارۀ رصدخانۀ مراغه چنین می‌نویسد: «رصدخانۀ مراغه با بیست منجّم از سراسر دنیای اسلام تحت سرپرستی دانشمند بزرگ خواجه نصیرالدین طوسی احتمالاً نخستین رصدخانه جهان به معنای واقعی کلمه بود». همچنین رصدخانه مزبور امکان ساختن ابزارهای جدید و همکاری گروه‌های ستاره‌شناسی را در اندازه و میزانی که هرگز قبل از آن صورت نپذیرفته بود، ممکن ساخت. از رصدخانه‌ها و مراکز نجومی که با الهام از رصدخانۀ مراغه در سده‌های بعد در شرق یا غرب سرزمین ایران به وجود آمده است، عبارتند از: در قرن هفتم رصدخانۀ چین، در قرن نهم رصدخانۀ سمرقند، در قرن دهم رصدخانۀ استانبول، در قرن یازدهم هجری در هند، براساس و الگوی رصدخانۀ مراغه ایجاد گردید. بعد از رصدخانۀ مراغه مهمترین واحد علمی در رابطه با سرزمین ایران، رصدخانۀ سمرقند است که بنای آن به سال 824ق. و زمان الغ بیک مربوط می‌گردد. الغ بیگ فرزند شاهرخ تیموری و نوۀ امیر تیمور گورگانی بود. او در 18 سالگی به فرمانروایی و ماوراءالنهر می‌رسد و حدود 40 سال در زمینۀ ایجاد آثاری ارزشمند و بجا ماندنی و فعالیتهای علمی و توسعه و گسترش علوم تلاش می‌کند. او زیر نظر استادان معروفی چون: غیاث الدین جمشید مسعود بن محمود کاشانی و صلاح الدین موسی بن محمد قاضی زادۀ رومی به فراگرفتن ریاضی و نجوم و همکاری دانشمندلن دیگری چون معین الدین کاشانی، علی بن محمد قوشچی، عصمت بخارایی و دیگران بر آن می‌گردد تا رصدخانۀ بزرگی در سمرقند بنا کند. کار ساختمان این بنا در سال 824ق. برابر 800 شمسی آغاز و مدت سه سال به طول انجامید. در سال 1287ق./ 1908 م. یک باستان‌شناس روسی به نام ویاتکین این رصدخانه را کشف می‌کند.(نک: موحد اردبیلی، مقالات سمینار ستاره شناسی...، ص87) همان طور که رصدخانۀ مراغه برای رصدخانۀ سمرقند الگو و به اصطلاح مدل بود، از روی رصدخانۀ سمرقند هم چند رصدخانه در هندوستان و چین ساخته شد. همچنین در رصدخانۀ تیکوبراهه در دانمارک آلاتی از روی آلات رصدخانۀ مراغه ساخته شده است. رصدخانه‌ای در پکن وجود دارد که آلات آن از روی  ترسیماتی که جمال الدین از مراغه به چین برد، ساخته شده است. گذشته از تعدادی دانشجویان چینی که برای آموختن نجوم به مرکز علمی رصدخانه مراغه آمده بودند، یکی از منجّمان و دانشمندان معتبر چینی نیز بنام «فومن جی» برای مطالعه در طرز کار منجّمین مراغه به آن شهر آمده بود. او پس از مدتها کار و مطالعه در آن بنیاد علمی و گفتگو با دانشمندان معروف آن مرکز، در سال 665ق. با جمال الدین بخاری، از دانشمندان ایرانی، به چین باز می‌گردد. جمال الدین بخاری نقشه‌ها و یادداشت‌های بسیاری دربارۀ دستگاه‌ها و واحدهای نجومی رصدخانه مراغه تهیه و با خود به چین می‌برد و نزد قوبلای قاآن امپراطور مغول و برادر هلاکو می‌رسد. به فرمان قوبلای، منجّم دیگری بنام «گو- شو- سین» براساس آن مدارک و اطلاعات و راهنمایی‌های «فومن جی» و جمال الدین بخاری، در سال 678ق. به کار ساختن آلات رصدی رصدخانۀ چین می‌پردازد. در حال حاضر نمونۀ چند آلت آن در رصدخانۀ شانگهای موجود است. رصدخانۀ معتبر دیگر بعد از رصدخانۀ سمرقند که تحت تأثیر رصدخانه مراغه برپا گردیده، عبارت است از رصدخانۀ استانبول که در سال 983ق./ 1575م. به فرمان مراد سوم پایه‌گذاری می‌شود. چهرۀ معتبر که در این رصدخانه به کار می‌پردازد، عبارت است از استاد تقی الدین بنّا، به قول حاجی خلیفه، تقی الدین در سال 987ق. رصدخانه را دیر کرد. از ساختمان این رصدخانه و برج اصلی آن در حال حاضر هیچ گونه نشانه‌ای در دست نیست و جای آن نیز مشخص نمی‌باشد. بعضی وجود چند قطعه سنگ را بر روی یکی از تپه‌های کنار «بسفر» با بنای محل رصدخانه در ارتباط می‌دانند، ولی صاحب نظران آن را تأیید نمی‌کنند. رصدخانۀ استانبول مدت زمان کوتاهی برپا بوده و به ستناد قطعه شعری از «علاءالدین منصور» شاعر چنین برمی‌آید که سلطان عثمانی بر اثر برخی تحریک‌های ناشناخته، فرمان می‌دهد تا آن را ویران سازند. عجیب است که سرنوشت سه رصدخانه معتبر مراغه، سمرقند و استانبول با برخی اختلاف‌ها همه منجر به ویران شدن آنها در اوج آبادانی‌شان می‌شود. دربارۀ رصدخانه‌های هند «ابو احمد محمّد عبدالسلام» دانشمند معروف پاکستانی و برندۀ جایزه نوبل فیزیک در سال 1979 دربارۀ رصدخانه دهلی می‌نویسد: با وجود به کار گرفتن عناصری از نجوم هند، اساساً مطابق سنت رصدسازی اسلامی به وجود آمده. رصدخانه‌های کهن هند در حال حاضر در شهرهای دهلی، جیپور و اجاین بنارس و موتر قرار دارند.(نک: ورجاوند، کاوش رصدخانه مراغه، ص388-390) همچنین گویند که غازان رصدخانۀ کوچکی در تبریز برآورد. وجود رصدخانۀ دیگری هم در ربع رشیدی تبریز محتمل است و در یک متن بیزانسی گزارش یک خسوف در تبریز که در سال 694ق./ 1295م. وقوع بود و یک کسوف در سال بعد تکرار می‌کند. وابکنوی که به ترتیب در ایام پادشاهی الجاتیو و ابوسعید کار می‌کرد، از مقارنۀ سیارات که در سالهای 685ق./ 1286م، 704ق./ 1305م. و 705ق./1306م. رصد شده بود خبر می‌دهد.(نک: صاییلی، میراث جاویدان، ص 125) برتریّت رصدخانۀ مراغه نسبت به رصدخانه‌های تبریز این است که در مراغه اخترشتاسان برجسته کار می‌کردند و رصدخانه‌های تبریز فاقد دانشمندان برجستة علم نجوم بوده‌اند. به عقیدة آیدین صاییلی (ص126)، ظاهراً در همان زمان که تصمیم ساختن رصدخانه مراغه گرفته شد، شماری از اخترشناسان توانا مهیّا بودند. اما با وجود فراوانی دانش آموختگان این مؤسسه به نظر نمی‌رسد که هیچ اخترشناس برجسته‌ای به رصدخانۀ تبریز پیوسته باشد. در حال حاضر آگاهی ما دربارة منجمانی که به رصدخانه استانبول ملحق شده‌اند، بسیار اندک است. محل رصدخانه‌ای در ربع رشیدی تبریز به نظر «کارشناسان در امور ربع رشیدی و موقوفات آن» اظهر من الشّمس است. بعضی‌ها هم رصدخانۀ شنب غازان تبریز را دومین رصدخانة تبریز می‌دانند. به هر حال از آن‌چه گفته شد چنین بر می‌آید که رصدخانه مراغه نمونة عینی از دستاوردهای علمی دورة ایلخانی است که با وجود سترگ دانشمند ایران زمین، خواجه نصیرالدین طوسی تشکیل شد و تأثیر بسیار عمیقی نه تنها در ایران، بلکه در کل دنیا گذاشت که تا امروز هم به وضوح قابل رؤیت است.   نسخ موجود از زیج ایلخانی و انتشار آن از زیج ایلخانی نسخی چند در کتابخانه های ایران و جهان موجود است. تا به امروز 14 نسخه در کتابخانه های ایران معرفی شده که با توجه به قدمت نسخ موجود، عبارتند از: - نسخۀ کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی، ش 181، کتابت به احتمال زیاد سدۀ 7 ق. (نسخۀ حاضر؛ نک: فهرست مجلس، 2/98) - نسخۀ کتابخانۀ آیت الله مرعشی نجفی، ش 13230، کتابت نیمۀ دوم قرن 7 ق. (نک: فهرست مرعشی، 33/435) - نسخۀ کتابخانۀ آیت الله گلپایگانی قم، ش 1946 که چند برگی بیش از آن نیست، کتابت قرن 9 ق. (نک: فهرست گلپایگانی، 4/2262) - نسخۀ دانشگاه تهران، ش 165 مجموعۀ حکمت، سدۀ 8و9 ق. (فهرست دانشگاه، 2/23) - نسخۀ کتابخانۀ آستان قدس رضوی، ش 5332، کتابت 872 ق. (فهرست آستان 8/183) - نسخۀ کتابخانۀ ملی، ش 17731، کتابت 890 ق. (شمارۀ رایانه 962) - نسخۀ کتابخانۀ سپهسالار، ش 1/684، کتابت سدۀ 10 ق. (نک: فهرست سپهسالار 5/90) - کتابخانۀ ثقه الاسلام، بدون شماره، کتابت سدۀ 10 ق. (نک: نشریه 7/535) - نسخۀ کتابخانۀ آستان قدس رضوی، ش 5331، کتابت 907 ق. (فهرست آستان 8/182) - نسخۀ کتابخانۀ آستان قدس رضوی، ش 12187، بی تا. (فهرست آستان 10/57) - نسخۀ کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی ش 282/3455،  بخشی از آن است، کتابت بی تا. (فهرست مجلس 10/1377) - میکروفیلم دانشگاه تهران، ش 2/254، بی تا (فهرست فیلمها، 1/444) - نسخۀ کتابخانۀ آیت الله مرعشی نجفی، بدون شماره. (نک: میراث شهاب، س7، ش 1-2، ص23) - نسخۀ کتابخانۀ ملی، ش 18158، بی تا. (شمارۀ رایانه 1101) همچنین نسخه هایی در کتابخانه های خارج از ایران موجود است که از جمله می توان به نسخ موجود در کتابخانه های آصفیه، دانشگاه استانبول، بادلیان، دارالکتب قاهره و غیره اشاره کرد.(نک: منزوی، فهرستواره، 4/2951) اما از میان نسخ موجود، درست است که نسخۀ مجلس (ش 181) بدون تاریخ می باشد، اما با توجه به قدمت فیزیکی نسخه و مشخصه های مشهود در آن گواه این است که نسخه به احتمال زیاد در سدۀ 7 هجری قمری کتابت شده است و اصالت آن از هر حیث قابل اثبات و اعتماد است. جداول و مقالات این نسخه کامل است؛ امّا فاقد مقدمۀ مشهور خواجه بر زیج است، که البته ما برای رفع این خلأ فرازهایی از فرمایشات خواجه را که مهم می نمود، در این مقدمه ذکر نمودیم. با توجه به این که تا به امروز زیج ایلخانی در ایران منتشر نیافته و برای اولین بار است که هم اکنون منتشر می شود، نسخۀ موجود در کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی را غنیمتی بزرگ دانستیم تا با انتشار آن هم این خلأ را تا حد وسع پر کنیم و هم ادای دینی در مقابل عظمت این مرد بزرگ و افتخار فرهنگ و تمدن ایران زمین باشد. در این راه البته اگر یاری فاضل گرانقدری چون جناب آقای دکتر رسول جعفریان، ریاست محترم کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی، و دوست اعزّ و صدیق فرزانه ام، جناب حجت الاسلام سید صادق اشکوری کارساز بود که اگر همّت ایشان نبود، این کار به ثمر نمی نشست؛ خدایشان توفیق دهاد. والسلام تهران - آبان 1390 منابع و مآخذ آبویل، جی، آ، تاریخ ایران کمبریج، ج5، ترجمه حسن انوشه، تهران، امیرکبیر، 1375. ابن الفوطی: تلخیص معجم الاداب فی معجم الالقاب به کوشش مصطفی جواد دمشق، المطبعه الهاشمیه، 1962م؛ -------،: الحوادث الجامعه و التجارب النافعه فی المائه السابعه. بغداد المکتبه العربیه، 1351 ق؛ ابن کثیر:‌ البدایه و النهایه،‌ مصر،‌مطبعه السعاده، 1929 ـ 1939 م؛ الاعسم، عبدالامیر: نصرالدین الطوسی، بیروت، منشورات عویدات، چ 1 ، 1975 م؛ امین، حسن: قیم خالده، بیروت، دارالتراث الاسلامی، 1954 م؛ امین عاملی، محسن، اعیان الشیعه، بیروت، مطبعه الانصاف، 1959 م؛ شوشتری [تستری]، نورالله: مجالس المؤمنین، ایران، چاپ سنگی، 1902 م؛ جواد، مصطفی: یادنامة طوسی، انتشارات دانشگاه تهران، 1326 ش؛ حاجی خلیفه، مصطفی بن عبدالله: کشف الظنون عن اسامی الکتب و الفنون، استانبول، 1941 ـ 1943 م؛ خوانساری، میرزا محمد باقر موسوی: روضات الجنات فی احوال العلماء‌و السادات. تهران. چ 2، بی‌تا؛ دوانی، علی، مفاخر اسلام، تهران، امیرکبیر، 1363. زندگانی، کاظم روان‌بخش.: شخصیت خواجه نصیرالدین طوسی، تهران، 1905 م؛ زرکلی، خیرالدین: الاعلام، بیروت، دارالعلم  للملابین ، چ 4، 1979 م؛ سارتن، جرج، مقدمه‌ای بر تاریخ علم، ترجمه غلامحسین صدری افشار، ج1، تهران، هدهد، 1360. سپهروند، مجید، مراغه در سیر تاریخ، تبریز، احرار، 1381. سرکیس، یوسف الیان: معجم المطبوعات العربیه و المعّزبه، مصر، مطبعه سرکیس، 1346 ق؛ شعرانی، ابوالحسن، مقدمه بر کشف المراد: (نک: علامه حلی، همان) الشیبی، کامل: دیوان الدوبیت فی الشعر العربی، بیروت، 1972 م؛ -------: الفکر الشیعی، بغداد مکتبه النهضه، 1966 م؛ شیرین بیان، دین و دولت در ایران عهد مغول، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1375. صاییلی، آیدین، «عوامل کاهش فعالیتهای علمی در تمدن اسلام»، مجلة میراث جاویدان، ش15-16، پاییز و زمستان 1375. صدر، حسن، تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام، بغداد، 1951 م؛ صدری افشار، غلامحسين، سرگذشت سازمانها و نهادهای علمی، تهران، بی نا، 1355. صفا، ذبيح الله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، فردوس، چاپ هفتم، 1369. ---------، نظری به تاریخ حکمت و علوم در ایران، تهران، مرکز مطالعات و هماهنگی فرهنگی شورای عالی فرهنگ، 1355. صفدی: الوافی بالوفیات به کوشش هلموت ریتر، استانبول، مطبعه وزاره المعارف، 1931 م. طهرانی: آغابزرگ: الذریعه الی تصانیف الشیعه، تهران، 1936، 1965م؛ غزنی، سرفراز، ابزار و آلات رصدخانة مراغه، تهران، سازمان ميراث فرهنگي، 1376. قربانی، ابوالقاسم، زندگی نامۀ ریاضیدانان دورۀ اسلامی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، چ1، 1365. کُتبی ابن شاکر: فوات الوفیات، قاهره، دارالکتب، 1283 ق؛ کندی، ادوارد استوارت، پژوهشی در زیجهای دورة اسلامی، ترجمه محمد باقری، تهران، علمی و فرهنگی، 1374. مجلة معهد المخطوطات العربیه، مجلد 13، جزء 2، قاهره، 1957م. مدرس رضوی، محمدتقی، احوال و آثار خواجه نصیرالدین طوسی، تهران، اساطیر، چ3، 1386. مروارید، یونس، مراغه (افرازه رود)، تهران، علمی، چ2، 1371. موحد اردبیلی، رضا، مقالات سمینار ستاره شناسی ایران در دانشگاه آذرآبادگان، تبریز، دانشگاه تبریز، 1353. نعمان فرحات، هانی، اندیشه های فلسفی و کلامی خواجه نصیرالدین طوسی، ترجمۀ غلامرضا جمشیدنژاد اوّل، تهران، میراث مکتوب، 1389. نعمه، شیخ عبدالله، فلاسفة الشیعة، بیروت، دارالحیاة، بی تا. ورجاوند، پرویز، کاوش رصد خانۀ مراغه، تهران، امیرکبیر، چ2 ،1384. یادنامۀ خواجه نصیرالدین طوسی، تهران، دانشگاه تهران، چ1، 1336ش. 2ج.


مقدمه دكتر رسول جعفريان: رياست محترم كتابخانه مجلس شوراي اسلامي


مکتب مراغه یکی از حلقات مهم تمدنی آن هم در یک دوره بحرانی است، دورانی که نیمی از دنیای اسلام زیر پای مغولان ویران شده و آثار فرهنگی و تمدنی زیادی از میان رفته است. خواجه نصیر روی این ویرانه ها، مکتب مراغه را تأسیس کرد. این مکتب چندین ویژگی داشت که سبب می شد مکتب مراغه جلوه خاصی داشته باشد و به جنبشی تأثیر گذار در تمدن اسلامی تبدیل شود.

خواجه نصیر که بنیانگزار مکتب مراغه بود، یک روحانی و عالم دین بود، اما به بعد مادی تمدن باور داشت و بشدت در صدد تقویت آن بود. یک تمدن ترکیبی از بعد مادی و معنوی است و گاه افراط در هر یک از آنها، به تعطیلی تمدن می انجامد.

از سوی دیگر، خواجه نصیر، به رغم آن که از دانش اسلامی بهره داشت، ابایی در استفاده از متون سایر ملل به خود راه نمی‌داد، چنان که در ریاضی و پزشکی از علوم چینیان استفاده می‌کرد. چنین نگرشی برای تقویت یک مکتب تمدنی، بسیار حائز اهمیت است.

خواجه نصیر، هم کار مدرسه ای داشت و هم کتابخانه، اما در این زمینه، مهم آن بود که به تدوین متون درسی همه فهم نهایت توجه را داشت. در یک تمدن، آموزش نیروهای جوان، آن هم با کیفیت خوب و بر اساس متونی که یا تلخیص یا تحریر نو می‌شوند، بسیار اهمیت دارد. این کاری بود که در تمدن مراغه صورت گرفت.

افزون بر اینها، خواجه نصیر روی تأمین منابع مالی کارهای پژوهشی دقت داشت و از این جهت، با نفوذی که روی هولاگوخان داشت، تلاش کرد تا بخش مهمی از درآمد موقوفات گذشته را صرف کارهای علمی و پژوهشی کند.

خواجه نصیر، تعصبات مذهبی را نیز چندان در کار تأسیس این مدرسه دخالت نداد و تلاش کرد تا هر دانشمندی از هر نقطه ای در مراغه گرد آید و از استعداد پژوهشی خود در تقویت مکتب مراغه استفاده کند. بنابرین در مراغه ممکن بود که رئیس کتابخانه مراغه از اهل سنت باشد، به رغم آن که خواجه خود مرجع تقلید شیعیان امامی بود.

این ویژگی هاست که سبب تقویت مکتب مراغه شده و آن را به عنوان یکی از مکاتب فکری ـ علمی در تمدن اسلامی درآورده است.

اکنون که تصویری از نسخه زیج ایلخانی انتشار می یابد، حق آن است تا از تلاش عزیزانی که در انتشار متون مربوط به مکتب مراغه تلاش می کنند قدردانی شود. ان شاءالله که خداوند توفیق بیشتری نصیب آنان بگرداند.

رسول جعفریان / 6 آذر 1390

رونمايي لطايف الخيال در كتابخانه ملك

افكار : تذكره‌اي براي معرفي شاعران كم نام و نشان


یکشنبه، 4 تیر 1391 - 09:57 کد خبر:74890


افكار : علي حيدري يساولي محقق و نسخه‌شناس در آئين رونمايي از تصحيح منتشر شده از نسخه خطي لطايف الخيال علامه اصطهباناتي فعاليت اين اديب ايراني را هم رده و در سبك و سياق فعاليت شعري حافظ و سعدي دانست.



به  گزارش افكار ؛ نسخه خطي تذكره «لطايف الخيال» علامه محمد اصطهباناتي كه به تازگي با تصحيح يوسف بيگ باباپور و با همكاري مجمع ذخاير اسلامي و كتابخانه و موزه ملك منتشر شده است، عصر روز شنبه سوم تيرماه طي مراسمي در محل كتابخانه وموزه ملي ملك تهران رونمايي شد.

در اين مراسم رونمايي پس از خوشامدگويي رئيس كتابخانه و موزه ملي ملك تهران، ميزگردي تخصصي به منظور معرفي اين نسخه خطي و با حضور فرزانه اعظم لطفي، حجت‌الاسلام سيدصادق حسيني اشكوري، علي حيدري يساولي، يوسف بيگ‌ بابا‌پور و محمدرضا فرزانه برگزار شد.

فرزانه اعظم لطفي، محقق و استاد بخش زبان اردوي دانشگاه تهران در ابتداي اين نشست با اشاره به اينكه تذكره يك واژه عربي است كه در قرآن به معني نصيحت و عبرت از آن ياد شده است، گفت: در تذكره‌ها گاه از شعرايي ياد مي‌شود كه اشعاري خاص دارند و به واسطه معرفي در آن تذكره است كه به نوعي آن شاعر معرفي مي‌شود.

وي ادامه داد: از سوي ديگر وجود تذكره‌ها باعث شده تا بسياري از محققان براي مطالعه و دقت در اشعار بسياري از شاعران به جاي مراجعه به ديوان‌هاي متعدد از يك تذكره مشخص استفاده كنند.

اعظم لطفي با اشاره به قدمت تذكره‌نويسي در هندوستان ادامه داد: هندوستان از نظر تذكره‌نويسي در حدود 400 سال از ما جلوتر بوده و بسياري از تذكره‌هاي مهم شعر فارسي در اين كشور نوشته شده است كه براي درك اين موضوع مي‌توان به اين نكته اشاره كرد كه ما 400 سال بعد از اعراب كه آئين اسلام را به هندوستان برده بودند، تذكره نويسي را به شيوه آنها ياد گرفتيم و ادامه داديم و البته اين موضوع باعث شد تذكره‌هاي مهمي مانند جواهر العجائب  كه اولين تذكره زنان شاعر فارسي زبان است در اين دوران نوشته شود.

تذكره‌اي براي معرفي شاعران كم نام و نشان

در ادامه اين نشست، علي حيدري يساولي از ديگر محققان حاضر در اين نشست نيز در سخناني با اشاره به تاليف تذكره لطايف‌الخيال در قرن يازدهم گفت: اين دوران از حيث نگارش تذكره در ايران از مهم‌ترين دوران‌ها به شمار مي‌رود. تذكره لطايف‌الخيال نيز براي ما از دو حيث داراي اهميت است. نخست اينكه اين تذكره به معرفي شاعران هم عصر نويسنده آن پرداخته است كه اين مساله خيلي قابل اهميت است و مساله ديگر اهتمام علامه اصطهبانات در به نقل شعر از شاعران است.

وي تاكيد كرد: آنچه اهميت اين تذكره را براي ما دوچندان مي‌كند، وجود شاعراني در آن است كه در آثار ديگري از اين دست هيچ صحبتي از آنان به ميان نيامده است و از طرف ديگر، شاعران صاحب سبكي در آن معرفي شده‌اند؛ تا جايي كه از نظر كيفيت مي‌توان آن را هم اندازه متن كتاب سفينه صائب تبريزي دانست.

حيدري يساولي ادامه داد: نكته ديگر درباره كار علامه اصطهباناتي اين است كه كار او تاثير زيادي از حافظ و سعدي گرفته است و به راحتي مي‌توان با اندك تغييري سبك و سياق كار او را مشابه سعدي و حافظ دانست. به همين خاطر است كه من اين كتاب را يك تذكره شعري ندانسته و آن را يك سفينه شعري مي‌پندارم كه بيشتر به نقل اشعار همت دارد و نه نقل احوال.

اين محقق همچنين تبادل اطلاعات فراوان ميان كار علامه اصطهباناتي و شاعران و تذكره‌نويسان هم‌عصر او را از ديگر نقاط قوت اين كار عنوان كرد.

تذكره‌اي كه تنها يك نسخه خطي از آن وجود دارد

يوسف بيگ‌ باباپور نيز كه تصحيح اين تذكره را بر عهده داشته است، ديگر سخنران اين نشست بود كه در سخنان كوتاهي به ارائه گزارشي از فعاليت‌هاي انجام گرفته در حوزه تصحيح نسخ خطي توسط وي در مجمع ذخاير اسلامي و كتابخانه مجلس شوراي اسلامي پرداخت و گفت: در حوزه نشر تذكره‌هاي شبه قاره هند تاكنون چند اثر را منتشر كرده‌ايم و تذكره علماي هندوستان است و تذكره آفتاب عالمتاب را نيز در دست تصحيح و ويرايش داريم.

وي افزود: تذكره لطايف‌الخيال نيز يك نسخه خطي منحصر به فرد است كه در اختيار كتابخانه ملك بوده و تنها چند صفحه اندك از ميان آن دچار افتادگي شده است، اما با اين وجود تك نسخه بودنش منجر شده كه كار تصحيح دشواري داشته باشد.

بيگ باباپور افزود: در تصحيح اين تذكره گاه مجبور بوديم براي پيدا كردن چند كلمه از يك شعر به سراغ پيدا كردن ديوان شاعران گمنام برويم و يا در نهايت مجبور بوديم به جاي آن كلمه نقطه چين گذاشته و يا بر اساس سبك و سياق شعري شاعر كلمه را درج كنيم.

به گفته بيگ‌باباپور از ميان 300 شاعر معرفي شده در اين تذكره نزديك به 50 شاعر داراي ديوان اشعار بوده‌اند و مابقي تنها در اين تذكره نامي از آنها باقي مانده است.

شرح اصول كافي علامه اصطهباناتي در راه انتشار

آخرين سخنران اين مراسم نيز محمدرضا فرزانه بود كه با اشاره به فعاليت ادبي علامه اصطهباناتي گفت: حزين لاهيجي در كتاب تاريخ حزين خود از علامه اصطهباناتي ياد كرده است و مي‌گويد كه عمر او از حالت طبيعي خارج بوده است.

وي همچنين به ديگر آثار اين اديب قرن يازدهم اشاره كرد و گفت: او در كنار اين تذكره، شرح صحيفه سجاديه و شرح اشعار حافظ را نيز تاليف كرده است و شرحي نيز از اصول كافي به خط او يافت شده كه به زودي تصحيح و منتشر خواهد شد. در كنار اين موضوع، وي موسيقيدان نيز بوده و در كتابي با عنوان مقامات السالكين درباره مسائل موسيقي نكاتي عنوان داشته كه نسخه خطي منحصر به فرد اين كار در كتابخانه لندن موجود است. اين نسخه هم اكنون به ايران آورده شده و مشغول تصحيح به منظور چاپ آن هستيم.

نشر دو تذكره از ميراث شبه قاره

دو تذكره ديگر از ميراث شبه قاره به زودي منتشر مي شود:

يوسف بيگ‌باباپور از انتشار دو تذكره ديگر حوزه شبه قاره در آينده نزديك خبر داد:

1- تذكره آفتاب عالمتاب: تاليف قاضي محمد صادقخان اختر هوگلي (در 1269ق)؛ شامل تراجم چهارهزار و دويست و شصت و چهار شاعر قديم و جديد ايران و هند، كه نسخه به خط مولف ان در بهوپال هند موجود است و از روي همان نسخه تصحيح شده است.

و

2- تذكره تحفه الفضلاء في تراجم الكملاء (تذكره علماي هند): تاليف رحمان علي صاحب بن شيرعلي احمدآبادي (از دانشوران قرن 13ق) كه از روي چاپ سنگي آن در لكهنو انجام يافته وبيش لز شيصد تن از علما و صوفيان هند در آن معرفي شده اند.

كه از جمله تذكره هاي مهم در حوزه شاعران و علماي و صوفيان هند است، به زودي و حداكثر تا اواخر سال جاري (1391شمسي) منتشر خواهد شد.

پيش از اين چند تذكره به تصحيح بيگ‌باباپور به چاپ رسيده و يا زير چاپ است كه از آن جمله:

نتايج الافكار قدرت الله گوپاموي (1386 قم: مجمع ذخائر اسلامي)

گلزار ابرار في سير الاخيار غوثي شطاري (1391 تهران: كتابخانه مجلس شوراي اسلامي)

خلاصه الاشعار و زبده الافكار تقي الدين كاشاني (بخش عمومي از ركن اوّل تا چهارم، بر اساس نسخه مدرسه چشمه رحمت هند)، در دست تصحيح، با همكاري خانم حميده حجازي.

/منبع: سايت كتابخانه مجلس/