نگاهی اجمالی به پیشینۀ علم کیمیا

(از کیمیای جابری تا کیمیای رازی)

یوسف بیگ‌باباپور  

مقدّمه  

اگرچه آثار نوشته در علم شیمی تاکنون از دورۀ پیش از اسلام به زبان‌های ایرانی به دست نیامده، ولی از روی شواهد و قراین خیلی گویا، از قبیل پیشرفت زیاد در صنایعی که با علم شیمی پیوند ناگسستنی دارند و گفتۀ علمای سایر ملل دربارۀ علمای ایران که در علم شیمی و کیمیا صاحب آثار و رساله‌هایی بوده‌اند و سایر ملل از آن برخوردار شده‌اند و آثاری که علمای بعد از اسلام ایران به زبان عربی نوشته‌اند و کتاب‌های آنان پر از اصطلاحات و نام‌های فارسی است، چنین برمی‌آید که ایرانیان سابقۀ ممتدی در علم شیمی و کیمیا داشته‌اند. امّا از دیرباز برخی از محققین تاریخ علم و تاریخ‌نگاران، کیمیا را جزو علوم خمسۀ غریبه برشمرده‌اند و آن را از جملۀ فنون فرمولی و منطقی به حساب نیاورده‌اند. شاید این تنها دلیلی است که بتوانیم در یکی بودن کیمیا و شیمی تردید کنیم، یا لااقل شیمی ابتدایی را شاخه‌ای برگرفته از کیمیای علمی بدانیم. این در حالی است که انواعی گوناگون برای کیمیا قایل شویم و آن را به شاخه‌ها و فرایندهای متعدد تقسیم کنیم؛ از جمله متالورژی (ذوب و به عمل آوردن فلزات)، تقطیر نفت و عطرها و غیره، استحصال قند وشکر، ساخت شیشه و غیره که هر یک بدون به کارگیری علم شیمی میسّر نمی‌شود. بنا به قراین و شواهد موجود، بی‌گمان پایه‌های استوار علم در ایران کهن گذاشته شده است. اولین و قدیمی‌ترین سفالی که در جهان تا امروز شناخته شده، تا آنجا که باستان‌شناسان گواهی می‌دهند، در فلات ایران به دست آمده و اوّلین سفال‌های منقوش نیز در ایران ساخته شده‌اند, و این مقدمه‌ای بوده برای تبدیل ماهیت شی‌ئی به شیء دیگر؛ چرا که گِل تنها با حرارت کوره‌ای آب مُلکولی خود را از دست می‌دهد و تبدیل به سفال می‌گردد و دیگر قابل برگشت به حالت اوّلیه نیست؛ و یا نقّاشی روی سفال که اغلب از اکسیدهای فلزی و رنگ‌های شیمیایی استفاده می‌شد.1 رفته رفته نیز مردم ایران به فرایند ذوب فلزات دست یافتند و فنّ فلزکاری را ابداع نمودند2 که خود شاخه‌ای از علم شیمی است. اطلاعات زیادی که عملاً فلزکاران و آزمایش‌کنندگان به دست آوردند، پایه‌ای برای پیشرفت علوم نوین شدند. به عنوان مثال، فلزکاران برای قالب‌گیری اشیای فلزی دریافته بودند که گاهی حباب‌های هوا در داخل قالب ظاهر و فلز قالبگیری شده را شکننده می‌کند و سپس به تجربه دریافتند که با افزودن زرنیخ (آرسنیک) به فلز مذاب می‌توان از تشکیل حباب‌ها جلوگیری کرد.؛ یا مثلاً از اوره برای لحیم کردن و جوشکاری دو فلز استفاده می‌کردند؛ و صدها مورد دیگر که مقدمه‌ای برای فرضیه‌های شیمیایی و بالاخره شیمی نوین. مشاهدۀ این که اختلاط چند فلز با یکدیگر در هنگام ذوب موجب ایجاد همبسته‌ای می‌شود که از حیث خواص و خصوصیات ظاهری و باطنی با فلزات مخلوط شده کاملاً متفاوت است، فلزکاران را متوجه این نکته کرد که شاید بتوان فلزات را با ترکیباتی مختلف در درجۀ حرارتی متناسب به فلزی دیگر مبدّل کرد و از همین جا پایه‌های کیمیاگری در ذهن آنها ریخته شد و کیمیاگران آزمایش‌های جالب انجام دادند و به جستجوی فرضیه‌ها و نظریه‌هایی پرداختند تا اکسیر اعظم را که فلزات کم‌بها را به فلزات پربها چون زر و سیم تبدیل می‌کند، بیابند. ولی کار صنعتگران ایرانی به همین جا خاتمه نمی‌یافت. کشف انواع رنگ‌های فلزی و نباتی و کشف مواد تثبیت کننده از قبیل زاج‌ها و مازوها در همین منطقه از جهان آغاز شد. البته هدف این صنعتگران صرفاً دست یافتن به بهترین رنگ‌ها برای رنگ کردن کاشی‌ها و ظروف لعابی با رنگ‌های فلزی و رنگ کردن پارچه‌ها و الیاف نخی و پشمی و ابریشمی با رنگ‌های گیاهی بود؛ ولی نتیجۀ تجربیات، آن بود که عملاً به قسمتی از مبحث شیمی امروز که ایجاد رنگ‌های فلزی و نباتی و حیوانی بود، دست یافتند. همچنین نحوۀ تخمیر انگور  و به دست آوردن شراب و آب‌جو (الکل) و همچنین انواع مخمّرهای لازم برای تهیۀ لبنیاتمانند ماست و پنیر و خمیر ترش برای تهیۀ نان قابل هضم، همه در ادوار دوردست تاریخ در این سرزمین کشف و مورد استفاده قرار گرفت. همچنین در تهیۀ صابون و عطریات مهارت خاصی یافتند و کلی (قلیا) یا خاکستر بوتۀ اشنان را با چربی مخلوط می‌کردند و صابون می‌ساختند.3 در کیمیا، به چهار عنصر آب و باد و آتش و خاک اهمیّت خاص داده می‌شد؛ زیرا کیمیاگران به تجربه دریافته بودند که اگر هر ماده‌ای را بگیریم و روی یک سینی فلزی حرارت دهیم، ابتدا آب پس می‌دهد (عنصر آب)، سپس به هوا (بخار) تبدیل می‌شود (عنصر هوا یا باد)، آن‌گاه شاید آتش بگیرد و بسوزد (عنصر آتش) و بالاخره آنچه باقی می‌ماند، یک مقدار مادۀ خاکی سوخته یا خاکستر است (عنصر خاک)؛ و این در واقع مبنای استدلال قدما دربارۀ چهار عنصر است. کیمیاگران علاوه بر این چهار عنصر، چهار جوهر نیز به این عناصر می‌افزودند که عبارت باشند از جیوه و گوگرد و نمک و خاک که هر کدام خاصیت کلی داشتند؛ جیوه خاصیت کلی فلزی و گوگرد خاصیت سوختن و نمک خاصیت حل شدن و خاک خاصیت غیر فلزی را نشان می‌داد. همچنین کیمیاگران به گوگرد لقب پدر فلزات و به جیوه لقب مادر فلزات داده بودند.4 از سوی دیگر، کیمیاگری به بعضی زمینه‌های دیگر هم که بیشتر کیفیتی ماورای طبیعی یا فلسفی داشتند، راه یافته بود؛ مثلاً به مباحثی چون ماهیّت روح یا فضای کیهانی و غیره. این جنبه از کیمیاگری به واکنش‌های متفاوتی میدان داده بود. برخی از دانشمندان برجسته همچون جابر بن حیّان و محمد بن زکریای رازی به استحالۀ فلزات اعتقاد داشتند، و بعضی دیگر از بزرگان علم فلسفه، مانند ابن سینا و الکِندی، نه. ولی هر دو گروه به جنبۀ تکنولوژیکی امر توجه نشان می‌دادند. آثار جابر، رازی، الکندی و دیگران انباشته از اطلاعات و دستاوردهایی است که شیمی صنعتی و مهندسی شیمی امروزین، از بسیاری لحاظ مدیون آنهاست. جابر و رازی، که در غرب به نام‌های «Geber» و «Rhazes» می‌شناسند، بزرگترین دانشمندان تاریخ شیمی و تکنولوژی شیمیایی در عالم اسلام محسوب می‌شوند و آثار علمی و عملی آنها تأثیر بی‌چون و چرایی بر دانشمندان و پژوهشگران نسلهای بعدی، اعم از مسلمانان و اروپایی، برجای گذاشته است.5 در این مقاله سعی شده است تا با بررسی اجمالی برخی آثار موجود در زمینۀ علم کیمیا، به بررسی سیر تکوّن و تحوّل این فنّ پرداخته شود و مرز بین کیمیای علمی و خرافی باز شناخته شود؛ و این که چرا برخی کیمیا را جزو علوم غریبه برشمرده‌اند و برخی آن را کاملاً یک علم مستقل و منطقی دانسته‌اند که بر پایۀ اصول کاملاً علمی استوار است. البته پیش از آن لازم است به مباحث کلّی در زمینۀ ریشه‌یابی لغوی و اصطلاح‌شناسی با نگرشی مختصر در تاریخ کیمیا در دورۀ اسلامی پرداخته شود؛ چرا که آثار موجود از آن در بستر زمانی کاملاً متنوع و متفاوتی به وجود آمده‌اند که بررسی آن در شناخت این آثار کمک شایانی خواهد نمود.                 

  1. واژه شناسی «کیمیا» و «شیمی» برای انسان عصر حاضر که علم شیمیِ جدید برای او یک تجزیه و ترکیب کمّی و کیفی عناصر موجود در طبیعت و نسبت آن‌ها با یکدیگر مشخص می‌شود، بسیار دشوار است خود را از این تصور برهاند که منظور از کیمیا در اصل، تولید سنگ‌ها و فلزات گرانبها یا تبدیل و جعل زر و سیم بوده است. مشکلی که تا به امروز لاینحل مانده، ارتباط دو واژۀ «کیمیا» و «شیمی» و ریشه‌شناسی آنهاست. آنچه مسلّم است، این است که «Chemie» با حرف تعریف «اَل» عربی، یعنی «Alchemie» همان واژۀ مشهور «الکیمیاء» عربی است. دربارۀ ریشۀ این دو واژه هنوز هم زبان‌شناسان و تاریخ‌پژوهان علم شیمی به نتیجۀ مشترکی دست نیافته‌اند.6 باید یادآور شد که هنوز پژوهشی وسیع دربارۀ مفهوم دقیق شیمی و کیمیا بر پایۀ منابع موجود انجام نپذیرفته است. فؤاد سزگین معتقد است که در مباحث علمی پیرامون نحوۀ بیان و تعریف کیمیا در نزد عرب‌ها و چگونگی برخورد دانشمندان عرب در حوزۀ فرهنگ اسلامی-عربی با کیمیاگری، به اشتباه واژۀ «Alchemie» را معادل «الکیمیاء» یا «علم الکیمیاء» دانسته، و اصولاً به این مسأله توجه نکرده‌اند که نخستین کیمیاگران دورۀ اسلامی، این رشته را با این اصطلاح نمی‌شناخته‌اند، بلکه آن را «علم الصنعه» یا «الصنعه» می‌خواندند و از پیشینیان خود در این زمینه نه با عنوان «الکیمیائی»، بلکه با عنوان «صاحب الصنعه» و حتی گاه «صاحب الحکمه» یا «الحکماء» یاد می‌کردند.7 برخی «کیمیا» را معرّب کلمۀ عبرانی «کیم‌یه» دانسته‌اند که به معنای «او از خداست» می‌باشد؛ زیرا آن را علمی ماورایی و آسمانی می‌دانستند.8   2. تعریف اصطلاحی «کیمیا» از دیدگاه قدما و فرهنگ نویسان در تعریف کیمیا، در فرهنگ‌ها و دائره‌المعارف‌های کهن گفته‌اند که «علمی است که از طریق سلب خواص از جواهر معدنیه و جلب خاصیت جدید بدان‌ها بحث می‌کند»(کشف‌الظنون) «که به سبب امتزاج روح و نفس، اجساد ناقصه را به مرتبۀ کمال رسانند، یعنی قلعی و مس را نقره و طلا کنند؛ و چون این علم خالی از حیله و مکری نیست، از این جهت به این نام خوانند»(برهان قاطع)؛ لذا بدین سبب است که برخی آن را جزو علوم غریبه طبقه‌بندی کرده‌اند: «کیمیا، لیمیا، سیمیا، ریمیا و هیمیا» و بدان «خمسۀ محتجبه» (پنج‌گانۀ پوشیده و پنهان) گفته‌اند و از حروف اوّل این پنج کلمه، عبارت «کل سره» را استخراج و متداول کرده‌اند.(نک: آنندراج و انجمن‌آرا) و به عبارت دیگر، کیمیا، نزد قدما، عبارت بود از علمی که در آن بحث می‌شود از تحویل بعضی معادن به بعضی دیگر و مخصوصاً تحویل آن به زر، به واسطۀ اکسیر، یعنی«حجرالفلاسفه»... امّا نزد متأخران، علم یا صناعتی است که در آن، طبیعت و خواص همۀ اجسام از طریق حل و ترکیب، مورد بحث قرار می‌گیرد.(اقرب‌الموارد و لغت‌نامه) هفت فلز معروفی که به نام «اجساد سبعه» معروف بودند، اساس کار کیمیاگری را به خود اختصاص داده بودند: «زر، نقره، مس، آهن، قلعی، سرب و خارصینی». این هفت فلز را دارای یک اصل و ماهیت مستقل قلمداد می‌کردند، و آن سیماب و گوگرد بود که در همۀ این‌ها به صورت متغیّر یافت می‌شد. در باب سی‌ویکم از جامع‌العلوم ستینی دربارۀ کیمیا آمده است: «... وبدان که آن هفت چیز (فلزات) که خایسک (پُتک آهنگری) پذیرند و ایشان را اجساد سبعه خوانند و فلزات خوانند، اصل ایشان همه سیماب است و گوگرد؛ و تکوّن گوگرد از آبی باشد که با خاک و با هوا ممتزج شده باشد، و به سبب حرارتی قوی نضجی تمام یافته تا ذهبیّت در وی حاصل شده باشد و بعد از آن به سبب برودت منعقد گشته؛ و تکوّن سیماب از امتزاج آبی با خاکی لطیف که طبع گوگرد داشته باشد، حاصل شود...».9 می‌بینیم که یک خاصیّت همسان و وجه اشتراکی بین فلزات قایل بودند و چنین تصوّر می‌کردند که با تغییر کیفی و کمّی آن، می‌توان فلزی پست را به فلزی شریف تبدیل کرد. در ادامه گوید: «بدان که ترکیب این هفت جسد، از گوگرد و سیماب است و اختلاف ایشان از بهر اختلاف پاکی و پلیدی سیماب و گوگرد است، یا از برای نضج و زیادت و نقصان آن. امّا سوم از سیمابی که بخار کبریتی صافی به وی رسد و نضج یلبند، و آن گاه به برودت منعقد گردد، و اگر چنان که این سیماب و این گوگرد صافی‌تر بود و آن نضج کامل‌تر باشد، زر حاصل شود؛ و اگر سیماب و گوگرد خالص باشند و قوّت صبغ کامل‌تر بود، لیکن پیش از نضج تمام به برودت منعقد شوند، خارصینی آید؛ و اگر سیماب خالص بود، لیکن گوگرد را سوختگی باشد، از آن مس خیزد؛ و اگر سیماب تباه بود و گوگرد همچنین تباه بود و در نضج به سوختگی نزدیک شود، آهن پدید آید؛ و اگر سیماب پلید باشد و نضجی تمام نیابند و ترکیب محکم نشود، سرب آید؛ و اگر سیماب نیکو بود و گوگرد بد بود و ترکیب محکم نباشد، قلعی آید».10 بنا به آنچه گفته شد، می‌توان از دیدگاه قدما چنین استنباط نمود که در صنعت کیمیا، فلزات هفت‌گانه چنین به دست می‌آمد:   تغییر در کمّ و کیف سیماب + تغییر در کمّ و کیف گوگرد + اکسیر (حیوانی، گیاهی یا معدنی) = فلز مورد نظر جابر در کتاب الحدودِ خود که در آن به تعریف و تقسیم‌بندی علوم می‌پردازد و پیش از 150 هـ.ق. آن را نگاشته است، کیمیا، یعنی «علم الصنعه» را از جمله علوم دنیوی (علم الدنیا) برمی‌شمرد، امّا آن را حرفه‌ای شریف و متمایز از سایر علوم دنیوی (وضعی) می‌داند، که منظور از آن علوم فنّی کمکی (علم الصنایع) است. وی با صراحت «علم الصنعه» را علمی می‌خواند که با دفع فقر و نیازمندی هیچ مناسبتی ندارد.11 جابر معتقد بود که «اصل کیمیا از تأثیر طبیعت مواد بر یکدیگر ناشی می‌شود و انسان با آگاهی از رابطۀ تعادلی بین آن‌ها، به شناخت آن‌ها نایل می‌شود».12 ابن ندیم، چند بار «صِناعه الکیمیاء» یا «علم صِناعه الکیمیاء» را به عنوان مترادف «علم الصنعه» به کار برده است. امّا در مقایسۀ آثار برجای مانده به این نتیجه می‌توان رسید که «علم الصنعه» جایگاهی بس رفیع‌تر از «الکیمیاء» داشته است و منظور ابن ندیم از «کیمیائیون» بیشتر کسانی بوده است که به صورت حرفه‌ای و عملی به این کار می‌پرداختند.13 برای روشن شدن مفهوم اصطلاحات یاد شده، لازم است به کاربرد اصطلاحات «صنعه»، «صناعه» و «الکیمیاء» در آثار نخستین کیمیاگران، همچون رازی و جابر، توجه خاصّی مبذول شود. به نظر می‌رسد که واژۀ «کیمیاء» به مفهوم شیوۀ تولید زر و سیم، برای دانشمندان دورۀ اسلامی در قرن اوّل هجری، آشنا بوده است و این مفهوم در همان زمان آنان را مشتاق به مطالعۀ کتاب‌های کیمیاگری کرده است. اطلاعات دقیقی در دست است که نخستین کیمیاگران عرب، امیر بنی‌امیّه، خالد بن یزید، به دلیل ثروت هنگفتی که «الکیمیاء» وعدۀ آن را می‌داد، رو به کیمیا و کیمیاگری آورد.14 البته باید به این نکته نیز توجه داشت که تلاش‌های کیمیاگران، یا به گفتۀ جابر، نظر آن‌ها مبنی بر این‌که «اصل کیمیا از تأثیر طبیعت مواد بر یکدیگر ناشی می‌شود، و انسان با آگاهی از رابطۀ تعادلی بین آن‌ها به شناخت آن‌ها نایل می‌شود»، با ناسره‌کاری و تبدیل فلزّات به زر مترادف دانسته شد، افزون بر این‌که کیمیاگری در ممالک اسلامی غالباً با یک موضوع منفی و برخورد خصمانه مواجه می‌شد. با بررسی انتقادات و ایرادات مخالفان کیمیاگری، این اندیشه به ذهن راه می‌یابد که اشتباهی در طیف واژۀ کیمیاگر رخ داده است و انتقادها و ایرادها، بیشتر از کسانی بوده است که فلزات را برای سود دنیوی تبدیل می‌کرده‌اند، نه کسانی که این علم بخشی از فعالیت آن‌ها برای ارایۀ نظریه‌هایی در نظام کیمیاگری بوده است.15 چنان که می‌بینیم در بررسی واژگانی کیمیا نیز با دو طیف، در دو حوزۀ واژگانی و دو بار معنایی متفاوت مواجه هستیم؛ و اگر می‌بینیم که برخی موضع‌گیری‌های خصمانه و مخالفت‌های تند بر ساحت این علم شده است، صرفاً از جنبۀ دغلکاری‌ها و بدلسازی‌های زر و نقره و فریب مردم بوده است و مقاصد دنیوی که در آن دنبال می‌شد؛ از جمله یکی از مخالفان سرسخت این جنبه از علم کیمیا، ابن سیناست. وی در رسالۀ خود، إشارات إلی علم فساد أحکام النجوم، «الکیمیاء» را از جمله دانش‌های دروغین می‌خواند، و می‌نویسد: «ریشه‌های این علم دروغین، حرص و آز و میل به زندگی راحت است و محتوای آن کسب ابزاری است که بشود با آن ادعا کرد که هر فلزی را بی‌هیچ زحمتی می‌توان به زر و سیم تبدیل کرد. در این زمینه، کتاب‌های زیادی وجود دارد، امّا هر آنچه جابر، رازی و دیگران نگاشته‌اند، صرفاً یاوه‌هایی بیش نیست. هر آنچه را که پروردگار با نیروهای طبیعت آفریده است، نمی‌توان به صورت تصنّعی تقلید کرد، و بالعکس نیز آثار آدمیان هیچ تشابهی با آثار طبیعت ندارد». وی در جای دیگر گفته است که «من منکر آن نیستم که این مجعولات ممکن است آن‌سان خوب باشد که مجرّب‌ترین‌های این حرفه را نیز دچار اشتباه کند، امّا امکان تبدیل واقعی فلزات به یکدیگر هیچ گاه به ذهنم خطور نمی‌کند، من حتی آن را محال می‌دانم، زیرا هیچ راهی وجود ندارد که بتوان ترکیب فلزات را آن‌چنان تجزیه کرد که فلزی دیگر پدید آید»؛ در عین حال وی معتقد است که فلزات یک طبیعت ترکیبی دارند، امّا ساختار آن‌ها تا آن حدّ ثابت است که با ذوب یا دیگر روش‌های کیمیاگری نمی‌توان بر آن‌ها تأثیر نهاد. به قول ابن سینا، احتمالاً رابطۀ عناصری که در ساختمان یک فلز وجود دارد، در فلزات گوناگون متفاوت است. به همین دلیل هر فلزی را به این طریق می‌توان تبدیل به فلزی دیگر کرد که ساختار آن را بشکافیم و آن ساختار را وارد ساختار فلزی دیگر کنیم. این کار با ذوب امکان‌پذیر نیست، زیرا این فرایند، ترکیب واقعی فلز را حفظ می‌کند و فقط ماده‌ای جدید و ناشناخته و یا شناخت ترکیبات را فراهم می‌آورد.16 امّا جنبۀ علمی و مثبت کیمیا، که در رازی به اوج خود رسیده، خود جای تفصیل دارد که بدان خواهیم پرداخت. در هر حال، نتایج پژوهش‌هایی که تاکنون انجام پذیرفته، به وضوح نشان می‌دهد که کیمیاگری دوران اسلامی، به عنوان علمی با زیربنای فلسفی و تجربی معتبر به رسمیّت شناخته شده است.   3. دستاوردهای دانشمندان اسلامی در کیمیا: در ادامه لازم است که به کیفیّت تجهیزات و فرایندهای کیمیایی و دیگر دست‌آوردهای مرتبط با کیمیاگری در آثار دانشمندان دورۀ اسلامی، بالاخص رازی، نظری داشته باشیم: الف) تجهیزات کیمیاگری: آثار عربی مربوط به شرح و تعریف فرایندها و تجهیزات شیمیایی فراوان است. پاره‌ای از تاریخ‌نگاران این علم گفته‌اند که در حدود 280 هـ.ق. (900م.) معلومات دقیق و صحیح و همچنین تعداد آلات و ادوات مواد شیمیایی شناخته شده، به چنان وسعتی رسیده بود که مسلّماً ناروا نخواهد بود اگر تاریخ شیمی علمی را لااقل 900 سال به عقب ببریم. رازی در کتاب الاسرار خود، شرح کاملی از تجهیزات کیمیاگری به دست می‌دهد و به طور کلّی آن‌ها را به دو گروه تقسیم می‌کند: 1. آن‌هایی که برای ذوب یا دیگر فرایندهای حرارتی به کار می‌روند (آلات): کورۀ آهنی، دَم دستی، بوته (با کف سوراخ سوراخ)، بوته بر بوته، بارریز ریخته‌گری یا ملاقه، انبر آهنگری، قیچی آهن‌بُر، پتک یا چکّش، سوهان، قالب آهنی نیمه استوانه‌ای. 2. تجهیزات مربوط به پردازش مواد شیمیایی (تدبیر): قرع برای تقطیر و انبق دارای لولۀ خروجی، ظرف مایع تقطیر شده (قابله)، انبق کور (بدون لولۀ خروجی)، ظرف بستۀ گلابی شکل مخصوص تصعید مواد یا تنبوشه، پیاله یا جام یا قدح، فنجان‌های بلورین، بطری‌ها یا ظرف‌های دوجداره (فلاسک)، شیشۀ کوچک دارویی (قاروره)، گلابدان، ظروف لعابی دهن‌گشاد و دارای سرپوش برای حرارت دادن مواد شیمیایی، کوزه‌های سفالی (قِدر) برای گرم شدن روی ماسۀ داغ، تنور بزرگ، اجاق کوچک استوانه‌ای برای حرارت دادن مواد، کورۀ سفال‌پزی کوچک، منقل یا آتشدان یا کانون، دیگ برای حلّ کردن مواد در مایعات، نوعی کوره با جداره‌های سوراخ‌دار که تا نیمه با زغال چوب پر می‌شد و روی سه پایه قرار می‌گرفت. درون این کوره محفظه‌ای وجود داشت که مواد مختلف را برای ترکیب با یکدیگر یا برای تکلیس در داخل آن قرار می‌دادند، هاون سنگی و دستۀ آن که گاه با بلور هم ساخته می‌شد، هاون سنگی سخت (صلایه) و غلتک سنگی برای نرم کردن مواد، جعبه‌های سفالی که لایه‌هایی از مواد تکلیس شدنی را در آن روی هم می‌چیدند و پس از آن‌که درِ محفظه را گِل می‌گرفتند، آن را روی آتش گرم می‌کردند، نوعی تابۀ آهنی دردار برای تکلیس مو در جریان تهیّۀ کلرید آمونیاک، قالب مدوّر (نوعی کوره) که برادۀ آهن مخلوط با مواد دیگر را در آن قرار می‌دادند تا مخلوط را تحت تأثیر آتش قرار دهند، پارچۀ مویی که مواد خاصّی را در آن می‌پیچیدند و در محیطی گرم و مرطوب قرار می‌دادند تا میعان حاصل شود و سرانجام مایعی غلیظ به دست آید، قیف شیشه‌ای که چکّه‌های پارچۀ مویی را به وسیلۀ آن در یک بطری شیشه‌ای جمع می‌کردند، الک مویی یا ابریشم، صافی که از پارچه‌های کتانی ظریف ساخته می‌شد، صافی خاصّی که با یک جام دارای کف مشبّک درست می‌شد، بدین ترتیب که خرده‌های مو یا الیاف دیگر را روی سوراخ‌های کف جام می‌گستردند، بشقاب یا نعلبکی‌های مختلف، توری یا قفس نمدپوش که برای بعضی از واکنش‌ها آن را زیر توده‌ای از سرگین حیوانات دفن می‌کردند. گاه این توری را روی قیفی پر از مواد حل شدنی می‌کشیدند و قیف را به دهانۀ بطری می‌گذاشتند و سپس کل این مجموعه را زیر توده‌ای از کودهای حیوانی دفن می‌کردند، چراغ (قندیل) برای کسب حرارت ملایم.17   ب) فرایندهای کیمیاگری: اصول اساسی کار کیمیاگری علمی و عملی را بر اساس آرای رازی، می‌توان به فرایندهای عمدۀ زیرین تقسیم کرد. در این فرایندها رازی اغلب اصطلاحاتی را به کار می‌گیرد که بعدها عیناً در شیمی علمی پذیرفته شدند: 1. تقطیر: در این عمل از قرع و انبیق استفاده می‌کردند و حاصل کار را در ظرفی به نام قابله (دریافت کننده) جمع می‌کردند. در تکنولوژی شیمیایی جهان اسلام، تقطیر یکی از مهمترین فرایندها را تشکیل می‌داد و به مقیاس وسیع برای تولید مواد دارویی و فراورده‌های صنعتی عادی و نظامی به کار گرفته می‌شد. مسلمانان در فنّ تقطیر به استادی رسیده بودند و معلومات نظری و عملی آن‌ها به مغرب زمین راه یافت. وجود بسیاری از واژه‌ها و اصطلاحات عربی این تکنیک‌ها در زبان‌های اروپایی شاهد این مدّعاست. اختراع دستگاه‌های تقطیر و تنوع آن‌ها در آثار دورۀ اسلامی نیز قابل توجه است. 2. تصعید: یعنی تبخیر بدون گذشتن از مرحلۀ میانی مَیَعان. این عمل به وسیلۀ دستگاهی به نام تنبوشه انجام می‌گرفت. کلمۀ تصعید را تقریباً مترادف با تقطیر به کار می‌بردند. فرایند تصعید را برای خالص‌سازی موادی چون گوگرد به کار می‌گرفتند. تنبوشه ظرف گلدان مانندی بود که مادّۀ تصعیدشونده را در آن قرار می‌دادند. این ظرف را معمولاً با گِل رُس می‌ساختند و درون آن را لعاب می‌زدند؛ ولی در بعضی موارد، همین ظرف را از آهن، شیشه یا سنگ هم می‌ساختند. تنبوشه دارای نوعی طاقچه یا ناودانک حلقوی بود که مواد تصعیدشده را در خود گرد می‌آوردند. تنبوشه را روی کوره یا تنور خاصی قرار می‌دادند. روی تنبوشه، نوعی درپوش مخروطی یا کاسه‌مانندی جای می‌گرفت. روش ساده‌تری هم برای تصعید وجود داشت که در آن از ظرف‌های دوجداره استفاده می‌کردند. این عمل را «خفه کردن» (تخنیق = Stangulation) یا «پروراندن» (ترخیم = Incubation) می‌نامیدند. در این روش، مادّۀ مورد نظر را به تنهایی یا مخلوط با روغن، اگر عصاره یا «جوهر» آن مورد احتیاج بود، در بطری دوجداره یا فلاسک قرار می‌دادند. بعد آن را به ملایمت حرارت می‌دادند تا هرگونه رطوبت یا حالت روغنی از بین برود و سرانجام پس از مسدود کردن کامل دهانۀ بطری، ظرف را به شدّت گرم می‌کردند تا مادّۀ مورد نظر در گلوگاه فلاسک تصعید شود. 3. تصفیه: این عمل در دستگاهی به نام بوته بر بوته انجام می‌گرفت (استنزال). مادۀ مورد نظر را در بوتۀ فوقانی که قاعده‌ای آبکش‌وار داشت، قرار می‌دادند. هنگامی که بوته را گرم می‌کردند، مادّۀ مورد نظر آب می‌شد و از خلال سوراخ‌های بوتۀ فوقانی به درون بوتۀ تحتانی می‌چکید و در ضمن مقداری کف و ناخالصی را هم پشت سر می‌گذاشت. از این فرایند در ذوب و به عمل آوردن فلزات (متالورژی) استفاده می‌کردند، و نوعی دیگر از آن را تجسید می‌نامیدند. 4. تشویه: در این فرایند مادۀ مورد نظر را در یک هاون تخت (صلایه) با آب رطوبت می‌دادند و بعد آن را به یک بطری یا فنجان که درِ آن قابل مسدود شدن بود، منتقل می‌کردند. سپس، این ظرف را درون ظرف دیگری آویزان می‌کردند و آن را روی آتش می‌نهادند. پس از آن‌که رطوبت اضافی از بین می‌رفت، درِ ظرف داخلی را می‌بستند و آن‌گاه ظرف‌ها را آن‌قدر حرارت می‌دادند تا فرایند تشویه یا بریان کردن کامل شود. این روش، به‌خصوص از آن نظر که از نوعی «حمام هوا» برای حرارت دادن ملایم استفاده می‌کند، حایز اهمیت است. 5. طبخ: این فرایند نوع دیگری از عمل تشویه بود که در حضور رطوبت زیاد از آن استفاده می‌کردند. 6. تلقیم یا ملقمه‌سازی: به معنای مخلوط کردن مواد با جیوه. این عمل را اغلب به عنوان مقدمه‌ای بر تصعید و تکلیس می‌دادند. 7. غُسل: یا شست‌وشو، نیز ظاهراً مقدّمه‌ای برای تصعید بوده است. 8. تکلیس: این عمل شبیه به تشویه بود، ولی ظرف دربسته را مستقیماً در تماس با آتش قرار می‌دادند و عمل حرارت دادن آن قدر ادامه می‌یافت تا مادۀ مورد نظر به صورت گردی تقریباً غیرقابل لمس درآید. 9. تشمیع: یا تبدیل مواد به حالتی موم‌مانند. این عمل وقتی صورت می‌گرفت که مادۀ مورد نظر را به وسیلۀ یکی از روش‌های پیش‌گفته از ناخالصی‌هایش تصفیه کرده باشند. مادۀ مورد نظر پس از آن‌که به حالت مومی درمی‌آمد، آن را روی یک صفحۀ فلزی داغ می‌چکاندند تا به سرعت و بدون ظاهر شدن شعله آب شود. 10. تحلیل یا حلّ: به معنای «سست کردن» ذرات یا «از هم پاشیدن» اجزای یک مادۀ معیّن بود. این عمل نشان‌دهندۀ حالت فیزیکی دیگری بود که پس از حالت مومی‌شکل پیش می‌آمد. رازی در کتاب الاسرار، هشت روش مختلف برای تحقق این فرایند ذکر می‌کند که از آن میان می‌توان به کاربرد اسید یا «تیزاب» اشاره کرد. روش اخیر یادآور این واقعیت است که رازی را باید بی‌چون و چرا کاشف اسیدهای معدنی دانست. 11. تمزیج: یا ترکیب، رازی برای این عمل سه روش ذکر می‌کند: اوّل، سایش یا صلایه کردن، پس از تشویه؛ دوم، سایش پس از تشمیع یا مومی کردن؛ سوم، ترکیب محلول‌ها. 12. انعقاد: یا عقد، این عمل معمولاً آخرین بخش کلیۀ فرایندهای دیگر بود که یا از طریق تشویه به عمل می‌آمد، یا از طریق «دفن» بطری نمدپوش در زیر توده‌ای از کودهای حیوانی، یا از طریق حرارت دادن در «انبق کور» (بدون لولۀ خارجی).   ج) شاخه‌های دیگر مرتبط با کیمیاگری: 1. تولید عطرها، گلاب و اِسانس‌های روغنی: در سرزمین‌های اسلامی، تقطیر گلاب و دیگر عطرها و روغن‌های خوشبوب گیاهان و گل‌ها (اِسانس‌های روغنی) به سرعت رشد یافت و به صورت یک صنعت واقعی درآمد. یکی از مراکز مهم این صنعت، دمشق بود، ولی کارگاه‌های مهم تقطیر در جور و نیشابور ایران یا در کوفۀ عراق نیز فعالیتی گسترده داشتند و محصول خود را به چین و هند صادر می‌کردند. اهمیت این صنعت را می‌توان از کتاب‌ها و رساله‌هایی که برای آموزش این فنّ نگاشته شده‌اند، دریافت. الکندی در رسالۀ خود 107 روش و دستورالعمل برای عطرسازی ذکر کرده است. غیر از آن، از کتاب‌هایی که هنوز باقی مانده و به توصیف این فن پرداخته، می‌توان به کتاب المختار فی کشف الاسرار، نوشتۀ جوباری (سدۀ 7ق./ 13م.) اشاره کرد که روش گلاب‌گیری را شرح می‌دهد؛ و همچنین کتاب دیگری در همین زمینه، که به وسیلۀ مورّخی به نام عمر بن عدیم در 664 هـ.ق./ 1266م. نوشته شده است؛ و الدمشقی (متوفی 727 هـ.ق./ 1327م.) در کتاب خود، ُنخبه‌الدّهر، به توصیف صنعت گلاب‌گیری در دمشق می‌پردازد. 2. نفت و پالایش نفت: کلمۀ نفت، که گاه به معنای نفت خام، و گاه به معنای حاصل تقطیرهای سبک به کار می‌رفت، از نام‌گذاری‌های خاصّ دانشمندان اسلامی است. آنان به طور معمول، نفت خام را «نفت سیاه» و نفت تقطیر شده را «نفت سفید» می‌نامیدند. دربارۀ روش‌های تقطیر نفت، توصیف‌های دقیقی در نوشته‌های دانشمندان اسلامی دیده می‌شود، که از آن جمله در کتاب الاسرار رازی است. بنا به نوشتۀ رازی، نفت را با خاک رس سفید یا نشادر به صورت «نوعی حریرۀ غلیظ» مخلوط می‌کردند و سپس به تقطیر آن می‌پرداختند. رازی، حاصل این تقطیر سبک را که «نفت سفید» نامیده می‌شد، برای نرم کردن بعضی مواد سخت مانند صمغ‌ها یا برخی مواد معدنی به کار می‌گرفت. همچنین رازی، در عملیات شیمیایی و پزشکی خود از روغن چراغ (نفاطه) برای حرارت دادن ملایم مواد شیمیایی استفاده می‌کرد. سوخت لازم برای چنین مواردی را معمولاً از روغن‌های گیاهی یا نفت تأمین می‌کردند. خواصّ نفت سبک تقطیر شده، مورد توجه قرار گرفته بود. از آنجا که این نفت سبک «قدرت جذب آتش را داشت و به طور ناگهانی، بدون آتش، و فقط در اثر یک حرکت شدید مشتعل می‌شد»، توصیه‌ها و دستورالعمل‌های دقیقی برای تقطیر، انبار کردن و استفاده از آن تدوین کرده بودند. ایشان از عرق نفت (بنزین؟) یاد کرده‌اند که همچون الکل فرّار بود. این فراوردۀ نفتی موارد استعمال متنوعی داشت و ابی‌الخیر الحسنی (سدۀ 10ق./ 16م.) در کتاب خود، نجوم‌الشارقه، شرح می‌دهد که چگونه باید عرق نفت را، که آن را «روغن خالص نفت» می‌نامد، با صمغ سندروس مخلوط کرد تا نوعی روغن جلای ضدّ رطوبت به دست آید. 3. تقطیر و استخراج روغن‌ها و چربی‌های صنعتی: یکی دیگر از صنایعی که زیرشاخۀ شیمی محسوب می‌شد، استخراج و تقطیر آن دسته از مواد گیاهی و حیوانی بود که از آن‌ها روغن و چربی و موم به دست می‌آوردند. الکندی در اثر جامع خود، کتاب شیمی و تقطیر عطرها، شرح می‌دهد که چگونه باید از دانۀ پنبه، از خردل و دیگر دانه‌های گیلاهی روغن استخراج کرد؛ و حسن الرامه (متوفی 694 هـ.ق./ 1294م.) نیز در مورد تقطیر قطران (روغن گیاهی)، چوب کاج، صمغ کاج، هستۀ زردآلو، و دیگر مواد نوشته‌های متعدّدی ارایه داده است و راهنمایی‌هایی برای جداکردن آب از روغن به هنگام تقطیر وجود دارد؛ و دست‌نوشته‌های دیگری نیز در اختیار داریم که سرشار از این‌گونه اطلاعاتند. 4. اسیدها: کشف اسیدهای معدنی یا غیرآلی در تاریخ شیمی و تکنولوژی شیمیایی از اهمیتی خاص برخوردار است. این اسیدها حاصل تقطیر زاج سفید، نشادر (کلراید آمونیاک)، شوره (نیترات پتاسیم) و نمک معمولی به نسبت‌های مختلف، و همچنین زاج زرد یا نمک جوهر گوگرد است. یکی دیگر از اسدهای معروف، رُبّ‌الملح (عرق نمک = اسید کلریدریک) است که رازی طرز ساخت آن را شرح داده است. همچنین تیزاب سلطانی (مخلوطی از اسید نیتریک و اسید کلریدریک)، اسید سولفوریک (اولین بار توسط جابر کشف شده)، اسیدهای آلی، قلیایی‌ها، نطرون یا کربنات سدیم طبیعی، القالی (قلیا)، هیدروکسید سدیم (سود سوزآور)، آهک (کِلس) و غیره از دیگر دستاوردهای علم کیمیا بود که توسط دانشمندان بزرگ این فنّ کشف و ساخته شد. 5. ساخت صابون: صابون سفت، ابتدا در سرزمین‌های اسلامی تولید شد و بعدها به اروپا راه یافت. صابون سازی در سرزمین‌های اسلامی، به ویژه در سوریه، به صورت صنعت مهمی درآمد. روش اساسی صابون سازی، استفاده از روغن زیتون و قلیایی بود، ولی گاه نطرون نیز بدان افزوده می‌شد. داود انطاکی و رازی دستورالعمل‌هایی در ساخت صابون دارند که در میان آثار کیمیایی ایشان به چشم می‌خورد.18 6. باروت: باروت معمولی یا باروت سیاه، مخلوطی از شوره، گوگرد و زغال چوب است. مسلماً گوگرد و زغال چوب را از مدتها پیش می‌شناختند. پس اختراع باروت فقط مستلزم شناختن شوره و نسبت درست اختلاط آنها بود. نخستین اشارۀ صریح به شورۀ واقعی (نیترات پتاسیم) در کتاب ابن‌بیطار، تحت عنوان بارود آمده است که آن را همان برف چینی (ثلج الصینی) می‌داند. همچنین اشاره‌ای به شوره در رسالۀ حسن رماح نیز وجود دارد.19 البته در فنون دیگری همچون شیشه‌سازی، سفالگری، فلزکاری، رنگرزی و غیره از فرایندهای شیمیایی استفاده‌های فراوانی می‌شده است که تفصیل هر یک، خود مجالی دیگر می‌طلبد.20   4. از کیمیای جابری تا کیمیای رازی: ابوموسی جابر بن حیّان ازدی (طوسی، طرطوسی، حرانی یا صلبی / صوفی)، که در سدۀ دوم و سوم هجری می‌زیسته، بزرگترین کیمیاگر عربی بود که صرف نظر از آثار دیگرش در اسطرلاب و غیره، بیشتر به عنوان یک کیمیاگر شناخته شده است. از آثار او: کتاب الحکومه، کتاب المیزان، کتاب الرحمه، کتاب العطارد، کتاب الترکیب و غیره می‌باشد. به موجب رسالاتی که تا به حال از وی ترجمه به زبانهای اروپایی شده، تعالیم کیمیایی او مبتنی بر تشبه و اعتقاد به ارواح بوده است. امّا رسالات دیگر که هنوز ترجمه و منتشر نشده است، او را با وضوح بیشتری معرفی می‌کنند. ما در آنها عقاید جالبی  دربارۀ تحقیقات شیمیایی می‌یابیم؛ همچنین نظریه‌ای دربارۀ تشکیل فلزات در زمین، نظریۀ موسوم به فلزات گوگردی و جیوه‌ای، تهیۀ اجسام مختلف از قبیل کربنات قلیایی سرب، زرنیخ و اثمد از سولفور آنها. جابر از کاربردهای مختلف نیز صحبت می‌کند، از قبیل تصفیۀ فلزات، تهیۀ فولاد، رنگرزی پارچه و چرم، اندودهایی برای ناتراوا کردن پارچه (Water-proof) و پوشیدن سطح خارجی آهن، استفاده از مغنیسا در شیشه سازی، استفاده از زاج آهن برای حکاکی روی طلا، تقطیر سرکه برای به دست آوردن جوهر سرکه و غیره؛ و او بود که نیروی بی‌وزنی مغناطیس را دریافت.21 در الفهرست ابن ندیم، از 103 کتاب کیمیایی منسوب به جابر بن حیّان نام برده شده است، و وی کلّ آثار او را در علم کیمیا، 112 کتاب می‌داند.22 در آثار باقی مانده از جابر، نقش ایران و دانش ایرانی به میزان زیادی به چشم می‌خورد. در کتب علمی منسوب به جابر، گرچه نام زیادی از علمای یونانی برده شده است، ولی طرز نگارش کاملاً مستقل از آثار یونانی است و یک نوع پایۀ علمی متمایزی نسبت به آثار یونانی ارایه می‌دهد. اصطلاحات سوریانی و هندی داروها به ندرت به کار برده شده، ولی اصطلاحات فارسی به حدّ وفور در این آثار به چشم می‌خورد. بنابراین، اگر در صحّت انتساب این آثار به جابر یقین کنیم، می‌توانیم نظریات جابر را نتیجۀ اختلاط تحقیقات علمی یونانی و معلومات عملی ایرانیان دربارۀ داروها و زهرها به حساب آوریم. دومیلی عقیده دارد که قسمت عمدۀ آثار منسوب به جابر، ارتباط با جریان تمثیلی – سحری دارد که در عین این‌که بعضی اطلاعات دربارۀ علم شیمی به معنای امروزی به ما می‌دهد، معمولاً تطلاعی دربارۀ دانش واقعی و طرز اعمال و آزمایش‌های شیمیایی در اختیار ما قرار نمی‌دهد. در کیمیای جابری و کتب منسوب به او که به حدس و گمان، عدۀ زیادی از آن‌ها توسط فرقۀ اسماعیلیه نوشته شده و به جابر نسبت داده شده، علوم طبیعی رابطۀ مستقیم با وحی و علوم دینی دارد. از نظر ایشان، کیمیا علمی است که به وسیلۀ آن امور ظاهری و طبیعی باید تبدیل به تمثیلات عالم باطنی و عینی شود تا دیگر طبیعت حاجب عالم معنی و حقیقت باطنی نباشد. ایشان سعی می‌کردند با استفاده از ظواهر طبیعت، مخصوصاً مواد جمادی به عنوان تمثیل و رمز به عوالم برتر دست یابند. جابر و علمای اسماعیلیه و پیروان خاصّ جابر که تا قرن چهارم و پنجم هجری، آثاری به نام او منتشر می‌کردند، به امور طبیعی علاقه‌مند بودند؛ امّا هیچ‌گاه پدیده‌های طبیعت را به طور مجرّد و بدون استفاده از ارزش تمثیلی آن‌ها به کار نمی‌بردند.23 تا زمان زکریای رازی اکثر کتاب‌های کیمیایی که نوشته شده و فهم آن مشکل است و بیشتر جنبۀ عرفانی و فلسفی دارد و مؤلفین، مطالب را لفافۀ کنایات و استعارات مخفی می‌کردند و صنعت کیمیا جنبۀ عمومی و عملی نداشت و منحصر به عدۀ معدودی بود که جزو خواص و اولیا محسوب می‌شد. رازی خود مقدمۀ کتاب الاسرار به این مطلب که علمای قبل از او نکات کیمیایی را مخفی می‌داشتند، اشاره می‌کند.24 به هر حال، جابر و مکتب جابر، که مسئول نوشتن قسمت عمده‌ای از کتابهای جابر است، ارتباط نزدیکی با جمعیت سرّی اخوان‌الصفا دارد و بیشتر نویسندگان و پیروان این جمعیت سرّی را ایرانیان تشکیل می‌دادند. گروه اخوان، نظریۀ ترکیب معدنیات را از جیوه (اصل مؤنث و منفعل عالم) و گوگرد (اصل مذکر و فعال جهان) که اساس کیمیای مکتب جابر بن حیّان است، کاملاً تأیید کرده‌اند. هرگاه این دو اصل به صورت کامل باهم امتزاج یابند، طلا به وجود می‌آید که کاملترین فلزات است. اخوان، نظر کیمیاگران را در مورد بقیۀ فلزات دنبال کرده و نقره را دومین فلز کامل بعد از طلا می‌دانند، لکن در نوشته‌های خود، توجه زیادی به کیمیا ندارند و فقط به اتخاذ نظریۀ جابر بن حیّان دربارۀ فلزات و تأیید امکان تبدیل یک فلز به فلز دیگر اکتفا کرده‌اند.25 این فکر تکوین فلزات از گوگرد و جیوه، همچنان در بین اکثر متفکران ایرانی، چون ابوریحان بیرونی، ابن سینا و خواجه نصیر طوسی و دیگران به چشم می‌خورد.26 امّا رازی اوّلین قدم را برای وارد کردن صنعت کیمیا، جزو علوم عقلی و منطقی و تجربی برداشته است و ترتیبی که برای شرح مطالب در کتاب‌های کیمیایی رازی اتخاذ شده، او را شاخص مهمّی در این صنعت قرار داده و تقسیم‌بندی‌های او اساس کار علمای بعد از او شده است که با تغییرات متعدّدی که در طول هزاران سال بعد از رازی یافته، امروز هم متداول می‌باشد؛ مثلاً تقسیم‌بندی مواد شیمیایی به معدنی و آلی که هنوز هم متداول است، از روی تقسیم‌بندی‌های رازی به مواد خاکی و نباتی و حیوانی سرچشمه گرفته است. رازی دانشمندی است که به صنعت کیمیا و صحّت آن اعتقاد دارد و آن را با دلایل عقلی و منطقی و تجربی در کتاب‌های خود به اثبات رسانیده است و کتاب‌هایی در ردّ منکرین کیمیا نوشته است.27 رازی مطالب کتاب‌های کیمیایی خود را به شرح زیر تقسیم‌بندی کرده است: 1. شرح مواد شیمیایی (معرفه العقاقیر) 2. شرح ابزارها (معرفه الآلات) 3. شرح عملیات شیمیایی (معرفه التدابیر) و مواد شیمیایی را به دو دستۀ کلّی تقسیم کرده است: 1. مواد شیمیایی طبیعی (عقاقیر): در سه قسم: خاکی، نباتی و حیوانی. 2. مواد شیمیایی ساختگی (عقاقیر مولّده) رازی مواد را از روی رنگ و شفافی و جلا و سختی و سنگینی و مزه و بو و طرز ذوب شدن و خاصیّت فرّار بودن و سوختن یا نسوختن و طرز شکستن شرح می‌دهد و در این شرح دادن به قدری دقّت به کار برده است که صرف نظر از برخی اشتباهات جزئی، امروز هم نمی‌توان چیزی به نوشتۀ رازی افزود. در قسمت شرح آلات کلیّۀ ابزار و آلاتی که در صنعت معمول بوده، شرح داده و طرز به کار بردن و گاهی طرز ساختن آن‌ها را نیز به تفصیل شرح داده است. در فصل مربوط به عملیات شیمیایی (معرفه‌التدابیر)، رازی کلیّۀ رویّه‌های کیمیایی را در کتاب‌های خود شرح داده است28 و طرز ساختن و تهیۀ بعضی از مواد شیمیایی بسیار مهم را ذکر کرده است.29 اگرچه در کتاب‌های منسوب به جابر و زکریای رازی، اصطلاحات فارسی به طور وسیع، یا به صورت معرّب یا ترجمه، یافت می‌شود که دلالت بر وجود رابطه‌ای بین این کتاب‌ها با آثار از دست رفتۀ پهلوی و فارسی می‌کند، ولی فرق عمده‌ای بین کتاب‌های منسوب به جابر و کتاب‌های محمد بن زکریای رازی به چشم می‌خورد. اوّلی همه رمز است و در پردۀ ابهام پوشیده، و دومی به صورتی ساده و عوام فهم اطلاعات را در دسترس همگان قرار می‌دهد؛ به طوری که دانشمندان اوایل قرن بیستم اروپا در آثار منسوب به جابر و آثار رازی تحقیق کرده‌اند، ضمن این‌که معترفند که این دو سهم بسزایی در تاریخ کیمیا و علم شیمی دارند، و اگرچه هر دوی این استادان در فنّ کیمیا شهرت فراوان داشته‌اند و کیمیاگران و دانشمندان بعد در جهان اسلامی و مغرب زمین، هر دو را متعلّق به یک مکتب می‌دانستند، لکن مطالعۀ آثار رازی و مقایسۀ آن با آثار منسوب به جابر، به خوبی نشان می‌دهد که برخلاف جابر، رازی موضوع بحثش بیشتر شیمی است، نه فنّ کیمیا. رازی است که در واقع کیمیا و کیمیاگری را تبدیل به شیمی ساخت؛ و گرچه شیمی او مستقل از کیمیا نبود، ولی فرق و امتیازی خاصّ بین طرز بیان مطالب و طبقه‌بندی‌ها و بیرون آوردن کتاب‌ها از حالت رمزی و استعاری برای اوّلین بار توسط رازی با کتاب‌های منسوب به جابر موجود است. بی‌دلیل نیست که دانشمندان کتب رازی را اوّلین کتب علم شیمی در تاریخ علوم دانسته‌اند. در چند اثر کیمیایی که از رازی به جای مانده، مانند المدخل التعلیمی و کتاب الاسرار، که در مغرب زمین شهرت بسزایی دارد، به طوری که دربارۀ توضیح و توصیف کیفیّت و خواص فلزات و مواد جمادی و تقسیم‌بندی آنها و فعل و انفعالات شیمیایی و آلات و ادوات گوناگون بحث شده است که به آسانی می‌توان مطالب آن را به زبان علم شیمی جدید بیان کرد. البته نباید فراموش کرد که کتاب‌های رازی، بیشتر جنبۀ تاریخی دارد، ولی با این‌همه رازی با در نظر گرفتن محدودیّت فکری زمان خود، مطالب پیچیدۀ شیمیایی را به سبکی خیلی علمی و دقیق بیا داشته است و اگرچه امروز نمی‌توان راه حلّ‌های رازی را مورد قبول قرار داد، ولی آثار و افکار او فصل جدیدی در علم شیمی باز کرده است. متأسفانه بعد از رازی در ایران کسانی که به این علم از خود علاقه نشان داده‌اند، بیشتر متوجّه جنبۀ اسرارآمیز ساختن کیمیا بوده‌اند و به شیمی توجّه کافی نکرده‌اند. در نتیجه اروپاییان از دورۀ رابرت بویل لاووازیه به بعد، از دانشمندان ایران در این رشته مانند رشته‌های دیگر پیشی گرفته‌اند. در دوره‌های بعد، هیچ کس از رازی که در واقع در زمینۀ پیشنهاد فرضیه‌های نو پیشقدم بود، تقلید نکرد و در نتیجه مکتب جابر همواره راهنمای کیمیاگران در ایران باقی ماند و علم شیمی به سبک جدید، فقط در اروپا دنبال شد. 30   1 . نک: سهم ارزشمند ایران در فرهنگ جهان، ج2، تآلیف عبدالحمید نیّرنوری، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، چ1،  1377، صص289-290. 2 . برای اطلاع بیشتر در این زمینه، رک: تاریخچۀ فلزکاری، دکتر محمدجواد جنیدی، در نشریۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، سال 1353، ش تابستان، ص150-151. 3 . سهم ارزشمند ایرانیان در فرهنگ جهان، ج2، صص291-292. 4 . همان، ص296. 5 . تاریخ مصور تکنولوژی اسلامی، پرفسور احمد یوسف حسن و دکتر دانالد ر. هیل، ترجمه دکتر ناصر موفقیان، تهران، علمی و فرهنگی، چ1، 1375، ص179. 6 . تاریخ نگارشهای عربی، فؤاد سزگین، به اهتمام خانۀ کتاب، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چ1، 1380، ج4، ص 27. 7 . همان، ص 28. 8 . نک: تحلیلی از آرای جابر بن حیّان، دکتر زکی نجیب محمود، ترجمه رضا شیخی، مشهد، آستان قدس، چ1، 1368، ص 41. 9 . جامع العلوم ستّینی، فخرالدین رازی، تصحیح علی آل داود، تهران، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، چ1، 1382، ص 313. 10 . همان، ص 314. 11 . نک: کتاب الحدود، در: متون، ص100؛ نقل از: تاریخ نگارشهای عربی، ج4، ص 28. 12 . تاریخ نگارشهای عربی، ج4، ص 30. 13 . همان، ص 29. 14 . نک: الفهرست، محمد بن اسحاق بن ندیم، ترجمه محمدرضا تجدد، تهران، اساطیر و مرکز بین المللی گفتگوی تمدنها،چ1، 1381، ص 354؛ و نیز، نک: تاریخ نگارشهای عربی، ج4، ص 28-29. 15 . تاریخ نگارشهای عربی، ج4، ص 30 – 31. 16 . همان، ص 31. 17 . تاریخ مصوّر تکنولوژی اسلامی، صص 180-181. 18 . تاریخ مصور تکنولوژی اسلامی، ص 180 – 198. 19 . نک: مقدمه بر تاریخ علم، جورج سارتون، ترجمه غلامحسین صدری افشار، تهران، وزارت علوم و آموزش عالی، چ1، 2537، ج2، 2277 – 2279. 20 . در این باره، مراجعه شود به: تاریخ مصور تکنولوژی اسلامی، صص204-235. 21 . مقدمه بر تاریخ علم، جورج سارتون، ترجمه غلامحسین صدری افشار، تهران، هدهد، چ2، 1360، ج1، ص 615 – 616. 22 . الفهرست، ص 637. 23 . سهم ارزشمند ایران در فرهنگ جهان، ج2، ص 299. 24 . نک: کتاب الاسرار یا رازهای صنعت کیمیا، محمد بن زکریای رازی، ترجمه و تحقیق حسنعلی شیبانی، تهران، دانشگاه تهران، چ1، 1371، مقدمه؛ و مدخل التعلیمی رازی، ترجمه و تحقیق دکتر حسنعلی شیبانی، تهران، دانشگاه تهران، چ1، 1346، ص 98. 25 . متفکران اسلامی، ص 125. 26 . جهت اطلاع بیشتر در این زمینه، نک: متفکران اسلامی، صص 209 – 210 و 331؛ نیز: تنسوخ نامۀ ایلخانی، ص 213. 27 . رک: مدخل التعلیمی، ص 99. 28 . همان، ص 103 – 104. 29 . جهت اطلاع بیشتر در این زمینه، نک: سهم ارزشمند ایران در فرهنگ جهان، ج2، ص 306 – 307. 30 . سهم ارزشمند ایران در فرهنگ جهان، ج2، ص 304 و 308. 31 . تصاویر به نقل از کتاب تاریخ مصور تکنولوژی اسلامی است.