صابونچي اوغلو، پزشك جراح عثماني
نگاهي به زندگي و آثار صابونچي اوغلو (Şerafeddin Sabuncuoğlu ) پزشك عثماني:
چون پزشكان دورة اسلامي براي معالجة بيماريها، بيشتر از گياهان دارويي استفاده ميكردند، نوشتههاي راجع به آلات و وسايل جراحي در تاريخ پزشكي دورة اسلامي، از ديگر آثار پزشكي اين دوره به مراتب كمتر است. گفتني است كه مفهوم ابزار جراحي نزد پزشكان و جرّاحان دورة اسلامي با مفهوم امروزي آن كاملاً متفاوت است. نزد آنان، ابزار جراحي فقط وسيلهاي براي جرح و بريدن عضو يا محلي از بدن انسان نبوده، بلكه به انواع آلاتي كه در شكسهبندي يا كارهايي مانند آن نيز به كار ميرفته، اطلاق ميشده است.
ظاهراً مهمترين منبعي كه براي شناسايي آلات جراحي پزشكي يوناني در اختيار پزشكان دورة اسلامي قرار داشته، كتاب خلاصة پزشكي در هفت كتاب، نوشته پانولوس/ پل ايگينايي (بولس اجانيطي)، بوده كه ترجمة عربي آن به دست ما نرسيده است. مقالة ششم اين كتاب به مبحث جرّاحي اختصاص داشته و منبع دانستههاي بسياري از پزشكان دورة اسلامي دربارة جراحي بوه است (نك: كمبل، ج1، ص 11-12) و اشاراتي در اين زمينه در بعضي نوشتههاي دانشمندان و پزشكان دورة اسلامي ديده ميشود (از جمله، نك: حنين بن اسحاق، العشر...، ص 202-203، 215؛ نيز: علي بن عيسي كحال، تذكره...، ص 259، كه به صراحت از نظر فولس/ بولس در استفاده از جراحي (= علاج الحديد) در مداواي بيماري آب آوردن چشم صحبت كرده است).
نخستين اشارات شايان توجه به آلات و وسايل جراحي، در نخستين مجموعة دائرةالمعارف پزشكي دورة اسلامي، يعني الحاوي في الطب محمد بن زكريا رازي ديده ميشود؛ اما در اين كتاب، به سبب نبودن بخش خاصي دربارة جراحي، اطلاعات راجع به ابزارهاي جراحي در بخشهاي مختلف پراكنده است. تا پيش از نگارش الحاوي، نوشتههاي پزشكان دورة اسلامي دربارة موضوعات محدودي چون تهية كُنّاشها، و رسايلي دربارة آثار درماني گياهان و داروها و تكنگاريهايي دربارة معالجة بيماريها بوده است. از مهمترين كتابهاي پزشكي اسلامي تا پيش از الحاوي، فردوسالحكمة علي بن سهل طبري و الذخيرة في علم الطب ثابت بن قرّه بوده است. در الذخيرة تقريباً هيچ مطلبي دربارة جراحي و ادوات آن وجود ندارد. طبري نيز به هنگام گزارش دربارة مكتب پزشكي هندي (ص 558) به نقل از سُسْرُد (سُوسْروتا، پزشك هندي كه احتمالاً در قرن ششم پيش از ميلاد زندگي ميكرده است، نك: سزگين، تاريخ نگارشهاي عربي، ج 3، ص 197-198)، آورده است كه از اجزاي هشتگانة پزشكي هندي، يك جزء به پزشكي ميلي براي علاج بيماريهاي چشم، و جزئي نيز به مِبْضَعي (نيشتري) براي علاج بيماريها به وسيلة فصد اختصاص دارد. بر اين اساس، طبري (ص 560) از مبضع و داغ كردن (كَي) و دوختن رگها در اين مكتب پزشكي ياد كرده است.
رازي در الحاوي (1421ق، ج3، جزء 9، ص16) از به كار بردن نوعي صَنّارَه (چنگك) در مداواي پارهاي بيماريهاي رحم و نيز از به كار بردن مِبْوَله (لولهاي براي بيرون آوردن ادرار از آلت تناسلي مرد) براي معالجة بيماري عدم دفع ارادي ادرار از مجراي آن (ج 4، جزء 10، ص 97)، ياد كرده است. وي ابتدا كاربرد مبوله را، كه آن را «قاثاطير» نيز ناميده، به نقل از تيادذق / تياذوق توضيح داده و سپس نظر خود را دربارة استفاده از آن بيان كرده است (نك: همان، ج 4، جزء 10، ص 97-98)، رازي در جاي ديگر (همان، ج 4، جزء 10، ص 109-110)، به نقل از انطيلس (آنتيلوس، پزشك يوناني قرن سوم پيش از ميلاد) از به كار بردن مَبْوَلهاي ياد كرده كه نخي در سوراخي در انتهاي آن قرار داده شده تا با آن ادرار مانده در مثانة بيمار تخليه شود.
ظاهراً رازي از نخستين پزشكان دورة اسلامي بوده كه دربارة چگونگي دوختن (بخيه زدن) اعضاي دروني بدن انسان، مطالبي آورده است (نك: همان، ج 5، جزء 13، ص 15-16). او به تفصيل در اين باره توضيح داده و از آراي جالينوس نيز در اين زمينه ياد كرده است. رازي در ديگر كتاب خود، المنصوري في الطب، كه به نام كنّاش المنصوري نيز شناخته ميشود (نك: سزگين، همان، ج 3، ص 281)، مقالهاي را به شكستگيها و جراحات اختصاص داده و در آن به تفصيل به حجامت و فصد و جبر پرداخته (نك: همان، ص 375)، اما از آلات جراحي و فصد و حجامت سخني به ميان نياورده است. مدتي كوتاه پس از رازي، يعقوب كَشْكَري (متوفي در نيمة دوم قرن چهارم) به بعضي آلات جراي چشم، اشاراتي كرده كه از آن جمله است: به كار بردن نوعي اِبْره (سوزن) براي درمان پارهاي بيماريهاي چشم (ص 107-108)؛ استفاده از مِبْضَع (نيشتر) براي معالجة تحجّر (ورم رگهاي دور قرنية چشم) (ص106)؛ استفاده از مِهَتّ (نوعي ديگر از مِبْضَع (نيشتر) براي درمان التصاق: چسبيدن دو پلك چشم در موضع كناري آن به يكديگر (نك: همانجا)؛ و استفاده از صِنّارَه و مِقراض (قيچي) و قَمادين و مِنقاش (ابزاري شبيه موچين) براي مداواي توثه (گوشت زايد گوشة چشم) و ثآلول (تورم پلك چشم) (نك: ص110).
در ميان پزشكان متقدم دورة اسلامي، علي بن عباس مجوسي اهوازي (متوفي ربع آخر قرن چهارم) نخستين كسي است كه به مقولة جراحي نگاه علمي داشته و دربارة ابزارهاي جراحي مورد استفادة پزشكان دورة اسلامي، اطلاعات مفيدي داده است. وي در كتاب خود، كامل الصناعة الطبية، كه به عنوان ذيلي بر الحاوي نوشته، جراحي را به سه دسته، جراحي عروق، جراحي گوشت و جراحي استخوان تقسيم كرده (ج 2، ص 456) و بر اين اساس، به شرح پارهاي از آلات جراحي پرداخته و از جمله به استفاده از اين وسايل اشاره كرده است: نخ ابريشم براي دوختن بريدگي رگها (ج2، ص 461)، صنّاره (ج2، ص 467)، منقاش (ج2، ص 468)، كَلبَتين (نوعي وسيله شبيه قيچي؛ ج 2، ص 468)، السبوكيه، براي درمان بعضي بيماريهاي چشم (ج 2، ص 471)، مقراض (ج 2، ص 473، 475)، نوعي سوزن (ج 2، ص 473) براي مداواي شَتره (بيماري كوتاهي پلك چشم؛ ج 2، ص 476)، مِهَتّ، براي مداواي آب آوردن چشم (همانجا)، قاثاطير، براي درمان گير افتادن ادرار در مثانه (ج 2، ص 483)، و چند وسيله براي خارج كردن جنين مرده از بدن مادر، از جمله صنّاره و شراسيف (ج 2، ص 489)؛ او همچنين (ج 2، ص 493-497) دربارة انواع وسايل داغ كردن زخم (مَكْوي، جمع آن: مَكاوي) گزارش داده است.
در ميان چشم پزشكان اسلامي نيز علي بن عيسي كحال (متوفي ح 400ق) به استفاده از آلات جراحي براي درمان بيماريهاي چشم اشاره كرده است. وي در بخشي كه به برخي از بيماري چشمي، از جمله سُبُل (سرخ شدن بسيار زياد چشم به واسطة پارگي رگها)، پرداخته، از به كار بردن مهتّ در معالجة اين بيماري نيز ياد كرده است (ص 197-199)؛ اما تنوع وسايلي كه علي بن عيسي ذكر كرده، با آنچه يعقوب كشكري در معالجة بيماريهاي چشم از آنها ياد كرده، قابل مقايسه نيست.
ابن سينا نيز دربارة آلات جراحي مطالبي دارد؛ از جمله براي گوشت زائدي كه در بيني به وجود آمده، از نوعي ارّة نخي سخن گفته كه از گرههايي كه با فاصلة معين بر روي نخ ابريشمين زده ميشده، درست ميشده است. اين ارّه را به وسيلة ابره (سوزن) تا انتهاي حفرة بيني وارد ميكردند، سپس با ارة نخي گوشت زايد را ميبريدند و بعد با استفاده از اَنْبوية (لولة) سربي، داروهايي بر روي زخم ميگذاشتند (قانون، ج 2، كتاب 3، ص 1054). ابن سينا همچنين براي معالجة ورم مثانه، از وسيلهاي به نام زَرّاقه (سرنگي براي داخل كردن دارو به مثانة مردان) سخن گفته (نك: همان، ج 2، كتاب 3، ص 1557) و دربارة كاربرد قاثاطير براي درمان بيماريهاي مختلف (همان، ج 2، كتاب 3، ص 1574) و كاربرد كلبتين و صنّاره براي بيرون آوردن جنين مرده از شكم مادر (همان، ج 2، كتاب 3، ص 1653) نيز مطالبي آورده است.
اما مهمترين و مفصلترين گزارش دربارة آلات و ادوات جراحي از آنِ ابوالقاسم زهراوي است. وي باب سيام كتاب خود، التصريف لمن عجز عن التأليف (1306ق، ج 2، ص 461-567)، را به موضوع جراحي اختصاص داده و در آن، مانند تقسيمبندي علي بن عيسي مجوسي اهوازي، جراحي را به سه دسته تقسيم نموده و در سه باب، ذيل باب سيام، به توصيف مهمترين آلات و ادوات هر دسته پرداخته است.
در باب اوّل (ج 2، ص 462-467) زهراوي داغ كردن (كَي) را شرح داده و بر اساس چگونگي درمان بيماريها از سر تا پا به وسيلة داغ كردن، به شرح آلات مخصوص داغ كردن هر يك از نقاط بدن نيز پرداخته و حدود سي نوع از انواع داغكُنها را برشمرده است. نكتة در خور توجه آن است كه وي، براي نخستين بار، تصوير آلات جراحي مورد بحث را نيز ترسيم كرده است. تقريباً در تمام نسخههاي خطي موجود از اين كتاب، اين تصاوير وجود دارند.
در باب دوم از كتاب التصريف (ج2، ص476-544)، كه دربارة رگ زدن، شكافتن و سوراخ كردن و مانند آن است، زهراوي راجع به درمان بسياري از بيماريها، از طريق جراحي عضو بيمار، توضيح داده است. گستردگي و تنوّع موضوعات اين باب، با هيچ يك از آثار پيش از آن قابل قياس نيست. زهراوي در اين باب به توضيح دربارة استفاده از حدود 150 وسيلة جراحي پرداخته، كه از جملة آنهاست: انواع مبضع (نيشتر) براي گشودن پوست سر (ج2، ص478) يا بريدن گوشت اضافي به وجود آمده در گوش (ج2، ص482)، مجموعة وسايلي براي جرمگيري دندانها (ج2، ص490)، انواع گازاَنبرها (= كلاليب) براي كشيدن دندان (ج2، ص491)، نوعي قيچي سركج شبيه به انواع كلاليب براي بيرون آوردن زالو از درون گلو (ج2، ص495)، نوعي قيچي براي ختنه كردن (ج 2، ص 505) و نوعي وسيله براي باز كردن دهانة رحم جهت بيرون آوردن جنين؛ ج2، ص515).
در باب سوم (ج 2، ص 544-567)، كه درباره شكستگيها است، يازده وسيله بررسي شده، كه از جمله سه نمونه مته (= مِثْقَب) است براي سوراخ كردن جمجمة انسان به منظور ترميم بخشهاي شكستة آن (ج2، ص549).
علاوه بر زهراوي، از بين پزشكاني كه آثارشان را عمدتاً به زبان فارسي تأليف كردهاند، بيش از همه سيد اسماعيل جرجاني در مهمترين اثر پزشكي خود، ذخيرة خوارزمشاهي، از آلات و ادوات جراحي ياد كرده، كه از جملة آنهاست: نوعي وسيله به نام ميل براي گشودن پلك چشم افرادي كه قادر به گشودن چشم خود نيستند (ص 339)؛ صنّاره براي مداواي طرفه يا ناخنه، كه گوشت زايدي است كه در گوشة چشم پديد ميآيد (ص 351)؛ و منقاش (ص 345) و مهتّ (ص 352، 362) براي درمان ديگر بيماريهاي چشم. جرجاني بيشتر به وسايلي اشاره كرده است كه در درمان بيماريهاي چشم به كار ميروند. علاوه بر اين، به طور محدود به ديگر آلات، از جمله ابزار داغ كردن (ص 603) نيز اشاره كرده است. به نظر ميرسد آنچه در ذخيرة خوارزمشاهي دربارة استفاده از ابزارهاي جراحي آمده، همانهايي است كه در آثار ديگر جراحان و پزشكان اسلامي نيز آمده و كمتر از مواردي سخن گفته شده كه خود جرجاني آنها را تجربه كرده يا به كار بسته است. از جمله، آنچه جرجاني (ص 603) دربارة نوعي داغكن فلزي، مشتمل بر چند دايرة تو در تو براي داغ كردن سرين، نوشته تقريباً همان مطلب زهراوي (ج 2، ص 472) در اين باره است.
ابن بطلان، پزشك و مؤلف بغدادي (متوفي 458ق)، نيز فهرستي از پارهاي آلات مربوط به كار جراحان، بدون توجه به نوع و كاربرد اين گونه وسايل، به دست آمده است. همچنين، به هنگام ذكر داستاني دربارة آزمايش پزشكان، از گروهي از وسايل جرّاحي شامل مدورات، شقرات، مزويات و حربات نام برده كه در ديگر آثار پزشكي از آنها نامي نيامده است.
ابوروح جرجاني در مقالة هفتم از كتاب نورالعيون، به بررسي و توصيف كاربرد ابزارهاي جراحي پرداخته و از ابزراهايي نام ميبرد كه مختص جراحيهاي چشم هستند و نيز خود ابداعاتي چند در اين مورد دارد(نك: نورالعيون، تصحيح بيگباباپور، مقالت هفتم).
ابن زهر (متوفي 557ق) نيز در كتاب خود، التيسير في المداواة و التدبير، از تعدادي وسايل جراحي ياد كرده كه از جملة آنها اَنْبوبي از نقره براي درمان پارهاي بيماريهاي معده و روده است (نك: التيسير، سفر 1، ص155).
عبدالرحمان بن نصر شيزري، مؤلف اهل شام (متوفي ح 589)، نيز دربارة گروهي از آلات جراحي گزارش داده است. وي نه در مقام پزشك، بلكه به عنوان كسي كه فهرستي از امور مربوط به كسبه و نظارت بر چگونگي گذران زندگي مردم در شهرها را تهيه كرده، از اين آلات جراحي نيز ياد كرده است. شيزري در اين فهرست انواع گازانبر، ابزار اغ كردن، نيشترها وديگر ابزارها را نام برده است.
يكي از آخرين پزشكان دوران متقدم و دورة ميانة پزشكي اسلامي، كه از آلات جراحي سخن گفته، امينالدوله ابوالفرج بن موفقالدين معروف به ابن قَفّ (پزشك اهل شام، متوفي 685ق) است كه در كتاب خود، العمدة في الجراحة، به ابزارهايي اشاره كرده است، از جمله: به چند گونه ابزار داغ كردن (ج 2، ص 162-173)، استفاده از چند چنگك (صنّاره) و نوعي كلبتين (گازانبر) براي درآوردن جنين مرده از شكم مادر (ج2، ص217-218). در اين روش ابتدا جنين مرده را تكهتكه و سپس با اين وسايل، تكهها را از شكم مادر خارج ميكردند.
از قرن هشتم به بعد، پزشكينويسان اسلامي ترجيح دادهاند به جاي ذكر آلات و اَدواتي كه در جراحي به كار ميروند، به بيان چگونگي عمل جراحي بپردازند. از اينرو، در متون پزشكي اسلامي، كمتر دربارة انواع آلات جراحي سخن به ميان آمده و آثاري چون التصريف زهراوي، كه بخشي از آن به آلات جراحي اختصاص دارد، ديگر پديد نيامده است و اگر هم آمده عمدتاً بر نظريات زهراوي مبتني بوده است. يكي از اين آثار ارزنده كه خوشبختانه دستنوشتهاي چند از آن موجود است، كتاب الجراحية الايلخانية از جراح معروف آسياي صغير در حوزة عثماني، يعني شرفالدين صابونچياوغلو ميباشد كه ذيلاً به معرفي آن خواهيم پرداخت.
شرف الدین صابونچی اوغلو و كتاب جراحية او:
در دورة سلطان فاتح، در بین اطبا و پزشکان مشهور و نامدار، شخصی به نام شرفالدین صابونچیاوغلو در سال 1386م. در شهر آماسیا (مشهور به شهر شهزادهها) دیده به جهان گشود. بنابر اطلاعاتی که در کتابهایش راجع به اجداد خويش به دست داده است، چنين برميآيد كه نام پدرش «علی چلبی» و نام جدش «حاج الیاس چلبی» میباشد. پدر بزرگش «حاج الیاس چلبی» در سالهای 1421- 1408م. و پدرش علی چلبی بین سالهای 1451-1421م. در منصب حکیمباشی در حكومت عثماني خدمت کرده و از مشهوران دورة خود بودهاند.
شرفالدین صابونچیاوغلو، تحصيلات پايهاي و آغازين خود را در «دارالشفاي آماسیا» از «برهانالدین احمد» فراگرفت و در نتیجه در 17 سالگی شروع به طبابت کرد. بعد از آن زندگی خود را به مطالعه و تحقیق و آزمایش صرف نمود. البته نبايد از اين اصل غافل بود كه در دورهای که طبابت به شکل استاد و شاگردی در دکانها رایج بود، اراية خدمات پزشکی در یک دارالشفاء واقعاً لیاقت و شایستگی لازم میخواسته است، و اين افتخار فقط به استادان ماهر و لایق داده میشده است.
وي همزمان با عهد سلجوقیان روم، چهارده سال در بیمارستانی در آماسیا به عنوان طبیب و استاد، خدمت کرد و در سال ۱۴۶۵م. درهشتاد سالگی یک کتاب به نام جرّاحی ايلخانيه به زبان ترکی نوشت که متشکل از سه فصل و ۱۹۱ موضوع و در ۴۱۲ صفحه بود که سه دست نویس از آن در كتابخانههاي استانبول و پاریس موجود است و هر یک از نسخ تا حدودی متفاوت از دیگر نسخههاست.
صابونچیاوغلو برعکس سایر اطباي آن زمان، بهطور خاص به جراحی علاقهمند بوده است. بهطور کلّی پزشکان آن زمان هیچ علاقهای به جرّاحی نشان نميدادند، حتی بیمارانی را که نیاز به جراحی داشتند، نیز ترجیح میدادند با دارو مداوا کنند. علّت آن هم بالا بودن خطرات حیاتی برای بیماران و نبود امکانات و تکنولوژی که این خطرات را کاهش دهد، بوده است. برای ایجاد اینگونه امکانات، یعنی آنتیبیوتیکها، مسکّنها، ضد عفونیکنندهها و در کنار آن دانش آناتومی (اندام شناسی)، ميبايست جهت پیشرفت در این زمینهها پزشکان تا قرن نوزدهم ميلادي منتظر میماندند!
آثار صابونچی اوغلو
طبق اطلاعات به دست آمده، صابونچیاوغلو دارای سه اثر میباشد:
1- ترجمة اقرابادين (سيد اسماعيل جرجاني)؛ 2- کتاب الجراحیه الایلخانیه (الخانيه)؛ 3- مجرّب نامه.
1- ترجمة اقرابادين: بایزید دوم زماني که استاندار آماسیا بود (1512-1481م.) از صابونچیاوغلو درخواست ميكند تا کتاب سيد اسماعيل جرجانی به نام ذخيرة خوارزمشاهی را به تركي عثماني ترجمه کند. صابونچیاوغلو هم فقط قسمت فارماکولوژی (داروشناسی: قرابادين) این اثر حجیم را ترجمه نموده و همچنین خودش هم دو بخش به انتهاي این اثر اضافه کرده است. در این اثر خاصیت داروها، آمادهسازی دهانشویه، روغنها، پمادها و غيره توصيف شده است. همچنین در این اثر به نحوة مداوا و درمان تهوع، اسهال، دهان، دندان و چشم و غيره نیز پرداخته شده است.
2- الجرّاحیة الایلخانیّة (الخانية): دومین اثر مشهور صابونچیاوغلو میباشد. این اثر تا آنجا معروف است که تنها کتاب جراحی دارای تصویر دوران امپراطوری عثمانی است. بنا بر قولی، کتاب حاضر ترجمة فصل سيام از کتاب التصریف ابوالقاسم زهراوی است كه صرفاً به توصيف ابزارهاي جرّاحي اختصاص دارد. اما بيشك صابونچیاوغلو هر قدر هم از کتاب التصريف بهرهمند شده باشد، ترجمة صرف و کامل اثر مورد نظر نمیباشد. چون در این اثر نتایج مستمر مشاهدات و آزمایشهای انجام شده توسط خودش نیز کاملاً مشهود است. به طور طبیعی صابونچی اوغلو در ساية استفاده از نتایج علم جرّاحی و آزمایشها جرّاحان و پزشکان قبل از خود بوده است که توانست آنها را با نتایج آزمایشها و تجربیات جرّاحی خود تلفیق دهد و کتاب حاضر را تصنيف نموده و به دست ما برساند.
در كتاب زهراوی، اعمال جراحی توصيف شده و اغلب ابزارهاي هر يك به تصوير كشيده ميشود. اما در كتاب حاضر، یک امتياز مهم دیگری وجود دارد و آن هم اینکه در کنار متن توصيف جراحيها علاوه بر تصوير ابزار مورد نظر، نحوة انجام عمل جراحي بر روي بيمار، چگونگی انجام اعمال جراحی و كيفيت استفاده از آلات جراحی نيز به تصوير كشيده شده است. بدین ترتیب، در اين كتاب تکنیکهای به کار گرفته شده در جراحی هم قابل مشاهده میباشد. امروز هم بعضی مواقع جهت تشریح نوشتههای پزشکی از این گونه تصاویر استفاده میشود.
از اين كتاب تا به حال سه نسخة خطي شناسايي و معرفي شده است که دو نسخه از آن در استانبول و یک نسخه در کتابخانه ملی پاريس (نسخة حاضر) میباشد که هر سه دستنويس از روي نسخة اصل آن، به خط صابونچیاوغلو، كتابت شده و در آخر تاريخ 870 ق. را دارد. هرچند اين ترقيمه، تاريخ تأليف نسخة اصل است، امّا چنين به نظر ميرسد كه كتابت از نسخة اصل بايست در همان سالها و با فاصلة بسيار كمي، و چه بسا زير نظر خود مؤلف نسخهبرداري شده باشد.
اين نظريه وقتي قوّت ميگيرد كه ميبينيم نسخة حاضر، بنابر يادداشتهاي موجود در جلد آن، يك بار توسط بایزید دوم و با مهر ایشان به سلطان محمد فاتح اهدا شده است.
سپس همين نسخه در سال 1865م. در دورة تنظیمات، توسط محمد یاشینچیزاده علی افندی به پزشک فرانسوی برژوئن اهدا شده و به این ترتیب این اثر در 9 ژوئن 1871م. به کتابخانة ملی فرانسه (BNF) وارد شده است که دارای 206 برگ (412 صفحه)، 138 تصوير در روشهاي جراحي بیماریهاي مختلف و 168 تصوير از ابزار و آلات جرّاحي میباشد.
چنانكه گفته شد، بنابر شواهد موجود، اصليترين منبع وي در نگارش كتاب حاضر، کتاب التصريف لمن عجز عن التأليف ابوالقاسم زهراوي بوده است. التصريف داراي سي مقاله است که بيست و نه مقالة آن اختصاصي به بيماريهاي مختلف و کيفيت درمان آنها و همچنين شناخت ادويه و عقاقير دارد و آن چه پيش از همه مورد توجه قرار گرفته و ترجمه هاي مکرّر از آن شده، همان مقالة سيام است که اختصاص به جراحي دارد و خود اين مقاله داراي سه باب است که مؤلف در مقدّمه به مطالب آن اشاره ميکند. زهراوي اين مقاله را در سه باب قرار داده است:
باب اوّل: در داغ كردن با آتش و سوزاندن با داروهاي تند و اين باب مرتب گرديده از سر تا پاي با تصوير ابزار و آهنينههاي داغ كردن و آنچه در دستكاري بدان نياز است.
باب دوم: در بريدن و شكافتن و فصد و حجامت و جراحات و بيرون آوردن تير و مانند آن با تصاوير ابزار و آلات اين اعمال.
باب سوم: در شكستهبندي و جا انداختن استخوان و درمان سستي آن از سر تا پاي با صورت آلات و ابزار آن.
به هر تقدير زهراوي فقط نابغة زمان خود نبود، بلکه او پيشرو انديشة نو بوجود آورندة ابزار جديد، داراي نظريههاي با ارزش در علم پزشکي و مبتکر عملياتي بود که پيش از او کسي آن را انجام نداده بود. بيترديد، زهراوي منزلت جراحي را بالا برد و آن را يک شاخة مستقل در علم پزشکي قرار داد؛ شاخهاي که در ميان ساير شاخههاي پزشکي از جايگاه والايي برخوردار است. بنابراين، جاي تعجب نيست که به زهراوي لقب «پدر جراحي» و بنيانگذار پايههاي جديد جرّاحي در علم پزشکي و دندان پزشکي داده شده است.
يكي از بهترين نمود تأثير زهراوي در جهان اسلام، همين اثر صابونچياوغلو است كه هرچند تقليد صرف از التصريف نيست و مؤلف آموختهها و تجارب خود را نيز در آن وارد نموده، اما بخش عمدة كتاب بر مطالب، توصيفها و تصاوير ابزارهاي كتاب التصريف زهراوي استوار است.
3- مجرّبنامه: آخرین و مهمترین اثر صابونچیاوغلو میباشد. این اثر همانطوری که از نامگذاریش میتوان فهمید، با داروها مرتبط میباشد. صابونچیاوغلو در این اثر به داروها و مصرف و کاربرد آنها پرداخته است. همانطور که معلوم است، سالهای زیادی را به عنوان پزشک انجام وظیفه کرده است. در این میان در کنار تجربیاتي که به دست آورده بود، نتایج بعضی از آزمایشهایي را که شخصاً انجام داده بود، در این اثر ثبت نموده است. از جملة اين آزمايشها، برخي در ارتباط با سمّها و آزمایشهایي که در این زمینه روی حیوانات انجام داده است، میباشد. در این آزمایشها بعضاً از خروسها استفاده کرده و گزارشي از تأثيرات و نتايج آن آزمايشها را گزارش نموده است.
بر اساس منابع موجود، صابونچیاوغلو، اوّلین بار در سال 1920م. در روزنامة اقدام (ikdam) توسط دکتر حقی اوزل، طی مقالهای شناسانده شده است. در تاریخ طب ترکی (ترکیه ) شرفالدین صابونچیاوغلو، اوّلین کسی بود که بر اساس آزمایشاتی که خود انجام داده و داروها و روشهای درمان که ابداع کرده، كتابي چنين تصنيف و تدوين نموده است.
اولین آزمایشی که جا دارد بدان اشاره كنيم اين است كه وي در مقابل مارگزیدگی، ابتدا دارویی را که خود آماده کرده بود، میخورد و سپس انگشت وسط دستش توسط مارگزیده میشود. بر اساس گفتة خود «نه انگشتی باد کرده و نه اثری سوء از آن در بدنش دیده شده است».
دومین آزمایش نیز در مورد اثرات نیش مار است. در این آزمایش خروس به عنوان حیوان آزمایشی انتخاب شده است. پرهای یکی از رانهای خروس کنده شده و توسط مارگزیده شده است. سپس دارویی که به عنوان تریاک (پادزهر) که قبلاً آماده شده، به خروس خورانیده شد. فردای آن روز روی ران خروس زخم کبودی مایل به سبز مشاهده شد؛ سپس مجدداً از همان تریاک به خروس خورانیده ميشود، و روز دوم خروس به حالت طبیعی خود درمیآید.
صابونچیاوغلو اين آزمایشها و مشاهدات اصلی را در جراحیها هم گنجانده است. در اين بین، استفاده از متدها و روشها برای دنداندرد و درآوردن اجسامی که در گلو گیر کرده، بسیار جالب توجه است.
یکی از عناصر جالب توجه در آثار صابونچیاوغلو، توضیح و تشریح جزئیترین مسایل تداوی و روشهای آن و تکنیکهای جراحی با زبان ساده و قابل فهم برای همگان میباشد و همینطور توضیح ابزار و آلات جراحی همراه با شکلشان است.
به نظر صابونچیاوغلو، اگر مداوا ناموفق باشد، بایستی عمل جراحی انجام شود. همچنین باید به مراقبت بعد از جراحی هم اهمیت زیادی داده شود. اثرات جانبی داروهایی را که آزمایش کرده بود، هم مشخص نموده است.
علاوه بر آن، صابونچیاوغلو شاگردان و پزشکانی پرورش نموده و تربیت داده که توانایی و قابلیت گردآوری، یاددهی و انتقال علمی را داشتهاند و با وجود اینکه صابونچیاوغلو زبان علمی آن زمان (عربی و فارسی) را به خوبی میدانسته است، در مقدّمة کتاب جراحیة ایلخانیه میگویند: «این کتاب به این دلیل ترکی نوشتم که مردم آناتولی به زبان ترکی صحبت میکنند. در این زمان بسیاری از جراحان خواندن و نوشتن بلد نیستند؛ و آنهایی هم که میتوانند، فقط به زبان ترکی بنویسند و بخوانند».
در مقدّمة ترجمه اقرابادين نیز مینویسد: «در باب سی و سوم برای اصطلاحات بهکار گرفته شده، یک فرهنگ لغات آماده کردم؛ چون که اگر فقط به زبان ترکی مینوشتم با توجه به اینکه زبان ترکی، زبان نازایی است، آهنگ کلمات باقی نمیماند و زبان طبّی خراب میشد».
یعنی وي موقع نوشتن آثارش بیش از زبان ترکی، به ملّت ترک اهمیت میداده است. برای اینکه آثارش توسط مردم به راحتی قابل فهم باشد، زبان مردم را به کار گرفته است. با توجه به اینکه آثار دستنوشتة صابونچیاوغلو در دست ماست، نه تنها از دیدگاه علمی و فرهنگی، بلکه از دیدگاه هنر تصويرگري نیز قابل بررسی میباشد.