جواهرنامه نویسی در دورۀ اسلامی

                        (با معرفی جواهر نامه ای نویافته از مولفی ناشناس)


  یوسف  بیگ باباپور


نگاهی به دانش گوهر شناسی در دورۀ اسلامی:

دانش گوهرشناسي و كان‌شناسي از علوم اوائل است كه حكماي پيشين و دانشمندان ايران و علماي اسلام بدان عنايت و توجه خاص داشته و كتب و رساله‌هاي بسيار در آن فن تأليف كرده‌اند.
«گوهرشناسي دانشي است كه در آن از چگونگي و اوصاف گوهرهايي كه در كان‌هاي دشت باشد، از قبيل الماس و لعل و ياقوت و فيروزه و نيز از گوهرهايي كه در دريا افتد، چون مرجان بحث شود، و نيك و بد و صفات هريك به نشانه‌ها و علايم مخصوص شناخته گردد و همچنين خواص و مميزات و عيوب و قيمت آنها دانسته شود ».
در اين علم، كتاب و رساله‌هاي بسياري به تازي و فارسي تأليف و تصنيف شده كه بعضي از آنها در نهايت شهرت است.
ابن‌النديم در «الفهرست» نام كتب چندي كه به زبان تازي در فنون جواهرشناسي و كان‌شناسي و صيدنه و عطر و سموم ساخته شده، ياد كرده كه از جملۀ آنهاست: «كتاب الجواهر و اصنافه» از محمد بن شاذان جوهري؛ «كتاب احجار» از جابر بن حيّان؛ «كتاب حجر» و «كتاب صيدنه» از محمد بن زكرياي رازي؛ «رساله در اقسام گوهرها» از كندي؛ «كتاب سموم» از عيسي‌بن علي بغدادي (م.358 هـ .ق.) طبيب متوكّل خليفۀ عباسي.
و حاجي خليفه نيز در كتاب «كشف‌الظّنون» چندين كتاب ديگر كه در اين فن ساخته شده، ياد كرده است كه مهمتر و پرارزش‌تر از همه كتاب «الجماهر في معرفة الجواهر» ابوريحان بيروني به تازي، و رسالۀ «تنسوخ‌نامۀ ايلخاني» از خواجه نصيرالدين طوسي به فارسي است.
بيروني در مقدمۀ كتاب «الجماهر في معرفة الجواهر» فصلي را به ذكر نام گروهي از جواهرشناسان اختصاص داده است و جماعتي از آنان را كه در عهد خلافت مروانيان و عباسيان در اين فن مهارت داشته و شهرت يافته‌اند، به نقل از نصربن‌يعقوب ياد كرده، و چند تن ديگر را هم خود در اثناي كتاب بر آن عده افزوده است.
جواهرشناساني را كه بيروني در اوّل كتاب «جماهر» ياد كرده اشخاص نامبرده زير است: عون‌العبادي، ايوب‌ بن اسود بصري، بشر بن شاذان، صباح ‌بن عمران كندي، يعقوب كندي، ابن‌الجصاص، ابن‌خناب، رأس‌الدنيا و ابن بهلول.
و در ضمن كتاب نيز چندتن ديگر از جواهرشناسان بنام را نام برده كه عبارت‌اند از: عطارد بن محمد حاسب، ابوالعباس عماني، محمد بن ابي‌البركات جوهري، اخوان رازي (حسن و حسين)، نصر بن يعقوب دينوري، عتاب‌‌الجوهري، و خطيبي است.
از اين عده كه نام آنها ذكر شد چندتن از آنها علاوه بر جواهرشناسي و مهارت در اين فن در جمله‌ي دانشمندان بزرگ و علما و اطباء زمان خود محسوب و در دانشهاي گوناگون متبحر بوده و داراي تاليفاتي چند مي‌باشند مانند يعقوب كندي؛ و بعضي ديگر شغل و پيشه‌ي آنها خريد و فروش جواهر بوده و در اثر ممارست در اين پيشه از جواهرشناسان بنام گشته و از مشاهير روزگار شمرده شده‌اند مانند ابن‌الجصاص كه پيشه‌اش جواهر فروشي بوده و به جز جواهرشناسي بهره‌اي از دانشهاي ديگر نداشته است؛ با اين حال شهرتش بدان حد رسيده كه نامش در كتب تاريخ ثبت و باقي مانده است.
اينك پس از ذكر اسامي اين جواهرشناسان به شرح مختصري از حال چندتن از بزرگان آنان مي‌پردازيم:

ايوب‌ بن اسود: وي از مردم بصره و همزمان مهدي خليفه عباسي است. بيروني از كندي نقل می كند كه سنگ ياقوت در زمان پيشين درست شناخته نشده بود، و از اشباه ياقوت مانند كركند و جربز و افلج (يا افلح) تميز داده نمي‌شد، جواهرشناسان زمان اشباه ياقوت را به بهای ياقوت خريد و فروش مي‌كردند؛ و ايوب كه جواهرشناسي ماهر و نزد خليفه مكانتي حاصل كرده بود، اشباه ياقوت را به جاي ياقوت براي مهدي به هزاران دينار خريداري مي‌كرد، تا آنكه عون‌العبادي كه از جواهرشناسان آن عهد بود بر تمويه وي آگاه گرديد، و خليفه را از آن حال خبر داد و گفت: آنچه ايوب براي خليفه خريده است شبه ياقوت است نه ياقوت؛ و فرق ياقوت با اشباه آن به آن است كه اشباه ياقوت تاب آتش ندارند و در آتش بسوزند، به خلاف ياقوت سرخ خالص كه هرچه در آتش بدارند نسوزد، و برحسن و خوش‌رنگي و نفاستش بيفزايد. مهدي سنگهاي قيمتي كه مي‌پنداشت ياقوت است همه را به آتش آزمود، آنچه كركند و جربز و افلج بود پاك بسوخت و ياقوت به حال خود باقي ماند.
صباح ‌بن عمران ‌بن اسماعيل: وي از نبيره هاي اشعث قيس‌كندي و جد يعقوب كندي فيلسوف معروف عرب، و از جواهرشناسان عهد هارون‌الرشيد خليفۀ عباسي است. گويند وقتي هارون او را به سرانديب براي خريد جواهر فرستاد، چون به سرانديب رسيد ملك آنجا او را به گرمي پذيرفت، و اكرام و اعزاز بسيارش نمود و خزانۀ جواهر و نفايس خويش را به او بنمود، و او آنها را با دقّت تمام وارسي مي‌كرد و از نفاست و درشتي بعضي از آنها شگفتي مي‌نمود، و با نظر اعجاب بدانها مي‌نگريست. در آن حال ميان آن جواهرات ياقوت سرخي را مشاهده كرد كه تا آن وقت نظير آن را در خزانۀ خليفه و ديگر ملوك نديده بود. از ديدن آن ياقوت سخت متعجّب گشت و زماني دراز در آن خيره بماند و با شگفتي در آن نگريست. ملك كه او را در چنان شگفتي بديد پرسيد: هيچ ياقوتي نظير اين ديده‌اي؟ گفت سوگند به خداي كه مانند آن تاكنون نديده‌ام. ملك باز سؤال كرد كه مي‌تواني اين ياقوت را بها كني و تقويم نمايي؟ صباح پاسخ داد: بلي، آن را بها توانم كرد. و چون تا آن وقت هيچ جواهرشناسي آن را قيمت نكرده و همه از تقويم آن اظهار عجز نموده بودند اين جواب برخلاف انتظار ملك بود و از پاسخش سخت ناخوش شد و به هم برآمد و به او گفت تو را شخص خردمندي مي‌پنداشتم، و ليكن از اين ادعايت ظاهر شد كه گمانم دربارۀ تو خطا بوده است. صباح گفت: اي ملك تو در ظن خويش خطا نكردي، اگر بخواهي كه بداني من در گفتار خود صادقم فرمان كن تا جواهرشناسان ماهر اين ملك در اينجا گرد آيند تا درستي سخن من تو را معلوم گردد. ملك جواهريان مملكت را احضار فرمود و آنها را با صباح در مجلسي جمع نمود. صباح چادري بخواست و آن را پهن كرد، و چهار گوشه‌ي آن را به دست چهار نفر داد، تا آن را در هوا بدارند، آن گاه دانۀ ياقوت را با قوّت تمام در روي چادر به هوا پرتاب كرد و پس از آنكه ياقوت از هوا در چادر افتاد روي ملك نمود و گفت: بهاي اين ياقوت آن قدر زر باشد كه از روي زمين تا جايي كه ياقوت با پرتاب كردن بدانجا رسيده است. جواهريان سخن او را در بهای ياقوت تصديق كردند و آن را درست و نيك شمردند. ملك از گفتۀ او سخت خوشش آمد و فرمان داد تا دهانش را پر از جواهر كردند و او را خلعت داد و حاجتي كه داشت برآورد و به خوشي روانه‌ي ديارش نمود1.
عون‌العبادي: يكي ديگر از جواهرشناسان با نام ايام خلفای عباسي است. وي از مردم بني‌سليم بود و در جواهر شناسي مهارتي تمام داشت و در عهد مهدي خليفه مي‌زيست و در نزد او جاه و منزلتي بس بلند يافت و ياقوت عوني بدو منسوب است2.
كندي: ابويوسف يعقوب ‌بن اسحاق ‌بن صباح‌ بن عمران. جدّش صباح همان جواهرشناس مشهور است كه ياد شد. وي از فضلا و دانشمندان دهر و يگانۀ زمان خويش بود. در معرفت علوم اوائل بصارت تمام داشت و فيلسوف عرب خوانده مي‌شد. كندي كتابهاي بسيار در علوم مختلف از منطق و فلسفه و هندسه و حساب و نجوم و موسيقي و غير اين علوم تأليف نموده كه قفطي در «تاريخ‌الحكماء» و ابن‌النديم در كتاب «الفهرست»3 به تفصيل از آنها ياد كرده‌اند از جمله تأليفات وي رساله‌اي است در انواع سنگها و ديگر رساله‌اي است در اقسام گوهرهاي قيمتي و ديگر رساله‌اي در عطر و انواع آن.
ابن‌جصاص: ابوعبدالله ‌حسين‌ بن عبدالله جوهري مشهور كه گزارش احوالش به تفصيل در كتب تاريخ ذكر شده است و بيروني هم در چند موضع از كتاب «جماهر» ذكر او كرده است و در سال 315 هـ .ق درگذشته است.
عطارد بن محمد الحاسب بابلي منجم بغدادي: (متوفي 206)، وي از دانشمندان و فضلای زمان خود بوده و در علوم نجوم و رياضي تبحّر بسيار داشته و آثار چندي از خود به جاي گذاشته است كه از جملۀ آنها «كتاب مراياي محرقه» و «فصول البابلي در اسرار سماوي» و «كتاب منافع‌الاحجار» است. نسخۀ كتاب اخير در كتابخانۀ ملي پاريس و آستانه موجود است. بيروني در سه موضع از كتاب جماهر نامش را برده و از كتاب «منافع‌الاحجار» وی مطالبي نقل كرده است. نامش در «فهرست» ابن‌النديم و «هديه‌العارفين»1 نيز آمده است.
ابن‌الحباب: در كتاب جماهر بيروني (ابن‌الخباب) با «خای معجمه» آمده است و ليكن ابن‌جوزي در كتاب «المنتظم» او را «ابن‌الحباب» با «حای مهمله» ياد كرده است و ظاهراً صورت اخير درست باشد. وي از جمله جواهرشناسان عهد خلافت مقتدر و قاهر خليفۀ عباسي بوده و در دربار خلافت مقام ارجمندي داشته است. وقتي كه قاهر خليفه، سيده‌شغب مادر مقتدر را مصادره كرد و اموالش را بگرفت، ابن‌الحباب جوهري را كه از نزديكان و خواصش بود با شخص ديگري به نزد سيده فرستاد تا اقرار و اعتراف او را براي نقل املاك و اموالش بشنوند2.
اخوان رازي به نام حسن و حسين: بيروني در كتاب جماهر مكرّر از آنها به نام «اخوان‌الرازيان» ياد كرده است و غياث‌الدّين منصور در «جواهرنامه» خويش حسن و حسين رازي را «دو برادران» خوانده است. اخوان رازي، چنان كه پيداست، از مردم ري بوده و در آن هنگام كه سلطان محمد غزنوي و پسرش مسعود در ري مقام داشته‌اند، به درگاه سلطان محمود غزنوي راه يافته و به خدمت او پيوسته‌اند. بيروني در چند موضع از كتاب جماهر از اخوان رازي مطالبي ايراد كرده است. از جمله از اخوان رازي نقل كند كه «وقتي امير محمود يمين‌الدوله ياقوتي به قدر دانۀ انگوري را به آنها نموده است»  و ديگر گويد «اخوان حسن و حسين در خزانۀ امير يمين‌الدوله مرواريد معقد فوفلي رنگي كه داراي قاعده بوده ديده‌اند» و در جاي ديگر گفته «اخوان رازي ياقوتي را كه بيش از سي‌وپنج مثقال وزن داشت و سلطان محمود آن را از بتخانۀ شهر ناهوره به غنيمت به دست آورده بود در خزانۀ سلطان ديده بودند. اين ياقوت در بتخانه بر بالاي سر بتي زرّين كه نود و پنج مثقال وزنش بود آويخته شده بود» و باز در موضع ديگر نقل كند «كه در اوقاتي كه سلطان شهيد مسعود در ري و زمين جبل بود اخوان رازي براي سلطان، ياقوت سرخ مستطيلي كه بر صورت شيري بود به هفت هزار دينار نيشابوري خريداري كردند».
بعضي عقيده دارند كه جبل نام همين ياقوت بوده است1.
نصر بن يعقوب دينوري: (متوفي بعد از سال 397)، وي در عهد خلافت قادر بالله خليفۀ عباسي و آل بويه شهرت يافت و كتابي به نام «تعبير قادري» به نام خليفه تأليف كرد. بيروني در كتاب جماهر نزديك به چهل مرتبه از او ياد كرده و از كتاب او استفاده نموده است و كتاب وي مسلماً يكي از مآخذ عمدۀ او در تأليف كتاب جماهر بوده است. در موضعي از او نقل كند كه «معزالدّوله احمد بن بويه ‌نگين الماسي كه سه مثقال وزن او بود به خدمت برادرش حسن ركن‌الدّوله به هديه فرستاد»2. خواجۀ طوسي هم در دو سه جا از «تنسوخ نامۀ ایلخانی» مطالبي از او نقل كرده، امّا روشن نيست كه مستقيماً و بي‌واسطه از كتاب او استفاده نموده يا از كتاب جماهر گرفته است.
عتاب جوهري: در زمان خلافت متوكّل‌ بالله خليفۀ عباسي به اوج شهرت خود رسيد و به دربار خلافت راه يافت. بيروني در كتاب «جماهر» از او چنين ياد كرده است كه «در روز عيد مهرجان بختيشوع طبيب، ملعقه (چمچه) زبرجدي كه به وزن هشت مثقال بود به متوكّل خليفه هديه كرد، خليفه از ديدن او اعجاب بسيار نمود و عتاب جوهري را بخواست تا آن را بها كند. وي از تقويم و بها كردن آن اظهار عجز نمود و از قيمت نمودن خودداري كرد و گفت چنين جواهري را نمي‌توانم بها تعيين كنم»1.
بيروني يكي از جواهرشناسان را بنام بشر بن شاذان ياد كرده است كه در ميان جواهرشناسان كسي به این نام شناخته نشد و محمد بن اسحاق معروف به ابن‌النديم در كتاب «الفهرست» از شخصي به نام محمّد بن شاذان جوهري ياد كرده و كتابي به اسم «كتاب الجواهر و اصنافه» به او نسبت داده و گويد «آن را براي معتضد خليفه ساخته است» چون پيشۀ هر دو جوهري و نام پدر هم شاذان است محتمل است كه نام بشر كه در كتاب «جماهر» آمده اشتباه باشد و وي همان محمد بن شاذان باشد.
يكي ديگر از جواهرشناساني كه بيروني در كتاب «جماهر» نام برده، خطيبي است. نام و نسب وي معلوم نشد. شارح و مصحّح «جماهر» احتمال داده است كه وي ابوالحسن علي ‌بن ابراهيم ‌بن نصرويه ‌بن سخنام سمرقندي خطيبي، متولد 365هـ .ق و متوفي 440 يا 441 هـ .ق باشد كه نامش در «الجواهر للمضيئه» (ج1، ص349) و «تاريخ بغداد» (ج11، ص342) و «انساب سمعاني» (ج5، ص168) آمده است.2

نگاهی به اهمّ کتب کانی شناسی:
بطور کلی کتاب هائی را که مسلمین دربارۀ مشخصات سنگ های معدنی نوشته اند به سه دسته تقسیم می شوند:
دستۀ اوّل آنهایی که فقط در کتابِ خود دربارۀ سنگ های معدنی و فلزات مطالبی نوشته اند.
دستۀ دوّم آنهایی که ضمن کتاب های تاریخ طبیعی و کیمیا و مطالب علمی دیگر سنگ های معدنی را هم مورد مطالعه قرار داده اند.
دستۀ سوّم کتاب هایی است که دربارۀ داروشناسی و طب تألیف شده و در آنها از بعضی سنگ های معدنی که خواص داروئی دارند نام برده شده است.
کتب دستۀ اوّل را نیز می توان به سه گروه تقسیم نمود:
اوّل آنهایی که فقط از سنگ های قیمتی و نیمه قیمتی نام برده اند مثل کتاب تیفاشی، جواهرنامۀ منسوب به خواجه نصیرالدین طوسی.
دوّم آنهایی که سنگ های قیمتی و نیمه قیمتی و سایر کانی ها در آنها مورد مطالعه قرار گرفته است؛ مثل: جواهرنامۀ سلطانی.
سوم آنهایی که علاوه بر مطالب مذکور در آنها از فلزات و آلیاژها بحث شده است؛ مثل: تنسوق نامۀ ایلخانی، الجماهر.
با استفاده از فهرست کتب خطی فارسی و عربی کتابخانه های مهم دنیا مثل کتابخانۀ ملی پاریس، کتابخانۀ برلن، کتابخانۀ «INDIA OFFICE»و کتابخانۀ موزۀ بریتانیا و غیره و همچنین با توجه به اشاراتی که در کتب و مجلات مختلف به کتب جواهر و معدن شناسی شده است، تاکنون چندین کتاب در این فن شناخته شده که به اهم آنها اشاره می شود. شاید کتاب های دیگری نیز نوشته شده باشد که در صورت زیر نام آنها نیامده باشد، ولی به هرحال می توان گفت تعداد این قبیل کتب زیاد نیستند:

1- خواص الاحجار و نقوشُهالِهِرمسِ الهَرامِسه: کتابخانۀ برلن نسخۀ خطی کتابت شده در سال 1000 هجری. دانشمندان اسلامی از سه هرمس اسم برده اند یکی هرمسی است که پیش از طوفان نوح می زیسته، دیگر هرمس الثانی که در موقع بنای شهر بابل زندگی می کرده و سومی هرمسی است که بعد از طوفان نوح در مصر زندگی می کرده. هرمس که معرب «HERON« است در حدود 133 قبل از میلاد می زیسته و مدیر مدرسۀ فنی و مهندسی اسکندریه بوده و بیشتر به کارهای مکانیک اشتغال داشته و در جایی کتابی دربارۀ سنگ ها به او نسبت داده نشده است. شاید هم این کتاب مثل کتاب منسوب به ارسطو اشتباهاً به هرمس نسبت داده شده باشد چه از قرن سوم بعد از میلاد به بعد تعداد زیادی از کتاب هایی که دربارۀ ادبیات و یا علوم در مصر نوشته شده به نام هرمس یکی از خدایان مصری نسبت داده شده و خیلی از صنایع را نیز به او نسبت داده و آنها را هنرهای هرمسی    نامیده اند.
2- کتاب الاَحجار ارسطو ترجمۀ لوقا بن سراپیون: این کتاب ظاهراً در اواخر قرن دوم هجری از سریانی به عربی ترجمه شده است و تصور نمی رود این کتاب متعلق به ارسطو باشد. ترجمۀ عربی و آلمانی کتاب لوقا به چاپ رسیده و یک نسخۀ کتاب خطی به نام «المعادن» در کتابخانۀ برلن وجود دارد که مؤلّف آن را ارسطو نوشته اند. معلوم نیست این همان کتاب لوقا است یا کتابی دیگر است.
3- عِللُ المَعادن لِجابر بن حَیّان الطرسوسی (یا الطوسی): نویسندۀ این کتاب در سال 161 هجری فوت شده و مرحوم محمدعلی تربیت در مقاله ای که در مجلۀ مهر نوشته نسخۀ خطی این کتاب را جزو کتاب های کتابخانۀ شخصی خود نام برده است. جابر بن حیّان اوّلین شیمی دان بزرگ اسلامی است. دربارۀ ملیت او اختلاف است بعضی او را عرب و برخی ایرانی و اهل خراسان دانسته اند (مثل ابن ندیم در الفهرست) ادوارد براون در کتاب تاریخ ادبی ایران نوشته که او شاگرد حضرت امام جعفرصادق بوده است. جابر در علم کیمیا متخصص بود و تقریباً معلم این علم شناخته شده است. در کتب جواهر کمتر از او به عنوان معدن شناس نام برده شده. بعضی در مبحث فلزات و آلیاژها از او نام برده اند.
4- کتاب مَنافع الاَحجار: تألیف عطارد بن محمد حاسب، نویسندۀ این کتاب بابلی (بابل عراق) یا بغدادی بوده و در سال 206 هجری فوت شده است. در فهرست کتب کتابخانه های خارجی غیر از پاریس از کتاب این شخص نامی نیست فقط در فهرست کتب خطی کتابخانۀ پاریس از این کتاب نام برده شده است.
5- چند کتاب از یعقوب بن اسحاق کندی دربارۀ معادن و سنگ های معدنی نام برده اند. از این قرار: رسالة فی انواع الجواهر، رسالۀ فی لغت الجواهر و معادنها، رسالة فی انواع الجواهر ثمینه و غیرها. از یعقوب پسر اسحاق کندی که در سال 251 هجری فوت شده در الجماهر به دفعات نقل قول گردیده، ولی در فهرست کتابخانه ها نام کتب او دیده نشد.
6- خواصُّ الاَحجار: تألیف حنین بن اسحاق متوفی در 261 هجری، نسخۀ این کتاب در کتابخانۀ ملی پاریس موجود است. حنین از عیسویان حیره در سال 194 هجری متولد شده، زبان یونانی را می دانسته است، کتب طبی بقراط و جالینوس را به عربی ترجمه کرده و همچنین کتب دیگری از سایر دانشمندان یونانی مثل ارسطو ترجمه نموده است. غیر از کتاب خواص الاحجار، حنین کتاب دیگری هم در داروشناسی دارد به نام کتاب الادویة المفردة.
7- رسالۀ فی الاحجار ابن الجزّار القیروانی(یا کتاب جواهرالاحجار لحکیم بن الجزار): این کتاب در قرن چهارم هجری نوشته شده است. نام مؤلّف احمد بن ابراهیم بن ابی خالد معروف به ابن الجزار قیروانی است. این شخص بطوری که از کتاب معجم المؤلّفین تألیف عمر رضا کحاله معلوم می گردد، کتابی هم دربارۀ ادویۀ مفرده (داروها) نوشته است. ابن الجزار در 395 هجری فوت شده است.
8- الجماهر فی معرفۀ الجواهر: تألیف ابوریحان بیرونی متوفی به سال 430 هجری از این کتاب نسخ متعددی در کتابخانه های مختلف وجود دارد و اخیراً توسط مرکز پژوهشی میراث مکتوب به تصحیح یوسف الهادی به چاپ رسیده است.
9- جواهرنامۀ نظامی: در سال 592 هجری تألیف شده است و اخیرا توسط استاد ایرج افشار تصحیح و در سلسله آثار میراث مکتوب به چاپ رسیده است .
10- کتاب الجواهر لابی البرکات البغدادی: این کتاب در قرن ششم هجری نوشته شده است.
11- چندین کتاب به نام های: کتاب الاحجار، کتاب جواهر الاحجار، کتاب ریاضۀ الافکار فی خواص الجواهر و الاحجار، کتاب الالمضیۀ فی خواص الجواهر و الاحجار المکوکیۀ، کتاب ازهار الافکار فی جواهر الاحجار در  کتابخانه های برلن، پاریس وجود دارد که مؤلّف همۀ آنها شهاب الدین احمد بن یوسف التیفاشی متوفی به سال 651 هجری است. تیفاشی کتاب خود را در سال 640 هجری نوشته است. کتاب تیفاشی 24 فصل دارد و در هر کدام از یک ماده نام برده است. این کتاب در سال 1854 در «JOURNAL ASIATIQUE» سری ششم به وسیلۀ «CLEMENT MULLET» به فرانسه ترجمه شده است.
12- تنسوق نامۀ (تنسوخ نامۀ ایلخانی): تألیف خواجه نصیرالدین طوسی متوفی به سال 672 هجری. این کتاب به فارسی نوشته شده و از آن چند نسخۀ خطی در کتابخانه های مجلس و دانشکدۀ حقوق وجود دارد. در این کتاب از 71 سنگ معدنی، فلز، آلیاژ نام برده شده و دربارۀ آنها توضیحات کافی داده شده است.این اثر ارزشمند توسط مرحوم استاد مدرس رضوی به چاپ رسیده است.
13- خواص الاحجار من الیواقیت و الجواهر: تألیف عزالدین ابراهیم ابن محمد السویدی متوفی به سال 690 هجری. از این کتاب نسخه ای خطی در کتابخانۀ برلن موجود است.
14- کَنزالتجار فی معرفۀ الاحجار: تألیف بیلک قبچاقی در سال 681 هجری نوشته شده و نسخه ای به خط مؤلّف در کتابخانۀ ملی پاریس موجود است. در این کتاب از 76 سنگ معدنی اسم برده شده است.
15- عرایس الجَواهر و اَطائب النّفائس: تألیف ابوالقاسم عبدالله کاشانی در سال 700 هجری نوشته شده. این کتاب به کوشش آقای ایرج افشار در تهران به چاپ رسیده است.
16- نُخَبِ الذّخائر فی احوال الجواهر: تألیف شمس الدین محمد بن ابراهیم بن ساعد الانصاری (ابن الاکفانی) متوفی به سال 749 هجری. از این کتاب نسخۀ خطی در کتابخانۀ برلن موجود است.
17- المقاصدالسَّنیۀ فی معرفۀ الاجسام المعدنیۀ: تألیف تقی الدین مقریزی متوفی به سال 845 هجری نسخۀ خطی از این کتاب در کتابخانۀ برلن موجود است.
18- دُرَرُ الانوار فی اَسرار الاحجار: تألیف شیخ عیسی مرجوشی. این کتاب در قرن نهم هجری نوشته شده و یک نسخه از آن در کتابخانۀ خدیوی مصر موجود است.
19- جواهرنامه: منسوب به خواجه نصیرالدین طوسی، این کتاب به کوشش آقای تقی بینش در مجلۀ فرهنگ ایران زمین به چاپ رسیده و انتساب آن به نصیرالدین طوسی درست نیست؛ زیرا در آن از شاهرخ تیموری صحبت شده است. تألیف این کتاب احتمال دارد در قرن نهم هجری در دورۀ سلطنت شاهرخ تیموری باشد.
20- جواهرنامۀ سلطانی: تألیف محمّد بن منصور دشتکی. این کتاب را مؤلّف برای ازون حسن نوشته است، و به این ترتیب تألیف این کتاب بایستی قبل از سال 883 هجری باشد. از این کتاب چند نسخۀ خطی در کتابخانۀ مجلس و     نسخه ای در کتابخانۀ دانشکدۀ حقوق موجود است. این کتاب نیز به وسیلۀ آقای دکتر ستوده در مجلۀ فرهنگ ایران زمین به چاپ رسیده است.
21- المقالۀ الیاقوتیه فی انواع الجواهر: تألیف جلال الدین سیوطی متوفی به سال 911 هجری.
22- جواهرنامۀ محمد بن مبارک شاه قزوینی: مربوط به قرن دهم هجری است.
23- تحلیۀُ البصائر لتمشیۀ علی الجواهر: تألیف شیخ احمد الشفاوی متوفی به سال 1025 یا 1028 هجری از این کتاب یک نسخه در کتابخانۀ برلن موجود است.
24- سر الاسرار فی معرفۀ الجواهر و الاحجار: مؤلّف معلوم نیست ولی کتاب مربوط به قرن دهم هجری است. از این کتاب یک نسخۀ خطی در کتابخانۀ ملی پاریس موجود است.

غیر از کتاب های فوق چند کتاب دربارۀ سنگ های معدنی نوشته شده که مؤلّف و تاریخ تألیف آنها روشن نیست بعضی از آنها عبارتند از:
1- جواهر الاسرار فی معارف الاحجار: یک نسخه در کتابخانۀ برلن موجود است.
2- عیون الحقایق فی المعارف الجریه من التجارات و صفۀ الیشب و اللازورد و اللعل و الیاقوت: از این کتاب هم یک نسخه در کتابخانۀ برلن موجود است.
3- از کتابی به نام منتخب جواهرنامه در فهرست «INDIA OFFICE»نام برده شده بدون اینکه از مؤلّف و تاریخ تألیف ذکری شده باشد در این کتاب پانزده جواهر مورد بحث قرار گرفته است. از اسامی جواهراتی که نام برده شده می توان آن را نظیر جواهرنامۀ منسوب به خواجه نصیرالدین طوسی دانست. در جواهرنامۀ منسوب به خواجه نصیر از دوازده سنگ معدنی نام برده شده ولی در این کتاب علاوه بر آنها از بلور، مغناطیس و دهنه هم یاد شده است. به هرحال امکان دارد این نسخه همان جواهرنامۀ منسوب به خواجه نصیر و یا اقتباس از آن باشد.
4- فی ذکر الاحجار و خواصها و معرفۀ منافعها: یک نسخه در کتابخانۀ برلن موجود است، تاریخ تألیف و نام مؤلّف معلوم نیست.
5- مقادیرالجواهر: تألیف ابوالعباس احمد الرسام الحموی. یک نسخه در کتابخانۀ برلن موجود است.متأسفانه معلوم نگردید تاریخ تألیف این کتاب چه موقع بوده است. در کشف الظنون فقط نام کتاب و نام مؤلّف نوشته شده، بروکلمان هم اشاره ای به آن ننموده است.1

آثار مهم فارسی و عربی دربارۀ جواهر و معدنیات، اعم از خطّی و چاپی به نقل از استاد ایرج افشار1:

(د: درگذشته-ق:قرن)
ردیف    زمان تألیف    عنوان    مؤلّف    زبان    سال چاپ    مأخذ
1        خواص الاحجار و نقوشها    هرمس الهرامسه    عربی        Beriln 6216
2    ق2    علل المعادن    جابربن حیان    عربی        SezginIV,266
3    د: 243    الجواهر و صفاتها    یحیی بن ماسویه    عربی    1976    
4    د:256    أنواع الجواهر (کتاب الاحجار)    یعقوب اسحاق کندی    عربی        طبقات الاطباء و ششن 707
5    ق3    کتاب الاحجار أرسطاطالیس    لوقا بن سرابیون    عربی    1912    
6    د:264    خواص الأحجار    حنین بن اسحاق    عربی        تربیت و BN
7    د:334    الجوهرتین العتیقتین المائعتین من الصفرا و البیضاء    ابومحمدحسن الهمدانی    عربی    1968Toll  و1987جاسر    
8    385    کتاب الأحجار    صاحب بن العباد    عربی        شِشِن 533
9    ح400    رساله فی الأحجار    ابن جزّار قیروانی    عربی        تیفاشی
10    د:440    الجماهرفی الجواهر    ابوریحان بیرونی    عربی    Krenkiv  1933والهادی 1997    
11    د:440    نزهه النفوس و الأفکار فی خواص الموالید الثلاثه: المعادن و النبات والجماد    ابوریحان بیرونی    عربی        Bodleian
12    514    زیاده علی کتاب الأحجار للصاحب بن العباد    ابن القطاع السعدی    عربی        ششن 134
13    592    جواهرنامۀ نظامی    محمدبن ابی البرکات الجوهری النیسابوری    فارسی        پنج نسخۀ خطّی
14    595    تفسیر منافع الأحجار لأرسطاطالیس    محمدبن عبدالملک (شاید ابن زهر اشبیلی)            شِشِن 741
15    595    کنزالتجار فی معرفه الأحجار    بیک بن محمد قبچاقی    عربی        بروکلمن 1/652 و ذیل آن1/904
16    651    ازهارالأفکار فی جواهر الأخبار    شهاب الدین احمد تیفاشی    عربی    متن1977 ترجمه1998    ترجمۀ فارسی Iwanov 1616
17    663    تنسوخ نامۀ ایلخانی    نصیرالدین طوسی    فارسی    مدرس رضوی1348    
18        تنکسوق نامۀ ایلخانی    نظامی    فارسی        بنگال-ایوانف 1615
19    690    خواص الأحجار من الیواقیت والجواهر    عزالدین ابراهیم سویدی    عربی        تربیت و Berlin
20    ق7(؟)    الباهرفی أحوال الجواهر        عربی        کشف الظنون و ششن 84
21    700    احجار و جماهر هرمس    برای قتلغ ترکان قراختائی(کرمانی)    فارسی        مرکزی دانشگاه تهران1/1354
22    700    عرایس الجواهر و نفایس الأطایب    ابوالقاسم کاشانی مورخ    فارسی    ایرج افشار 1345    
23    749    نخب(نخبه) الذخائر فی أحوال الجواهر    محمدبن ابراهیم بن ساعدابن الاکفانی بخاری    عربی    مجله المشرق 1939    
24    ق8    الجواهر و الأحجار    منسوب به عطارد            شِشِن و BN596
25    ق8    رساله فی الأحجار    شمس الدین محمدالدمشقی الغسانی    عربی        شِشِن 522
26    د:845    المقاصدالسنیه فی معرفۀ الأجسام المعدنیه    تقی الدین المقریزی    عربی        تربیت
27    886    جواهرنامۀ سلطانی    غیاث الدین منصوردشتکی    فارسی        سپهسالار 332
28    ق9    دُرّالأنوار فی أسرارالأحجار    عیسی رومی مرجوشی    عربی        خدیویه و تربیت
29    ق9    ]جواهرنامه[    زین الدین محمدجامی    فارسی        مرکزی دانشگاه تهران 3068
30    د:911    المقاله الیاقوتیه فی انواع الجواهر    جلال الدین السیوطی    عربی        تربیت
31    بعد از915    معدن النوادر فی معرفۀ الجواهر    علاءبن حسین البیهقی    عربی    1985    
32    بعد از935    جواهرنامۀ همایونی    محمدبن اشرف حسینی    فارسی        دیده شده
33    ق10    جواهرنامه    شاه مبارک بن مبارکشاه قزوینی    فارسی        تربیت
34    ق11(ظ)    جواهرنامه(ترجمه از عربی)    (منسوب به افلاطون)    فارسی        ملک 2596
35    د:1025    تحلیۀ البصائر للتمشیۀ علی الجواهر    احمد شناوری    عربی        تربیت
36    (؟)    نزهه الأبصار فی خواص الأحجار        عربی        ششن 921
37    (؟)    جواهرنامۀ منظوم    رشید عباسی    فارسی        ملک 5266
38    (؟)    منتخب جواهرنامۀ اصل        فارسی    1343    فرهنگ ایران زمین
39    قرن13    بدایع الأفکار فی صنایع الأحجار    هادی بن مهدی اصفهانی    فارسی        مرعشی 28:ص591


حال بعد از ذکر نام و مختصر احوال این بزرگان و کتب مشهور و پرآوازه در این فن، برخی رسائل و مقالات مختصری هم در این فن نگاشته شده است که برخی از آنها از مؤلّفانی ناشناخته اند. ذیلاً به معرفی یکی از این آثار ارزنده که در حیطۀ تاریخ علوم و فنون و میراث کهن فرهنگی و علمی ما حائز اهمیت می تواند باشد، می پردازیم:

جواهرنامه (از مولفی ناسناخته):
غیر از کتب و رسائل موجود دربارۀ احجار و معدنیات تا قرن یازدهم هجری که استاد ایرج افشار در مقدمۀ ارزنده ای که بر کتاب «جواهرنامۀ نظامی» نگاشته اند، طی جدول کتاب شناسیانه ای که به بیست و شش متن عربی و ده متن فارسی اشاره فرموده اند1، رسالۀ فارسی دیگری نیز در ضمن یک جُنگ یا مجموعه ای که شامل منتخبی از آثار نظم و نثر فارسی تا قرن یازدهم هجری است و بیشتر آن به خط شاعری متخلّص به «شگون» است و شاید گردآورندۀ جنگ همو باشد، موجود است.
این مجموعه به خط نستعلیق کتابت خوش و شکسته نستعلیق مختلف چلیپا به رقم «شگون» و «درویش علی خادم حایری» به تاریخ تحریر 1096هجری قمری به شکل بیاض می باشد.
چهارمین رسالۀ این جنگ که صفحات 61 تا 80 آن را شامل می شود، جواهرنامه ای است در بیست صفحه که مؤلّف آن مشخص نیست. تا جایی که کوشیدیم، معلوم شد که از این رساله تنها یک نسخۀ خطّی موجود است و آن هم در ضمن جنگ مذکور، به شمارۀ 2328 در کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی نگهداری می شود.
در مقدمۀ این رساله از چهار باب سخن رفته است. امّا فقط باب اوّل -آن هم به صورت ناقص- از این رساله موجود است. در فهرستی که مؤلّف بر باب اوّل نگاشته، از چهل و یک سنگ یاد کرده؛ امّا در متن فقط ذکر سی وشش سنگ آمده است.
باب دوم که در فهرست رساله یاد شده، در دیگر تنگسوق هاست که به ده جنس اشاره شده است؛ امّا متن فاقد توضیحات مربوط به آن است.
باب سیم در معجون های نفیس یا بد که در هشت جنس ذکر شده؛ امّا همچنین متن فاقد مطالب مربوط به این موارد است.
و باب چهارم نیز در گوهرهای گداختنی بوده که یازده چیز آورده شده؛ نیز همچون دو باب گذشته مطالب آن در متن نسخه پیدا نیست.
مؤلّف در نهایت جمع احجار و معدنیات و غیره را هفتاد چیز دانسته و سپس به شرح هریک آغازیده که –همچنان که ذکر شد- در نسخۀ موجود فقط به تفصیل سی وشش مورد از سنگ های مذکور در باب اوّل پرداخته شده است.
در ترتیب فیزیکی صفحات نسخه جابه جایی صورت گرفته و چند صفحه جایشان عوض شده است.
گویا یک برگ نیز بعد از صفحۀ 8 رساله از نسخه فوت شده و مطالبی راجع به انجام مبحث «مروارید» و آغاز مبحث «یاقوت» از رساله افتاده است.
در مقایسۀ اجمالی این رساله، با «تنسوخ نامۀ ایلخانی» خواجه نصیرالدین طوسی دریافتیم که اثر حاضر با وجود تشابهات عینی در خیلی از موارد –صرف نظر از شیوۀ جمله بندی و ترتیب مدخل ها که متفاوت است- به یقین خلاصه یا  بازنویسی یی از کتاب خواجۀ طوسی باشد. مؤلّف یا محرّر بی آن که اشاره ای به نام خواجه یا کتاب وی نماید، آزادانه مطالب خواجه را باز پرداخته و به تلخیص، با به هم زدن ترتیب ابواب کتاب خواجه، بخش جواهرات و سنگ های کانی از کتاب خواجه را آورده است.
در جدول مقایسه ای که از ابواب و مدخل های «تنسوخ نامۀ ایلخانی» و رسالۀ حاضر ترتیب داده ایم، به خوبی تفاوت ترتیب ابواب و تلخیص آنها مشخص می شود. شماره های سمت راست جدول ترتیب ابواب «تنسوخ نامه» و شماره های سمت چپ نشانگر ترتیب و نحوۀ گزینش صاحب رساله است:

ترتیب    فهرست ابواب «تنسوخ نامۀ ایلخانی»    ترتیب ابواب «جواهرنامه»
1    یاقوت    2
2    زمرّد    3
3    الماس    4
4    لعل    5
5    فیروزه    6
6    بیجاده    7
7    مروارید    1
8    عقیق    12
9    لاجورد    14
10    دهنه (دهنج)    11
11    یشب    15
12    جمس    -
13    بلور    16
14    جزع    13
15    بُسَّد    8
16    پادزهر    9
17    مقناطیس    10
18    سنگی که زر را جذب کند    -
19    حجر الحلق    -
20    حجر الظفر (غروی)    23
21    حجر گاویس    -
22    حجرالتیس    -
23    خر مهره    -
24    مهرۀ مار    -
25    حجر خمار    -
26    حجر یرقان    35
27    حجر عقاب    36
28    حجر باغض الخل    -
29    سنباده    22
30    مینا    17
31    آلات چینی (سنگ چینی)    19
32    مرقشیثا    25
33    مغنیسیا    26
34    کهربا    20
35    سندروس    21
36    حجر الحی (الحیۀ)    29
37    سنگ زیت    32
38    حجر الیهود    28
39    حجر چینی (حبشی)    31
40    حجر الدّم    33
41    حجر القمر    34
42    حجر کرکی    -
43    حجر ضد    -
44    حجر اللبنی    -
45    حجر القبور    -
46    حجر البرد    -
47    حجر موش    -
48    حجر باران    -
49    حجر نیلوفر    -
50    حجر مثقالی    -
51    سرطان بحری    -
52    ارنب بحری    -
53    حجر نوم    -
54    حجر ضدّ نوم    -
55    حجر طلق    -
56    حجر رخام    -
57    حجر توتیا    -
58    حجر اثمد (سنگ سرمه)    27
59    شادنج    (حجرالدّم را با آن یکی دانسته)
60    زرنیخ    -
61    بورق    -
62    شبّ    -
63    حجر زاج    -
64    نوشادر    -
65    -    حجر ارمنی-30
66    -    آبگینۀ فرعونی-18
67    -    شبه-24

سه مورد آخر، مدخل هایی است که در «تنسوخ نامه» یافت نشد.
در بسیاری از موارد هم، مؤلّف رساله چه بسا مطالبی از خود آورده که در کتاب خواجه به چشم نمی خورد. گویا وی، خود «جوهری» بوده و تجربیات و  یافته ها و شنوده های خود را به آنچه از کتاب خواجه نقل کرده، افزوده است.
مؤلّف در هیچ جای رساله به تلخیص بودن اثر خود از کتاب خواجه اشاره نکرده است. در مواردی اندک بعینه، کلام خواجه را ذکر کرده، امّا در بسیاری جاها، خود به جمله سازی پرداخته و با الهام از کلام خواجه، سیاق گفتار را از جنبۀ لفظی عوض نموده است. در بعضی جاها –چنان که ذکر شد- مشاهده می شود که وی به کلام خواجه بسنده نکرده و خود مطالب بسیاری به کتاب افزوده است که در «تنسوخ نامۀ ایلخانی» به چشم نمی خورد؛ و این خود مهمترین جنبۀ با اهمیّت بودن رسالۀ حاضر است.
 

منابع و مآخذ

1 – تنسوخ نامۀ ایلخانی، خواجه نصیرالدین طوسی، با مقدمه و تعلیقات مدرّس رضوی، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، چ1، 1348.
2 – الجماهر فی الجواهر، ابوریحان محمد بن احمد بیرونی، تحقیق یوسف الهادی، تهران، میراث مکتوب، چ1، 1374.
3 – جواهرنامۀ نظامی، محمد بن ابی البرکات جوهری نیشابوری، به کوشش ایرج افشار و با همکاری محمدرسول دریاگشت، تهران، میراث مکتوب، چ1، 1383.
4 – فرهنگ فارسی، دکتر محمد معین، تهران، امیرکبیر، 1365.(دورۀ 6جلدی)
5 – فهرست کتب خطی کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی، ج8 ، تهران، کتابخانۀ مجلس.
6 – کانی شناسی در ایران قدیم، مهندس محمد زاوش، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، چ1، 1348.
7 – لغت نامه، علی اکبر دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، 1375.( دورۀ جدید 15جلدی)