جلوه های نقد ادبی در آثار سراج الدّین علی خان آرزو

 

یوسف بیگ باباپور

 

 

واژگان کلیدی: نقد ادبی، شعر ، ادبیات فارسی، شبه قاره، علی خان آرزو، آثارِ انتقادیِ آرزو (داد سخن، تنبیه الغافلین، سراج منیر)

 

خلاصه مقاله:

در این مقاله سعی شده است تا با نگرشی بر آثار انتقادی سراج الدین علی خان آرزو، ادیب و منتقد بزرگ هند، به شیوه های نقد آثار ادبی فارسی در قالب زبان فارسی پرداخته شود. امتیاز نظریۀ نقد ادبی آرزو، در عین تازگی، علمی و منسجم آن است. با نگاهی به آثار سه گانۀ انتقادی وی (دادسخن، تنبیه الغافلین و سراج منیر) می توان مواردی را استخراج کرد که در تدوین نقد ادبی و بازنگری آن، در قالب ساختار آثار زبان و ادبیات فارسی، آنها را ملاک اصلی و زیربنای این شیوه از نگرش به نقد ادبی زبان فارسی قرار داد؛ چرا که آثار نقد ادبی معاصر، غالباً بر پایۀ شیوه های غربی ترتیب یافته اند و کمتر به شیوه های شرقی در زبان فارسی، بالاخص نقد شعر بر پایۀ نظریۀ شعرای منتقد فارسی زبان پرداخته شده است. ما در اینجا، به عنوان نمونه، با ارایۀ نظریه های یک شاعر توانمند سبک و دیار هند، جلوه های نقد ادبی زبان و ادب فارسی را در آثار منتقدانۀ وی نگریسته ایم و آن را در ده عنوان فرعی مطرح نموده ایم.

 

* * *

 

 

 

درآمد:

  سراج الدین علی خان بن حسام الدین گوالیاری اکبرآبادی، متخلص به آرزو، در سال 1101 و به قولی 1099 هـ.ق. در گوالیار هند به دنیا آمد. نسب وی از طریق مادر به شیخ فریدالدّین عطار نیشابوری می رسد. آرزو منتقدی نیرومند و دقیق بود و در قلمرو شاعری نیز طبع آزمایی می کرد؛ چنان که دیوان بابا فغانی را جواب گفته است. وی سرانجام به سال 1169 هـ.ق. در لکهنوی هند دیده از جهان فرو بست. بعد از مرگ آرزو، طبق وصیت وی جسد او را به دهلی برده، در منزل شخصی وی در وکیل پوره واقع در دارالسلطنۀ دهلی در نزدیکی رودخانۀ جمنا به خاک سپردند.1

خان آرزو یکی از نوابغی است که از سرزمین شبه قار؟ۀ هند و پاکستان برخاسته اند. وی نه تنها شاعری ماهر و ادیبی لبیب بود، بلکه در فن تاریخ نویسی و زبان شناسی و فن شعر و فرهنگ نویسی و نقد ادبی و شرح شعر هیچ کس مثل او جامع جمیع فنون و علوم نبوده است. وی با چندین زبان آشنایی کامل داشت و اول کسی بود که به وسیلۀ آشنایی خود با زبان سانکریست توانست تشابه و تجانس بین زبانهای سانکریست و فارسی را درک و احساس کند و نزدیکی این دو زبان را آشکار سازد. با وجود این علم و فضل، آرزو هیچ وقت غرور و تکبر را به خود راه نمی داد و همواره عقاید و آرای نقادان و ایرادگیران را با کمال خونسردی مورد تحقیق و تدقیق قرار داده، ایراد صحیح را با کمال شهامت قبول می کرد و تا آخر عمر حاضر بود خود را اصلاح نموده، معایب و نواقص خود را رفع سازد.2

در آن عصر، هیچ کس در سراسر هند و پاکستان نمی توانست در علم و فضل حریف آرزو شود و بارزترین ثبوت این امر عقیدۀ تذکره نویسان معاصر است که در مورد مقام علمی آرزو اظهار کرده اند.3

آرزو در زمینۀ تحقیقات ادبی آثار متعددی از خود به جای گذاشته که شمار آن بالغ بر سی و شش کتاب و رساله است، از آن جمله می توان به این آثار اشاره کرد:

-              در نقد ادبی: تنبیه الغافلین، سراج المنیر، داد سخن.

-              در علم لغت و زبان شناسی: سراج اللغات، چراغ هدایت، معیار الافکار، فرهنگ مصادر زاید الفواید، نوادر الالفاظ و مثمر (به تقلید از کتاب مُزهر سیوطی4).

-              معنای و بیان: عطیۀ کبری، موهبت عظمی.

-              در شعر: کلیات اشعار، مثنوی های سوز و ساز.

-              در شرح و تفسیر آثار ادبی: خیابان (شرح گلستان سعدی)، شکوفه زار (شرح بخشی از اسکندرنامۀ نظامی)، شرح قصاید عرفی شیرازی، شرح مختصر المعانی تفتازانی، شرح قصاید خاقانی.

-              تذکره و تراجم: مجمع النفایس.

اما علی رغم تنوع آثار آرزو، آن چه که بیش از هر چیز دیگرمایۀ شهرت وی گردیده، قدرت و نیرومندی او در نقد ادبی است. می توان گفت که آرزو نقد ادبی را در زبان فارسی هویتی مستقل می بخشید و آن را بر پایۀ مبانی علمی زبان شناسی و بلاغت و لغت پی ریزی کرد. اغلب آثار او به گونه ای با نقد ادبی ارتباط دارد، حتی در فرهنگ چراغ هدایت که لغتنامۀ فارسی است، از بحث و انتقاد دربارۀ مسایل زبان و شعر فارسی غفلت نکرده است، رسالۀ تنبیه الغافلین، سراج منیر و داد سخن منحصراً به نقد ادبی اختصاص دارند و انگیزۀ تألیف آنها نقد شعر شاعران و یا پاسخ به نقدهای دیگران بوده است. در تذکرۀ مجمع النفایس، بیش از هر تذکرۀ دیگری، نقد شعر، جای خود را باز کرده است. همچنین در شرح هایی که بر آثار متقدمان نگاشته به نقدها و اعتراضات پیشینیان پاسخ گفته است.

یکی از جمله آثار نقد ادبی آرزو، رسالۀ سراج منیر اوست که در جواب کارنامۀ ابوالبرکات منیر لاهوری (متوفی 1054 هـ.ق.) نوشته است.

کارنامه رساله ای است در نقد شعر، به نثر زیبای فارسی، که در آن بعضی از اشعار عرفی شیرازی (متوفی 999 هـ.)، طالب آملی (متوفی 1036 هـ.)، زلالی خوانساری (متوفی 1034 یا 1031 هـ.) و ظهوری ترشیزی (متوفی 1035 هـ.) را که شعرای معروف و پرمایۀ سبک هندی محسوب می شوند و طرز تازه را در شعر فارسی معرفی کرده اند، مورد انتقاد قرار داده و بدین وسیله سعی کرده تا شعر فارسی را به روش روشن شعرای بزرگ متقدّم حفظ کند.

آرزو، جواب کارنامۀ منیر را نوشت و رسالۀ خود را موسوم به سراج منیر کرد. او در این محاکمه که یک نوع دفاع از عرفی و طالب و زلالی و ظهوری است، کمال دانش و بینش خود را نشان داده است. آرزو اگرچه دفاع آن چهار شاعر نامدار سبک هندی را بر خود لازم قرار داده، اما جایی که انتقاد منیر کاملاً درست و مستند و محکم است، تسلیم شده و می نویسد: «حق به جانب منیر است.»

آرزو علّت اصلی انتقاد منیر را دقیقاً بررسی نموده است و می گوید: «بدان که اکثر اعتراضات منیر به سببب اشتباه است که در اضافت تشبیهی و استعاره بالکنایه دارد. حق تحقیق آن است که استعاره در متأخرین خصوصاً شعرای عهد اکبر پادشاه، مثل ظهوری و عرفی و آن هایی که بعد از ایشان اند و تتبع طرز ایشان دارند، رنگ دیگر برآورده ...، در نمی یابد این را مگر کسی که خیلی مهارت در این فن داشته باشد و از متاخرین کسی که این طرز ملحوظ ندارد، به طور قدما حرف می زند و همین سبب است که ابوالبرکات منیر که به طرز امیر خسرو است علیه الرحمه بر این چهار شاعر اکثر اعتراض دارد و راقم را بعد تتبع سی و پنج ساله این معنی محقق شد».5

آرزو عقیده دارد که طرز پسندیدۀ خود را ملاک و میزان سخن دیگران قرار دادن درست نیست. می نویسد: «شعر را مخصوص طرز خود دانستن و طرز دیگر را بی معنی گفتن سخن ناشناسی است»6؛ و در جای دیگر ادامه می دهد: «چون منیر تنها طرز قدما را در نظر دارد، این قسم عبارات و استعارات را بی معنی گفته»7.

جالب است که آرزو، خود که نقد را می پسندیده و در غالب اوقات به نقد شعر معاصران و مبتدیان، و حتی قدما می پرداخته، و صرافت خاصی در گزینش شعر خوب داشته، هم چنان در مجمع النفایس می بینیم، دربارۀ منیر می گوید: «اگر درِ اعتراضی که این مرد عزیز بر روی شعر واکرده، بسته نشود، بسا ادبیات که چون خانۀ ظالم با خاک سیاه برابر می شود»8.

معلوم می شود که انگیزۀ اصلی نگارش سراج منیر، در رد کارنامه همین می باشد؛ اما روشن است که اگر منیر درِ اعتراض را بر شعر باز کرده است، از راه تعصب نیست، بلکه به خاطر صحّت و استواری پایۀ شعر فارسی است و چنان که ذکر شد، خود آرزو نیز درهای اعتراض را بر شعر باز کرده است. در پایان سراج منیر، می بینیم که او بر بعضی از اشعار و فقرات منیر اعتراض کرده؛ و بعد تقریباً سیصد بیت از شیخ حزین اصفهانی (متوفی 1181 هـ.) را در رسالۀ تنبیه الغافلین به انتقاد شدید گرفته؛ و همچنین اشعار حاکم لاهوری را هم مورد اعتراض قرار داده است9.

نکته ای که در نقد خان آرزو بسیار در خور توجه است، انصاف  و بی طرفی او در نقد آثار دیگران است. نقد او عاری از هرگونه تعصّب ملّی و شخصی است و کاملاً با اصول و موازین نقدی منطبق است.

اگرچه چنان که گفته اند انگیزۀ اصلی وی از نقد شعر حزین لاهیجی، بی اعتنایی حزین نسبت به وی و نیز هجوم مردم هند توسط حزین بوده است، امّا وی در نقد خود حرمت حزین را نگه داشته و کمتر ردپایی که نشان از خصومت و دشمنانگی او با حزین داشته باشد، از خود به جای گذاشته است.

اغلب رساله های نقدی خان آرزو، به یک جریان جدلی نقد مربوط می شود؛ تنبیه الغافلین او که محور یکی از مجادلات بزرگ نقد، پیرامون شعر حزین لاهیجی است؛ نمونۀ بارز این مدعاست10.

تنبیه الغافلین، رسالۀ مستقلی است که به نقد حدود دویست و پنجاه بیت از اشعار حزین لاهیجی اختصاص یافته است. نگارش این رساله یکی از رویداد های مهم زندگی آرزو به شمار می رود؛ چنان که ذکر شد، علّت تالیف آن، معارضه و جدالی است که میان آرزو و حزین به وقوع پیوسته بود. برای این معارضه علل مختلفی برشمرده اند: نخست بی اعتنایی حزین نسبت به آرزو در ملاقاتی که آرزو با وی داشت؛ دوم هجو هند و مردم هند توسط حزین؛ سوم غرور و خودپسندی حزین که به هیچ کس اعتباری قایل نمی شد؛ همۀ این عوامل در برانگیختن هندیان علیه حزین نقش داشته است.

انگیزۀ اصلی آرزو از تالیف این رساله، جبهه گیری وی در برابر حزین و انتقام از اوست، اما نه از طریق هجو و ناسزاگویی، بلکه به شیوه ای علمی و فنی. تنبیه الغافلین بین سالهای 1157 تا 1161 هـ.ق. تالیف شده است30. در این رساله، شعر حزین از جنبه های نقد کلمات و تعابیر مغایر با سنت شعری، کهنه گرایی زبانی، عدم تناسب معنایی و لفظی، تصرفات خلاف قاعده در زبان شعری و ابتذال مضامین و سرقت معانی و ... مورد انتقاد قرار گرفته است.

 

جلوه های نقد از دیدگاه آرزو:

1- فهم مخاطب: از دیدگاه آرزو، خوانندگان مختلف یک اثر ادبی، درک و دریافت یکسانی از آن اثر ندارند. در رسالۀ دادسخن، آرزو ضمن بحث از فهم و دریافت شعر، هفت نوع دریافت مختلف از شعر را برشمرده است. هر کدام از این دریافت ها، نتیجۀ دانش و توانش ادبی کسی است که رو به روی متن قرار گرفته و به تعبیر امروزیان با متن مکالمه دارد. آرزو بیشتر به «شعرشناسی» که در اصطلاح او، عبارت است از دقت در جزئیات و عناصر شعر، نظر داشته است. تقسیم بندی وی از دریافت های شعری، در واقع، بیان انواع شعر شناسی و شناخت عناصر ادبی شعر است. این تقسیم بندی مبتنی بر درک و تحلیل شعر بر اساس دانش های ادبی (صرف و نحو، معانی و بیان، بدیع، عروض و قافیه و ...) است.

اما فهم مورد نظر آرزو، درک معناشناختی نیست، بلکه درک زیباشناختی و تجزیه و تحلیل شعر بر مبنای دانش های ادبی است.

تقسیم بندی آرزو از فهم شعر، به هفت نوع تقسیم شده که عبارتند از: 1- فهم شعر به طریق عامۀ اهل زبان؛ 2- فهم ملایان؛ 3- دریافت علمای معانی؛ 4- ادراک علمای بیان؛ 5- ادراک علمای بدیع؛ 6- فهم ملایان مکتبی (ناظمان)؛ 7- فهم شاعرانه.

به عقیدۀ آرزو، بهترین نوع دریافت شعر، فهم سخن بر حسب ذوق شاعری است و عالی ترین ادراک هنری از آن شاعران است. وی در تعریف این نوع فهم گوید: «موقوف است بر علم بند و بست و ترکیب الفاظ چیدۀ مناسب، موافق روزمرۀ زبان خود با زبان شاعر و مراعات طریقی که صاحب سخن را منظور بود، خواه خیال، خواه ادابندی، خواه تمثیل و خواه غیر این ها و دریافت این مراعات خیلی مشکل است».11

از گفتۀ آرزو، چنین استنباط می شود که مراد وی از درک شعر، بیشتر ناظر بر التذاذ هنری و کشف مناسبات شعری است. از دید وی، این توانایی، ذاتی است و وابسته به معلومات نیست. به عقیدۀ وی، ذوق شعری، از همۀ توانایی های علمی در دانش سخن شناسی والاتر و کارآمدتر است و یک منتقد ادبی باید از ذوق خاصی برخوردار باشد.12

2- تعادل در تأویل گرایی: یکی از اساسی ترین ویژگی های سبک هندی تاویل گرایی است. به نظر شاعران این گونۀ سخنوری، تعدّد معانی مستخرجه از یک شعر، قدرت و شیوایی و احسن بودن آن را می رساند. آرزو با این گرایش افراطی موافق نیست. وی معتقد است که استخراج معانی متعدد و گاه دور از ذهن یک شعر، بی معنی است. امّا در عین حال میان ابیات بی معنی با ابیاتی که قابلیت تأویل دارند و چند معنای مختلف را برمی تابند، فرق می گذارد؛ به عبارتی اگرچه آرزو با تاویل گرایی در شعر قایل است، اما با شیوۀ افراط گرایان هندی که از اشعار بی معنی، معانی عجیب و نامربوط برمی آورند، مخالف است و به میانه روی و اعتدال در تاویل و تفسیر شعر پای بند است. می گوید که تاویل ها و برآوردن معنی های دور، نشانگر «کمال نافهمی و عدم تمییز اهل زمان است، نه بیان مناسب با همدیگر» در نظر اینان شعر هر قدر نامناسبتر باشد، بهتر است. آرزو، سخت پای بند تناسب در شعر است و یکی از معیارهای عمدۀ نقدالشعر او رعایت تناسب الفاظ و معنی با یکدیگر است.13

3- تناسب شعری: یکی از معیارهای مهم زیباشناسی سخن در سبک هندی، رعایت تناسب است14. شاعران این سبک، شیفتۀ تناسبات لفظی و معنایی و سبکهای به هم پیوستۀ معانی و الفاظ در داخل بیت هستند. حجم عظیمی از نقد آرزو، به بررسی تناسبهای شعری مربوط می شود. آرزو به رعایت مناسبات لفظی در یک بیت اهمیت فراوان می دهد. وی مناسبات را بسیار دقیق بررسی می کند. و آنجا که تناسبی میان اجزا و عناصر بیت، چه در معنا و چه در صُوَر خیال ، پیدا نکند، شعر را ضعیف و سست می شمارد؛ به عنوان نمونه در تنبیه الغافلین، که ابیاتی از حزین را نقد می کند، در نقد این بیت گوید:

حزین:    شوریده را به زیر قلم خار و گل یکی است

سیل از بلند و پست خیابان خبر نداشت

آرزو: «این شعر بی رعایت است. در مصرع دوم  «بلند و پست» واقع شده و «خار و گل» را با «بلند و پست» هیچ نسبت نیست؛ مع هذا «سیل خبر نداشت» برای قافیه است و الا محل «خبر ندارد» است، فافهم»15.

  یا در این بیت :

حزین:      زلف تو کند کافر و لعل تو مسلمان

از کشمکش سبحه و زنّار خرابم

آرزو: «مسلمانی با لعل هیچ نسبتی ندارد».16

 

4- اولویت شاعری: در میان آثار انتقادی آرزو، بالاخص در تنبیه الغافلین او، اصطلاح «اولویت شاعری» مکرراً به چشم می خورد17. این اصطلاح تقریباً مفهومی نزدیک به گزینش بهتر دارد و به حوزه نقد اصلاحی و استحسانی مربوط می شود؛ و مراد از آن ، حدّ اعلای بیان شعری است، به گونه ای که بهترین امکانات و عناصر ممکن در زبان استفاده  می شود. در اینجا دیگر بحث بر سر درستی و نادرستی شعر نیست، بلکه منتقد در پی نداشتن مراتب والاتر بیان شاعری است، تا نشان دهد که نهایی ترین ساخت و شکل ممکن برای این مضمون کدام است.

آرزو اولویت را امری ضروری و واجب برای شعر می داند و آن را موجب والایی سخن می شمارد؛ به عنوان نمونه در نقد این بیت از حزین گوید:

حزین:                  به عجز من بنگر و از غرور یار مپرس

ز سرفرازی آن سرو پایدار مپرس

 

آرزو: «به گمان فقیر، اگر مصرع دوم چنین باشد، بهتر است: «ببین به سبزه و زان سرو پایدار مپرس» و چون سبزه به نسبت سرو، پست باشد و زود خشک گردد، نسبت عجز بر آن صحیح بود و مقابلۀ آن با سرو پایدار که سرافراز و دیرپاست، درست شود.»18.

چنین شیوۀ نقد استحسانی در تذکرۀ مجمع النفایس آرزو نیز به وفور دیده می شود. 19

5- تصرّف در ساختار دستوری زبان: دست بردن و تصرّف در زبان، آن است که شاعر ورزیده و کامل که به پایۀ استادی رسیده، در لفظ یا معنی تغییری ایجاد کند و دیگران آن را بپذیرند. امّا پیداست که تصرّف شاعر بزرگ در زبان، خلاف قواعد دستوری و لغوی زبان نخواهد بود؛ بلکه کار ایشان ابداع در ترکیبات و همنشینی واژگان در قلمرو منطق معنایی و دستوری زبان است. آرزو از این حدّ عدول کرده و اشتباهات برخی شاعران را نیز از جملۀ تصرف و تعدّی در زبان دانسته است. از نظر او معیار درستی و جواز تصرف در زبان، استادی و مهارت تصرف کننده است و نه چیز دیگر؛ به عبارتی، استادی و شهرت و مهارت را جواز هرگونه تصرفی در زبان دانسته است.

بعید نیست که هدف خان آرزو در وضع این معیار، دفاع از خطاهای زبانی شاعران فارسی گوی هند، به ویژه بیدل دهلوی باشد. وی معتقد است که وقتی در ایران کلماتی خلاف قیاس و مصادر جعلی چون: طلوعیدن، حجّیدن و امثالهم، و نیز گاه عبارات فارسی طبق قاعدۀ عربی چون: أنا الیار (من یارم)، ذوخورشید و غیره ساخته می شود، چرا هندیان مجاز به این کار نباشند و در زبان تصرّف نکنند؟ آن گاه برای اثبات مدّعای خود، اشتباهات دستوری از شعر فارسی زبانان آورده است؛ از جمله در این بیت حزین که در آن «واو عطف» قبل از حرف ربط «ولی» آمده، که خلاف قاعده است:

من اگر سهرابم و ولی بامن                           رستمی می کند دی و بهمن20

حتّی تکرار قافیه در شعر صائب را عیب نمی داند؛ امّا از کسی جز او پذیرفتنی نیست؛ در این بیت صائب:

گل اندامی که من دارم نظر بر روی گلرنگش          ز رنگ آفتابی، آفتابی می شود رنگش21

6- آوردن شاهد شعری از متقدّمان: مدارِ نقد آرزو، بر ارائۀ سند می چرخد. پذیرفتن هرگونه تصرّفی در حوزۀ لفظ و معنی که تازه باشد و خلاف سنّت شعری جلوه کند، مستلزم آوردن شاهد و نمونه ای از شعر متقدّمان است. صحّت و تغییر و تصرّف در زبان، حجّت می خواهد و حجّت آن شاهد و سندی از شعر بزرگان است.

7- سرقت و توارد: آرزو مثل اغلب منتقدان و شاعران معاصر خود، از سرقت و توارد، دلی پرخون دارد و توارد را با صفتِ «خانه خراب کن» یاد می کند. 22 از دیدگاه او، علت ازدیاد توارد این است که همگان در تلاش ِ به دست آوردن مضمون و معنی تازه اند. از این جهت توارد مابین اذواق فراوان روی می دهد و کم فرصتان ِ بی درد به آنان نسبت دزدی و اخذ می دهند؛ امّا با این وجود، بستن معنی و مضمون گذشتگان مانند خوردن میّته و مردار است. 23

آرزو اقتباس شاعران از یکدیگر را دو گونه می داند: یکی به دلیل عجز در یافتن مضمون تازه، معانی دیگران را می ربایند؛ دیگری به قصد نظیره گویی و جواب. وی نوع اوّل را از روی عجز و سرقت می داند و مذموم است؛ امّا نوع دوم مستحسن است و در کار استادان دیده می شود.24

8- ویژگی سبک شناختی در شعر: داوری های آرزو دربارۀ سبک شعر شاعران مختلف و بیان همانندی سبکی آنان به خوبی نشان می دهد که او شمّ سبک شناسی نیرومندی داشته و آن را با دقّت و تأمّل بسیار در نقد شعر به کار گرفته است. قضاوت های خان آرزو دربارۀ طرز زلالی خوانساری، ظهوری ترشیزی، طالب آملی و بیان مبانی تئوریک سبک هندی و طرز تازه، دلالت بر قدرت و نیرومندی ذهن این منتقد در شناخت سبک های مختلف سخن دارد. چنین قدرتی جز از رهگذر مطالعۀ فراوان و دقّت و تأمّل عمیق در شعر به دست نمی آید. 25

9- زن و هنر شاعری: خان آرزو معتقد است که زن از هنر شعر و شاعری بهره ای نبرده است. این عقیده را در دو جای تذکرۀ مجمع النفایس می بینیم. 26 استدلال آرزو آن است که چون هیچ زنی به مقام نبوّت نرسیده است، لذا قدرت شاعری نیز که جزوی از پیامبری است، به ایشان داده نشده است:

شاعری جزوی است از پیغمبری                     جاهلانش سحر خوانند از خری

به اعتقاد او زن برای خانه داری و فرزند پروری آفریده شده است. او در تذکرۀ خود، احوال زنان شاعر را بسیار کم درج کرده است. 27

10- شعرشناسی و شعرفهمی: آرزو دربارۀ این دو اصطلاح می گوید: «گرچه لفظِ شعرشناسی شنیده نشده، امّا می توان شناختن را بر شعر اطلاق کرد. شناختن از لحاظ معنایی با فهمیدن تفاوت زیاد دارد. شناختن به ادراک امورِ جزئی مربوط است و فهمیدن به معنی علم اکثر به ادراک امور کلّی اطلاق می شود. به نطر من، شناختن شعر چنان است که شعرشناس جامع جمیع مراتب فهم باشد و علم عروض و قافیه نیز بداند. این نوع شناخت مستلزم دانش وسیع و مطالعۀ بسیار و ذهن سلیم و رساست».28 گویی آرزو می خواهد با تفکیک شعرفهمی از شعرشناسی، بسیاری از مدعیان شعرشناسی را از دایرۀ نقد شعر دور سازد. 29

 

در میان آثار انتقادی آرزو، تنبیه الغافلین30 او پی آمدها و واکنشهای گسترده ای داشت. این واکنش ها از طرف دو جناه متضاد بودند: عده ای آن را ستوده اند و به تقلید از شیوۀ نقدی این کتاب به نقد آثار حزین و دیگران پرداختند؛ و گروه دوم به دفاع از حزین برخاستند و جواب هایی به نقد خان آرزو دادند. از جمله پیروان و مقلدان آرزو، میرمحمدمحسن اکبرآبادی است که به سال 1180 هـ.ق. رساله ای با عنوان محاکمات الشعراء تألیف کرد و به بحث پیرامون نقد خان آرزو پرداخت؛ و گروهی نیز که به دفاع از حزین برخاستنه بودند، از جمله امام بخش صهبایی که رسالۀ قول فصیح را در جواب تنبیه الغافلین آرزو نوشت. 31

چنان که می بینیم، آرزو شیوه ای کاملاً علمی و منسجم را در نقد شعر ابداع و مطرح کرده است. شیوه ای که در یک تقسیم بندی ابتدایی می توان به هدفمندی و اصولی بودن پی برد. چه بسا با تکیه بر این اصول بتوان علم نقد ادبی زبان فارسی را بازنگری اساسی کرد. متأسفانه زیرساخت آثار نقد ادبی موجود معاصر که به زبان فارسی ترجمه یا نگارش و منتشر شده اند، عمدتاً برپایۀ نقد ادبی غرب و نظریه های منتقدان غربی پی ریزی شده اند و این بالطبع در نقد آثار زبان فارسی کاربردی نخاهد بود. قطعاً نمی توان شعر حافظ را با اصول و معیارهای کلی که یک منتقد غربی در نقد آثار شکسپیر یا شعر هومر یا گوته به کار برده است، بسنجیم و به نقد آن بپردازیم، و این بر همگان روشن است.

اینک حسن ختام، به عنوان نمونۀ مستخرجِ بارز، اصول نقد ادبی در زبان و شعر فارسی را بر مبنای آرای انتقادی آرزو اجمالاً در عناوین زیر می توان مطرح کرد:

-        وزن: در وزن شعر، میزان، طبع سلیم است.(داد سخن، ص3)

-        بنای شعر بر استعاره است.(همان، ص109)

-        وزن و قافیه کندۀ پای رساییِ بیانِ معانی است.(همان، ص2)

-        شاعری خلاف قوانین منطق و حکمت سخن گفتن است.(همان، ص40)

-        در کلام شعرا، اطلاق لفظ من حیث الحقیقه (حقیقت نمایی) ضروری نیست، مطابق تخیّل کافی است.(همان، ص43)

-        تصرّف در زبان، برای استادانِ مسلّم، مُجاز است.(داد سخن، نقل از خزانۀ عامره، ص153)

-        زبانِ شعر و زبان محاوره از هم جداست.(تنبیه الغافلین، ص75)

-        اولویت، واجب شعر است.(همان، صص42-43)

-        و... . 32

 

* * *

 

پی نوشت:

1.   دربارۀ آرزو، رک: خان آرزو و آثار وی، دکتر منوهر سهای انور، اندوایرانیکا، ج3، ش4، 1960م. (رسالۀ دکتری وی در دانشگاه پاکستان).

2.   آرزو حتی در سن پنجاه و چهار سالگی هم در فنّ شعر بر خود اعتماد کامل نداشت؛ چنان که اعتراف می کند: «خدا آگاه و انصاف گواه است که فقیر آرزو از سن چهارده سالگی مشق شعر می کنم و تا امروز که پنجاه و چهار مرحله از عمر طی شده، بر خود اعتماد ندارم ... هرچند مسودات نظم و نثر و کتب و شرح و فرهنگ و غیره قریب صدهزار بیت مکتوبی شده باشد».(سفینۀ خوشگوی، ذیل «آرزو»)؛ رک: مجمع النفایس، مقدمه، ص20.

3.   از جمله در تذکرۀ ریخته گویان گردیزی، مخزن نکات قائم چاندپوری، تذکرۀ حسینی، سرو آزاد و مجموعۀ نغز؛ دربارۀ احوال و آثار خان آرزو، رک: تذکره نویسی در هند و پاکستان، صص 322-341؛ تنبیه الغافلین (با مقدمۀ دکتر محمد اکرم اکرام)؛ مقدّمۀ تذکرۀ مجمع النفایس؛ ریاض الشعراء؛ سفینۀ خوشگوی؛ تذکرۀ مردم دیده.

4.      المُزهر فی علم اللغه و انواعها، از جلال الدین سیوطی است که در مصر به طبع رسیده است.

5.      کارنامه و سراج منیر، ص52.

6.       همان، ص59.

7.      همان، ص64.

8.      همان، ص80.

9.      جهت اطلاع بیشتر، رک: همان، مقدمه.

10.  نقد خیال، ص406؛ نیز رک: مجمع النفایس، صص 20-37.

11.  داد سخن، ص14.

12.  رک: نقد خیال، صص407-411.

13.  رک: داد سخن، ص11.

14. تناسب میان اجزای یک بیت در معنا و لفظ را می توان معادل «tension» دانست و آن کنش و تجاذب میان کلمات در تولید معنی است. در فرهنگ های اصطلاحات ادبی نیز به معنی پیوند درونی عناصر شعر آمده است.(رک: واژه نامۀ هنر شاعری، ذیل «تناسب»)

15.  تنبیه الغافلین، ص18.

16.  همان، ص128.

17.  از جمله، رک: تنبیه الغافلین، صص 37، 41، 42، 46.

18.  تنبیه الغافلین، ص52.

19.  رک: نقد خیال، ص417.

20.  تنبیه الغافلین، ص63.

21.  مجمع النفایس، ص208.

22.  رک: مجمع النفایس، ص62.

23.  همان، ص167.

24.  رک: کارنامه و سراج منیر، ص35.

25.  رک: نقد خیال، ص 422-423.

26. چنان که در ترجمۀ شاعره ای به نام مهری می نویسد: «مخفی نماند که از زنان هند، آنچه دریافت شد، آن است که از شعر، این ها را بهره ای نباشد و این قول به صحّت نزدیک است».(ص230)

27.  نقد خیال، ص423.

28.  داد سخن، ص63.

29.  نقد خیال، ص424-425.

30.  جهت اطلاع بیشتر، رک: تنبیه الغافلین، مقدمۀ دکتر سید محمد اکرم اکرام.

31.  جهت اطلاع بیشتر، رک: نقد خیال، صص440-447.

32.  رک: نقد خیال، ص426.

 

 

* * *

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منابع و مآخذ

1.   تنبیه الغافلین فی الاعتراض علی اشعار الحزین، سراج الدین علی خان آرزو، با مقدمه و تصحیح دکتر سید محمد اکرم اکرام، دانشگاه پنجاب، لاهور، 1401ق.

2.      خزانۀ عامره، میر غلامعلی آزاد بلگرامی، نولکشور، کانپور، 1871م.

3.   داد سخن، سراج الدین علی خان آرزو، با مقدمه و تصحیح دکتر سید محمد اکرم اکرام، انجمن تحقیقات ایران و پاکستان، راولپندی، 1974م.

4.   کارنامه و سراج منیر، ابوالبرکات منیر لاهوری و سراج الدین علی خان آرزو، با مقدمه و تصحیح دکتر سید محمد اکرم اکرام، مرکز تحقیقات ایران و پاکستان، 1397ق.

5.   مجمع النفایس، سراج الدین علی خان آرزو، با مقدمه و تصحیح زیب النساء سلطانعلی، پایان نامۀ دکتری دانشکدۀ ادبیات دانشگاه تهران، راهنما: دکتر شاه حسینی، 1356ش.

6.   مجمع النفایس، سراج الدین علی خان آرزو، با مقدمه و تصحیح میرهاشم محدّث، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، 1385.

7.      نقد خیال (نقد ادبی در سبک هندی)، دکتر محمود فتوحی، تهران، روزگار، 1379.

8.      واژه نامۀ هنر شاعری، میمنت میرصادقی (ذوالقدر)، تهران، مهناز، 1373.