نورالعيون
نورالعيون ابوروح جرجانی، كهنترين اثر فارسي در چشمپزشكي
زهرا ابراهيماوغلي خياوي[1]
نورالعيون، تاليف: ابوروح محمد بن منصور بن ابي عبدالله جرجاني يماني (زرين دست)، سده پنجم هجري، مقدمه و تصحيح يوسف بيگباباپور، زير نظر مهدي محقق، تهران، ميراث مكتوب و سفير اردهال، 1391ش. پنجاه + 784 + 7ص. وزيري با جلد سخت، قيمت 42000 تومان.
نخستين اثر موجود در زمينۀ چشم پزشكی كه به زبان فارسی نوشته شده است، توسط يك پزشك ايرانی به نام ابو روح محمد (محمد ربيع) بن منصور بن ابي عبدالله جرجانی يمانی، مشهور به «زرّين دست» است. نام كتاب « نورالعيون » است و در سال 480 هجری قمری به پايان رسيده و به نام سلطان ملكشاه سلجوقی كه بين سالهای 465 تا 485 هجری سلطنت میكرد، اهدا شده است. طرز تنظيم مطالب اين كتاب مثل «تذكرة الكحّالين» علی بن عيسی است، ولی وجه امتياز آن يك فصل (مقالت هفتم) است كه از روشهای مختلف جرّاحی چشم گفتگو میكند. دربارة نويسنده كتاب اطلاع چنداني در دست نيست. طبق آنچه مصحح كتاب در مقدمه آورده، لقبش «زرّين دست» و «معالج» بوده است. ايرانيالاصل و اهل جرجان بوده. پدر و فرزندش نيز به حرفة پزشكي مشغول بودند –چنانكه مؤلف خود بدان اشاره كرده است؛ و جرجاني كتاب را همچون حنين براي آموزش فرزندش و به صورت سوال و جواب ترتيب داده است. او كتاب ديگري در جراحي داشته كه از بين رفته است. كتاب به ملكشاه سلجوقي در سال 480 هجري تقديم شده و اصلاً بنا به دستور ملكشاه نوشته شده است. جرجاني كتاب را به فارسي نوشته تا بر همگان مورد استفاده باشد. اين كتاب جامع تمامي يافتههاي دانشمندان اين حرفه تا قرن پنجم است و شالودة دانش پيشينيان در اين دانش.(رك: مقدمه نورالعيون، ص. بيست – بيست و دو) متن كتاب مزبور به ده مقالت تقسيم گرديده و نویسنده طی اين مقالات، ابتدا ساختمان و تشريح چشم را شرح داده و سپس به توضيح بيماريهای چشم پرداخته است و يك مقالت دربارۀ بيماريهايی است كه قابل رؤيت هستند و يك مقالت هم دربارۀ بيماريهايی است كه قابل رؤيت نمیباشند، آن گاه دو فصل را به جنبه های ديگر بيماريهای چشم اختصاص داده و اين بار بيماريها را به دو دستۀ قابل علاج و غير قابل علاج تقسيم نموده است. با مقالت ششم كتاب توضيحات مربوط به درمان شروع میگردد و فصل بعد از آن (مقالت هفتم) كه خود از سی سؤال و جواب تشكيل گرديده است، منحصراً به جراحی چشم اختصاص داده شده است. مقالت هشتم دربارۀ انواع كوری ها و حیله گریهای کحّالان دروغینی که با معالجات نادرستی باعث کوری یا ازدیاد درد در چشم بیمار میشوند، میباشد؛ و بالاخره در دو فصل آخر از انواع داروهايی كه در چشم پزشكی به كار برده میشوند، اسم برده شده است. فصل دهم در داروهای مركّب چشم و در بيست و يك باب نگاشته شده است. با وجود آنكه نويسندۀ متذكّر شده است كه در تأليف كتاب خود از «العشر مقالات فی العين» حنين استفاده كرده است، قسمت اعظم مطالب آن بديع و بیسابقه میباشد و مطالب بسياری در آن ذكر شده است كه در كتاب حنين اصلاً وجود ندارد، از جمله مقالت هفتم كتاب كه در نوع خود بی نظير و تازه و بديع میباشد. در اين مقالت، كه همچون مقالت ديگر كتاب به صورت سؤال و جواب طرح ريزی شده ، جرجانی شيوههای جراحی (دستكاری) انواع بيماريها را مطرح میكند كه شامل سی سؤال و سی جواب است. جرجانی در اين بخش ابتدا به شيوۀ جراحی عارضۀ « جَرَب » پرداخته و اوّلين پيشنهادی كه میكند اين است كه اوّل به فصد كردن و تنقيه تن و سر بايد علاج نمود و اگر علاج نپذيرفت «خادمان را بفرمای تا دستهای بيمار بگيرند و نگاه دارند و سر بيمار نگاه دارند ، پس ميل كاوبور بر بالای جفن نه و بفشار و مژه را بر دست چپ بگير بر بالای ميل و پس جفن را باز گردان ... پس نهان نيش را برگير بر دست راست ...و حك كردن گير ... آن گاه دست باز دار به آهستگی اندك اندك تا جفن بر جای خود شود ...» و آخرين و مؤثرترين مرحلۀ آن را داغ كردن میداند . ديگر عارضه ای كه جرجانی روش جرّاحی آن را مطرح كرده است، عارضۀ «بَرَد» است. اين عارضه كه برخی آن را به غلط «پرده» خواندهاند ، غدۀ بسيار كوچكی است كه در ميان دولايۀ پلك می رويد و شبيه به تگرگ ( بَرَد) است. تنها ابداعی كه جرجانی در جرّاحی اين عارضه دارد ، اختراع كفچه ای است كه خود وی ساخته بود و بدان اشاره دارد كه «... جفن را نگاه دارد تا باز گردد ، آن گاه بر پهنا به مبضع بشكافد و بدان كفچه كه از جهت بَرَد ساخته ام ، بَرَد را بيرون كند ...» . منظور از «مبضع» (Scalpel ) نيشتری است كه در موقع رگ زدن ( فصد ) از آن استفاده ميكردند و به نسبت امراض و كاربردهای خاص آن، اشكال گوناگونی داشته است كه مرسومترين شكل آن چنين بوده است: دربارۀ «كفچه»ای كه جرجانی در اين مقالت بدان اشاره كرده، ظاهراً در آثار همطراز ديگر نشاني يافت نشده است، شايد اين «كفچه» چاقوی سر پهن كوچكي بوده كه گودی نسبتاً كمی نيز داشته و احتمالاً چيزی شبيه به اين: كه جرجانی در علاج عارضۀ « تحجّر » نيز بدان اشاره كرده، گويد : « ... بشكاف پوست را و قعرش چندان كن كه به تحجّر برسد ... و پس به سر كفچه بيفشار تا تحجّر بيرون جهد». به نظر جرجانی شعيره كه ورمی است كه در چشم حادث می شود ، نيازی به جراحی ندارد، «از برای آنكه شعيره ورم است و زود تحليل شود و به ذات خود بگشايد»، اما جالب اينجاست كه در صورت تحليل نيافتن با مقراض (قيچی) مخصوص آن را ميبريدند كه ظاهراً چنين بوده است: و كاربردهای ديگری هم در جراحی های مختلف چشم، از جمله در «پلك پردازی» داشته است. مادۀ ضدّ عفونی كنندهای كه بيشتر در بين اطبّا رواج داشت، نمك يا آب نمك بوده است. جرجانی نمك را بهترين مادۀ ضدعفونی كننده و عامل جذب رطوبات بر جای مانده از اورام و غيره می داند، و اين مطلبی است كه در آثار اغلب اطبايی كه به جراحی پرداختهاند، ديده ميشود . مطلب قابل توجه ديگر در اين كتاب، روش جراحی لزق است. جرجانی به طرز بسيار ماهرانهای نكته به نكته بدان پرداخته و از ابزارهايی سخن میگويد كه مخصوص اين كار هستند ، از جمله : مِهَتّ (لزقگشای)، مقراض (قيچی جرّاحی)، سكّين لزق، ميل لزق، كه در كتاب «شيزری» با عنوان « نهاية الرتبة فی طلب الحسبة» به اين ابزارها اشاره شده است. روشی كه جرجانی در جراحی لزق ( به گونهای كه قرنیه از جفن گشاده باشد) مطرح كرده حايز اهميت است. وی سوراخی از رو طرف چشم ايجاد میكرد و ميلی كه جهت اين كار ساخته بود از لحاظ ( گوشۀ بيرونی چشم ) وارد میكرد و از ماق (گوشۀ درونی چشم) بيرون میآورد، سپس گفته: «چون داند كه از زير گشاده است . پس به نيش سر پهن جفن ها را باز برد و جدا كند و اگر ميل با داس ( لبه تيز ) باشد همواره به رفق بكشد تا بريده شود ... اما بايد كه قرنی را هيچ رنج نرسد ». گونۀ بسيار حادّی از لزق نيز بوده كه ملتحم و قرنی را فرا می گرفت و موجب بسته شدن هر دو پلك به هم می شد . جرجانی در جرّاحی اين گونه از لزق ، از چنگكها يا قلابهای مخصوصی استفاده می كرد كه به اصطلاح « صنّاره » ناميده می شوند . اين صنّاره ها از گوشه های پلك های زيرين آويخته می شد تا به مرور آن را پايين بكشد ، رفته رفته شكافی نيز در ميان پلكها ايجاد می كردند تا چسبندگی آنها زايل شود: «اوّل جفن ها را باز برد از يكديگر ، چنان كه آسيب به قرنی نيايد و چون جفن بريده شد ، آن گه صنّاره ها در كناره های جفن آويزد و پاره پاره به رفق میگشايند تا همه گشاده شود»، و باز بعد از عمل جراحی «آب زيره» و «نمك» را جهت ضد عفونی تجويز میكند. در آثار دورۀ اسلامی محوریت دوربینی و نزدیکبینی، «روح باصره» بود که توسط مجرای توخالی (عصب مجوّف) خلف چشم به دِماغ (مغز) میرسید و از آنجا دوباره به چشم بازمیگشت. چهار عامل اصلی بود که سبب دوربینی و نزدیکبینی میشد: غلظت بیش از حدّ روح باصره، لطافت و صافی بیش از حدّ آن، کم شدن و سپس زیاد شدن آن. در سؤال بیست و چهارم به بعد از مقالت سوم کتاب نورالعیون، بحثی راجع به دور بینی و نزدیک بینی و علل آن آمده است. وی به تبع آنچه در آثار ترجمۀ حنین که در اصل از جالینوس است، آمده، هشت علّت روح باصره را در ضمن تصویری بسیار ابتدایی بیان داشته و با توجه به غلظت و لطافت یا اندکی و بسیاری روح باصره، دوربینی و نزدیکبینی را توجیه میکند: جرجانی سپس سؤالی مطرح میکند (مقالت سوم، سؤال بیست و پنجم) که سبب اینکه کسی از دور نیک بیند و از نزدیک نبیند، چیست؟ و جوابی که میدهد چنین است: «سبب آن باشد که روح باصره بسیار باشد، امّا غلیظ باشد و سبب بسیاری روح از قوّت و بسیاری روحنفسانی باشد؛ و سبب غلظ روح از رطوبتی باشد غلیظ یا بخاری غلیظ که آمیخته گردد با روح باصره؛ و نیز باشد که به ذاتش غلیظ باشد». همچنین در جواب این سؤال (سؤال بیست و ششم) که از چه سبب کسی از نزدیک نیک بیند و از دور نتواند دید، میگوید: «روح باصره اندکی باشد و صافی باشد، به سبب اندکیاش لابدّ ضعیف باشد، به دور نتواند رسید و از دور نبیند و به سبب آنکه صافی باشد، هر چند که اندکی باشد، چیزی که نزدیک بود، لابدّ نیک بیند و قبول تواند کرد». سپس سؤالی که مطرح میکند (سؤال بیست و هفتم)، این است که چه سبب باشد که کسی چیزی خُرد را نیک بیند و چیزی بزرگ را نتواند دید، و جواب میدهد: «این مسئله هم بر این قیاس است که کسی از نزدیک نیک بیند و از دور نبیند، و سبب این هم آن است که روح اندک باشد و صافی، و لابدّ ثقب عنبی چندان که نور است، باز شود، چون ثقبه اندک باز شود، خُرد را بتواند دید، امّا بزرگ را قبول نتواند کرد». و در جواب این مسئله (سؤال بیست و هشتم) که کسی چیزی بزرگ را نیک بیند و خُرد را نتواند دید، میگوید: «چون روح بسیار باشد، و غلیظ باشد، به غلظ چیز خُرد را ادراک نتواند کرد، امّا چیز بزرگ را بسیار قبول نکند و نبیند، و نیز میافتد که چون این روح تر باشد، همین حال بیند؛ و اگر رطوبت جلیدی خُردتر باشد و اندک، همین حال بیند؛ از برای آن که روح بیرون بود از غیر مجرای طبیعی». و سپس چندین سؤال در نیک دیدن از دور و نزدیک و بالا نگریستن و زیر نگریستن و غیره را مطرح میکند، و همه را از صحّت و سقم (بیش و کمی یا صافی و غلظت) روح باصره میداند. میبینیم که محوریت دوربینی و نزدیکبینی در آثار یونانی و سدههای عمدهای از دورۀ اسلامی، روح باصره است. البته میدانیم که این توجیه بسیار ابتدایی و ناشی از اعتقاد به روح باصره است که از سمت حرکت در ابصار، از چشم به طرف مبصورات و سپس بازگشت از آن است. چرا که در توجیه نزدیکبینی که از دور نتواند دید، میگوید که «روح باصره اندکی باشد و صافی باشد، به سبب اندکیاش لابدّ ضعیف باشد، به دور نتواند رسید و از دور نبیند». اينها مختصري از مباحث علمي موجود در اين كتاب هستند كه ذكر شد. *** چنان كه گفته شد، اين كتاب در ده مقالت ترتيب يافته است: مقالت اوّل: در تشريح چشم. مقالت دوم: در بيماريهاي چشم كه آن را به چشم بتوان ديد. مقالت سوم: در بيماريهاي چشم كه آن را به چشم نتوان ديد. مقالت چهارم: در بيماريهايي كه علاج توان كرد و علاج پذيرد. مقالت پنجم: در بيماريهايي كه علاج نپذيرد. مقالت ششم: در پيشگيري از بيماريهاي چشم در اوّل علت تا نيفتد. مقالت هفتم: در دستكاريهاي (جراحيهاي) چشم. مقالت هشتم: در زرقهاي (حيلههاي) زرّاقان. مقالت نهم: در داروهاي مفرد كه در علاج چشم به كار دارند. مقالت دهم: در داروهاي مركب كه در علاج چشم به كار دارند. كتاب حاضر بر اساس 6 نسخة خطي تصحيح شده است. و كهنترين نسخه مورد استفاده در اين تصحيح كه نسخه اساس قرار گرفته، نسخه دانشكده علوم پزشكي دانشگاه تهران به شماره 309 است كه تاريخ كتابت آن به سده 6-7 هجري قمري ميرسد. نسخه دوم نيز متعلق به سده 7-8 ق. است كه نسخة ديگري از كتابخانه دانشگاه تهران به شماره 310 است. نسخههاي ديگر متأخرترند و به كتابخانههاي مجلس و آستان قدس تعلق دارند. مشخصات ديگر نسخ بدل آن به قرار زير است: نسخه خطی کتابخانه دانشکده پزشکی دانشگاه تهران به شماره 242 نسخه خطی کتابخانه مجلس شورای اسلامی به شماره 3218 نسخه خطی کتابخانه آستان قدس رضوی به شماره 6346 نسخه خطی کتابخانه مجلس شورای اسلامی به شماره 1181 شيوه تصحيح علمي و انتقادي است و تمامي اختلافات نسخ خطي بدل با نسخه اساس سنجيده شده و در پاورقيهاي متن با علايم اختصاري نشان داده شدهاند. متن كتاب پس از 50 صفحه مقدمة مصحح، شروع مي شود و تا صفحة 618 ادامه مييابد. سپس واژهنامه توصيفي مشكلات متن شروع ميشود. يكي از امتيازات مهم اين كتاب نيز همين واژهنامه است كه با مراجعه به منابع مهم تاريخ پزشكي بسياري از لغات نامأنوس و مشكل متن توضيح داده شدهاند. واژهنامه از صفحه 619 تا 725 كتاب ادامه مييابد و به صورت الفبايي ترتيب يافته است. پس از آن، نمايههاي هفتگانة كتاب آغاز ميگردد: آيات، احاديث و روايات، كسان، اندامها، داروها، بيماريها، ابزارهاي جراحي. و در آخر منابع و مآخذ مورد استفاده در كتاب به صورت الفبايي گنجانده شده است. مجله كتاب ماه علوم و فنون -ش75
[1]- مدرس دانشگاه آزاد اسلامی، واحد پارس آباد مغان، گروه زبان وادبيات فارسي z.khiyavi@gmail.com
اين وبلاگ صرفا جهت انعكاس برخي آثار و مقالات چاپ شده نويسنده ميباشد.